آریا بانو
خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ 30 مرداد 1371 تا 1376:

سوریه لیره را براى هزینه‌هاى زوار با نرخ چهار برابر مى‌دهد سياسي

سوریه لیره را براى هزینه‌هاى زوار با نرخ چهار برابر مى‌دهد
  بزرگنمايي:

آریا بانو - «در فرودگاه برای گرفتن اثاثیه، والده مدتی معطل شدند و بالاخره فهمیدند، فقط یک زنبیل، جانماز و چادر است. باعث تعجب پاسداران شده بود. انتظار داشتند از این ساده ‏زیستی مادر رییس‏ جمهور، بهره‌برداری تبلیغاتی شود؛ نپذیرفتم.»

خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال 1371 تا 1376 در زیر آمده است:
سال 1371
در خانه بودم. وقتم با مطالعه گزارش‌ها و استراحت گذشت. ظهر و شب بستگان و بچه‌ها آمدند. عصر احمدآقا براى کار آقای سراج[الدین موسوی] آمد. در اثر سرماخوردگى، کمى تب داشتم؛ دارو خوردم و زود خوابیدم.
سال 1372
با حالت تب به دفترم رفتم. دکتر [هادی] منافى آمد. آمپول پنى‌سلین تزریق کرد و آنتى بیوتیک داد. تا شب تب قطع شد. شب هم آمد. قرار شد مسکن هم بخورم. خواست آمپول تب بُر بزند که قرار شد تا فردا صبح صبر کنیم.
آقاى آقازاده، [وزیر نفت] آمد. مقدارى درباره رأى ضعیف اش در مجلس و سیاست‌هاى آینده صحبت شد. تأکید کردم که به خاطر گذشتن از مرحله کارهاى فورى، از این به بعد سعى کنیم پیمانکارى‌ها بیشتر داخلى و مدیریت‌هاى طرح از خودمان باشد.
دکتر [محمدعلی] نجفى، [وزیر آموزش و پرورش] آمد و براى استخدام معلم بیشتر و کم کردن بهانه جویى‌هاى گزینش استمداد کرد. او هم از رأى کم خود ناراحت است.
دکتر [سید محمدرضا] هاشمى [گلپایگانی، وزیر فرهنگ و آموزش عالی]، براى دستور شوراى عالى انقلاب فرهنگى آمد و براى تعویض چند معاون اجازه گرفت. گفت نگذاشته دکتر معین جلسه خداحافظى جداگانه از جلسه معارفه برقرار کند. براى دبیر جدید شوراى‌عالى [انقلاب فرهنگی] صحبت شد. براى تکمیل منزل وام خواست.
عصر کمیته بند 3 تبصره 29 جلسه داشت. سیاست‌هاى ارزى و مسأله طلب مان از سوریه در دستور بود. سوریه لیره را براى هزینه‌هاى زوار با نرخ چهار برابر مى‌دهد. قرار شد یا قیمت را اصلاح کنند و یا [سفرهای زیارتی را] تعطیل کنیم و طلب را به گونه دیگر بگیریم.
شب به خانه آمدم. عفت از مشهد برگشته بود. از سفرش راضى است. همسر شهید [مهدی] عراقى هم همراهش بود. از [فرزندش] نادر گله داشت که به کار دنیا بى‌علاقه شده است.
سال 1373
مصاحبه طولانى با صداوسیما به مناسبت هفته دولت داشتم. سئوالات خوب تنظیم شده بود و تقریباً همه مطالب مورد نظر مطرح شد. جلسه‌اى براى حل مشکل صادرات پسته داشتم. رقابت صادرکنندگان داخلى و رقابت تولیدکنندگان خارجى مثل آمریکا و وجود سم آفلاتوکسین در پسته ایران، قیمت پسته را در خارج پایین آورده و خطر ممنوع شدن ورود به بعضى کشورها در پیش است. قرار شد استاندارد را جدی‌تر بگیرند و با تشکیل اتحادیه صادرکنندگان، از رقابت نادرست جلوگیرى شود.
[آقای حمیدرضا آصفی]، سفیرمان از فرانسه، تلفنى از تأخیر وقت مصاحبه با روزنامه فیگارو اظهار ناراحتى کرد؛ به خاطر اینکه مدیر این روزنامه، برنامه تعطیلات تابستانى‌اش را به خاطر مصاحبه به‏هم زده است؛ پذیرفتم که بیاید.
عصر در جلسه هیأت دولت تصمیم گرفتیم که ده منطقه از مناطق محروم را به خاطر شرایط خاص آنها، به عنوان اولویت یک در برنامه دوم مورد توجه قرار دهیم. درباره محدود کردن دخانیات، تصمیمات فرهنگى گرفتیم.
در گزارش‌ها، نظرخواهى خبرنگاران مستقل از مردم آرژانتین در مورد صحت یا عدم صحت تبلیغات علیه ایران جالب است؛ نتیجه این شده که اکثریت نزدیک به اتفاق مردم، تبلیغات را باور نکرده‌اند و آن را نادرست مى‌دانند.
محمدتقى، کارگرمان از نوق آمد. از سلامتى والده و همشیره‌ها و بیماری سخت محمد شریف و از وضع مردم و محصولات پسته در نوق و على‌آباد و همچنین از آب‌دهى زیاد چاه‌هاى عمیق جدید تلمبه و بهرمان و سه قریه گفت.
سال 1374
چمدانم را بستم. ساعت شش صبح برای سفر به یزد و نوق، به سوی فرودگاه [مهرآباد] رفتم. محسن و مهدی و حسین[مرعشی] و کاظم[مرعشی] و [آقایان، محمدرضا نعمت‏‌زاده، علیرضا مرندی، محمد فروزنده و بیژن نامدار زنگنه]، وزرای صنایع و بهداشت و دفاع و نیرو و [حمید]میرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] و [رضا] امراللهی، [رییس سازمان انرژی اتمی] و محافظان همراه بودند. ساعت هفت‏ونیم در فرودگاه یزد، با مراسم استقبال رسمی و مصاحبه وارد شدیم. بلافاصله به سوی طرح انتقال آب از زاینده‏رود به یزد حرکت کردیم. هواپیمای خاص خبرنگاران که بایستی قبل از ما بنشیند، بعد از ما رسید.
در راه، مهندس [محمدعلی] مُسلمی[کوپایی]، مدیرکل آب منطقه‏ای استان یزد، گزارش اجرای طرح را داد. فاز اول با لوله‌گذاری بیش از پنجاه کیلومتر تمام شد. عملیات فاز دوم برای صدکیلومتر آغاز شد. از نحوه کوتینگ و لاینینگ، لوله‌های قطور به طوری که با شیوه اسپیرالی ساخته می‌شود و نیز از نحوه حفاری و جوش و لوله‏‌گذاری بازدید کردیم. همه با شیوه‌های پیشرفته و با ماشین انجام می‌شود و ابتکارات خوبی در لاینینگ کرده‌اند که ارزبری قطع شده است.
طرح پُرخرجی است. حدود سیصدو پنجاه میلیارد ریال که قرار است هفتاد میلیارد ریال آن را خود یزدی‌ها و بقیه را دولت بپردازد. البته انتقال سه متر مکعب آب در ثانیه به یزد کویری و خشک هم خیلی مهم است. هر متر طول خط لوله، صد هزار تومان تمام می‌شود و خوشبختانه همه آن داخلی و بدون هزینه ارزی است. به آقای میرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] گفتم که در رساندن اعتبارات، به گونه‌ای عمل کنند که سریع‏تر انجام شود. پیشنهاد انتشار اوراق مشارکت برای طرح دادند.
در اجتماع مدیران و همراهان، آقایان [محمدعلی] صدوقی، [امام‏‌جمعه یزد] و زنگنه [وزیر نیرو]، خوش‏‌آمد گفتند و خبرهای زیادی از خدمات ماندنی من در بخش آب و برای یزد. من هم صحبت‌های مفصلی داشتم و بر استفاده از سیستم آب‌رسانی تحت فشار و بهره‌گیری از آب‌های فاضلاب و آبخیزداری برای محافظت از آب‌ها تأکید کردم.
سپس به طور عبوری با ماشین‌ها از طرح در دست اجرای فولاد آلیاژی بازدید کردم، در برنامه نبود. کارکنان و مدیر، بیرون کارخانه به استقبال آمده بودند و تقاضا ‌کردند، سر بزنیم. پذیرفتم. خیلی طرح عظیمی است، با حدود ششصد میلیون دلار هزینه ارزی. سالیانه دویست هزار تن تولید فولاد مخصوص که ارزش هر کیلو بین 2 تا 7 دلار است و از لحاظ تأمین نیازهای مهم صنایع فوق‌العاده مهم است. قرار است آخر سال آینده به بهره‌‌برداری برسد.
سپس به شهرک صنعتی یزد رفتیم. دو فاز آن حدود پانصد هکتار است که فاز اول تکمیل شده و حدود هفتاد کارخانه راه‌اندازی شده است. گشتی در خیابان‌هایش زدیم. به کارخانه تایرسازی یزد رفتیم. از لوح بهره‌برداری پرده برداشتم و گزارش‏های توجیهی را شنیدیم. با ظرفیت ساخت سیزده هزار تن تایرهای سبک برای دوچرخه و موتورسیکلت و پیکان سواری که در این بخش خودکفا می‌شویم، با کیفیت بسیارخوب به اضافه طرح احیای لاستیک‌های کاملاً فرسوده که از آنها پودر لاستیک و کائوچو می‌گیرند و کار بسیارخوب و با ارزشی است. از خطوط تولید بازدید کردیم و در جمع کارکنان رفتم. سرود خوبی اجرا کردند.
احساس دل پیچه و اسهال کردم. برای رفع حاجت از جلسه بیرون رفتم؛ لابد برای حضار عجیب و خنده‌دار است. بعداً جوک می‌شود. دکتر مرندی، دستم را پانسمان کرد. هنگام بازدید از طرح لوله‌گذاری، قطره‌ای قیرِ داغ روی انگشت وسطی افتاد و تاول زد. به جلسه برگشتم. صحبت کوتاهی برای حضار در اهمیت طرح و رشد خوب صنایع نمودم.
در همان شهرک، به کارخانه برنج‏سازی وزارت دفاع رفتیم. با ترکیب مس و روی، برنج برای صنایع نظامی می‌سازند؛ بیش از ظرفیت مورد نیاز فعلی است، ولی به خاطر ارزش افزوده، قابل صادرات است. همان‏جا از نمایشگاه چهار نوع مین‌های ضدنفربر و ضد خودرو و ضدتانک و مین‌‌های سوسکی بازدید کردیم و با استماع گزارش وزیر دفاع و مدیر کارخانه، برایشان صحبت کردم.
هوا گرم بود. خیلی خسته شده بودم. یکسره به استانداری رفتیم. در مسیر جمعی از مردم حضور داشتند. قرار بود برنامه مردمی نداشته باشیم؛ بدون ‏برنامه آمده بودند. پس از نماز و ناهار و استراحت، در سالن استانداری با اساتید و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی یزد ملاقات داشتم؛ به خاطر اینکه در امتحان سراسری کنکور، رتبه اول را حایز شده‌اند. گزارش‌های خوب دکتر [علیرضا] مرندی، [وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی] و دکتر [سیدمحمد] کاظمینی، رییس دانشگاه را شنیدیم؛ مثبت بود و پیشرفت‌ها را گفتند. از من به خاطر حمایت‌های بی‌دریغ از علم و دانش فوق‌العاده تجلیل کردند و من هم صحبت‌های مفصل و دلگرم‏کننده ایراد کردم. سپس با خانواده [آقای عبدالعلی حمیدیا]، استاندار مرحوم سابق یزد که در تصادف فوت کرده، ملاقات کردم. جلسه کوتاهی با مسئولان استان یزد داشتم. خواسته‌ها را مطرح کردند. به قدری کارها روبه‏راه است که خواسته مهمی نداشتند.
به بیمارستان 256 تختخوابی تأمین اجتماعی برای احتیاج و بازدید و افتتاح و پرده‏برداری و استماع گزارش و سخنرانی کوتاه قدردانی من رفتیم. در آخر مصاحبه‌ای با صداوسیما درباره کارهای سفر نمودم. همراهان عمدتاً به تهران برگشتند.
من برای دیدار والده و همشیره‌ها و بستگان به صورت خصوصی، با ماشین به سوی نوق حرکت کردم. مهدی و حسین هم با من بودند. از ساعت هفت تا ده شب در راه بودیم. راه خوب است، ولی من به خاطر آسیب لگن خاصر‌ه‌ام، مشکل جدی داشتم.
حیف که شب بود. تماشای اطراف جاده‌ که دوست داشتنی است، مقدور نشد. بیش از بیست‏سال است که از این راه عبور نکرده بودم. بزرگ شدن شهر انار و برق‌دار بودن همه روستاهای کوچک و بزرگ مسیر، برایم جالب و شیرین بود.
محرمانه‏‌بودن سفر مراعات شده بود و در مسیر کسی متوجه سفر ما نشد، ولی در بهرمان، بستگان را خبرکرده بودند و جمع زیادی زن و مرد و کوچک و بزرگ در منزل همشیره‏طیبه جمع بودند که اکثر آنها را با قیافه نشناختم؛ بچه‌ها بزرگ شده‌اند و بچه‌های جدید را ندیده بودم. با والده و همشیره‌ها و دیگران، دیدار و احوال‏پرسی کردیم. محفل گرمی بود. حیف که عجله داشتم. والده از ضعف بینایی چشم شکایت داشتند.
شام خوردیم. همراهان در منزل اخوی محمود که میزبان بود و غذا از رفسنجان آورده بودند، پذیرایی شدند. فیلمبرداری و عکس‌برداری هم شد. عقد ازدواج عباس، پسر کارگرمان را هم بستم و دو سکه هدیه دادم. طرف قبول اخوی محمود بود. برای کارهای عمرانی سه قریه، قول کمک دادم. قرار شد والده و طیبه هم برای شرکت در مراسم ازدواج ناصر اخوی‌زاده، با ما به تهران بیایند. طیبه برای من بره سفیدی کشته بود.
ساعت دوازده شب به سوی رفسنجان حرکت کردیم. جاده بد نبود؛ گرچه برای گرفتن کمک، خیلی از خرابی آن گفته بودند. ساعت یک و نیم بامداد، فرودگاه رفسنجان بودیم. چراغ‌های فرودگاه هم عملیاتی شده بود. جمعی از بستگان رفسنجان هم برای بدرقه آمده بودند. ساعت سه بامداد به فرودگاه تهران رسیدیم. در حالی که والده و طیبه در ماشین من بودند، به خانه آمدیم. با خستگی کامل خوابیدم. جالب اینکه والده با این سن و کهولت، کمتر از من خسته بودند. در فرودگاه برای گرفتن اثاثیه، والده مدتی معطل شدند و بالاخره فهمیدند، فقط یک زنبیل، جانماز و چادر است. باعث تعجب پاسداران شده بود. انتظار داشتند از این ساده‏زیستی مادر رییس‏ جمهور، بهره‌برداری تبلیغاتی شود؛ نپذیرفتم.
در همان ساحل، براى استفاده از دستشویی، به منزل خانواده ای کشاورز رفـتم و بـا اهل خانه و با جمعى از توریست هـا احـوال پرسـى کـردم. بـراى مراجعـت ، از مـسیر دیگـرى برگشتیم که جاده خاکى، ناهموار، کوهستانى و کوتاهتر بود؛ به خاطر دیدن منطقه که براى دیدن آن رفته بودیم
سال 1375
بعد از نماز تا ساعت هفت صبح کارها را انجام دادم و گزارش‌ها را خواندم. به فرودگاه قدیم رفتیم و با هلى‌کوپترها به ذوب‌آهن اصفهان پرواز کردیم. از بخش‌هاى مختلف که بهسازى شده، بازدید کردیم. با تلفیق تکنولوژى غربى، کارخانه را مُدرن کرده‌‌اند و پنجاه درصد ظرفیت تولید را بالا برده‌اند. در ساختمان طرح «قائم 1» که طرح ابتکاری ایران است و با مدیریت مهندس [احمد] صادقى، مدیرعامل ذوب‏آهن انجام شده است، با ظرفیت تولید 600 هزارتُن آهن اسفنجى به روش احیای مستقیم توضیحات شنیدیم. برنامه مستقیم از سیما پخش مى‌شد. هزینه این روش، 30 درصد از روش‌هاى موجود کمتر است. وزارت اطلاعات، اظهار تردید از صحت ادعاها دارد، ولى دلیلی ارایه نمى‌کند. کارخانه عملاً مشغول کار است. پس از صحبت [حسین محلوجی]، وزیر معادن و فلرات، من صحبت دلگرم‏کننده‌اى نمودم؛ هم از عظمت ابتکار و هم از اهمیت بازسازى ذوب‌آهن اصفهان و هم از شاخص‌هاى خوب کار وزارت در تولید معادن و فلزات و موافقت خودم را براى توسعه فولاد مبارکه تا شش میلیون تُن با هزینه 500 میلیون دلار ارزى اعلان نمودم. از کارخانه «قائم 2» بازدید کردیم. کارگران اجتماع پُرشورى در محوطه داشتند و گروه سرود کُر، مخلوط از زن و مرد، نتوانستند به خوبى سرود [فولاد را] اجرا کنند.
با ماشین براى افتتاح کارخانه فرومنگنز رفتیم؛کار مهمی است و عمدتاً ساخت داخل. در گذشته چنین طرحى با حدود 25 میلیون دلار هزینه ارزى ساخته مى‌شد و اکنون حدود یک میلیون دلار هزینه ارزى دارد. سپس براى افتتاح گازرسانی، به شهر باغ بهادران رفتیم. مردم جمع بودند. پس از صحبت [آقای حمیدرضا عراقى]، مدیرکل گاز استان و فرماندار و [آقاى ترابى‏زاده] نماینده شهر [لنجان و مبارکه]، من هم صحبت کوتاهى نمودم.
براى افتتاح یک طرح یکپارچه‏سازى اراضى کشاورزى درکنار زاینده‏رود براى پنج روستا[ی بیدجام، باباشیخ على، بهجت‌آباد، کله سلمان، کله مسیح و شهر سده]، به وسعت 208 هکتار رفتیم. [آقای عیسی کلانتری]، وزیرکشاورزى و مدیرکل کشاورزى توضیحات دادند و من هم در اهمیت این‏گونه طرح‌ها از جهت صرفه‌جویى در مصرف آب و بذر و کود و ماشین‏آلات و رشد محصول و سطح زیرکشت صحبت‏ کردم. مردم روستاهاى اطراف اجتماع گرمى داشتند در مسیر هم همه جا با استقبال روستاها و شهرهاى مسیر مواجه بودیم و به خصوص در شهرک نظامى که جمعیت انبوهى بودند.
به محل کارخانه پُلی‏اکریل پرواز کردیم.کار اجرایى توسعه کارخانه شروع شد. نماز و ناهار و استراحت و پاسخ دادن به احساسات گرم کارگران و مصاحبه‌اى کوتاه انجام شد. ارزش افزوده بالایى دارد و ارزبری هم کم شده است.
براى افتتاح کارخانه مهم فولاد آلیاژى، به مجتمع صنایع نظامى هفتم‏تیر پروازکردیم. بعد از استقبال نظامى و استماع توجیهات مهندس [غلامعلی]کیانى، [مدیرعامل سازمان صنایع دفاع]، از کارخانه با ظرفیت 30 هزارتُن فولاد مخصوص و گران‏قیمت که با مواد اولیه از قُراضه‌هاى آهن تولید مى‌شود، با توضیحات خوب مدیران، بازدید کردیم. سپس در جمع کارکنان، درباره اهمیت این کارخانه براى صنایع نظامى و کشور و مشکلات ناشى از نداشتن این فولادها که بخشى از آنها را به ما نمى‌فروشند، سخنرانى کردم.
به سوى شهرضا پرواز کردیم. استقبال مردم شهرضا، خیلى گرم و باشکوه بود. قبل از مراسم، از لوح یادبود شروع عملیات اجرایى شبکه آبرسانى به شهرضا پرده‌بردارى کردیم. شبکه‌اى که با طول خط 67 کیلومتر، آب را از رودخانه کاسگان و پهنه‌هاى کارستى به شهرضا می‏رساند. در استادیوم تختی، گروه سرود هزار نفری دانش‏آموزان، سرود خوبی خواندند. سپس [آقای خلیل ملکیان]، امام جمعه و [آقای قدرت‏الله نجفی]، نماینده شهر، خیرمقدم گرمى گفتند و من درباره مفاخر شهرضا و برنامه سازندگی صحبت کردم.
سپس به محل بند انحرافى «‏رود دشت» پروازکردیم. آقای زنگنه، [وزیر نیرو] و آقاى اسلامیان، مدیرکل آب استان، درباره سه طرح مهم انحراف آب زاینده‏رود و دشت‌هاى بُرخوار، مهیار و جرقویه و همین محل با هفت میلیارد تومان هزینه، گزارش دادند. من هم صحبت کردم و پیشنهاد نمودم، فکرى براى استفاده از آب‌های ‌شور و زه‏آب اصفهان بکنند. از بندهاى انحرافى بازدید کردیم.
به سوى شهر اصفهان پرواز کردیم. بعد از مغرب رسیدیم. مجتمع ادارات امیرکبیر را افتتاح کردیم؛ کار مؤثری است. براساس مصوبه شوراى عالى ادارى، چندین اداره را براى «آسان‏کردن» کار مراجعات و ادارات، در یک محل ساخته‌اند. آقاى [عباس] آخوندى، [وزیر مسکن و شهرسازی] گزارش داد و من هم صحبت کوتاهى در اهمیت این کار و تأکید بر اجرا در دیگر استان‌ها و شهرستان‌ها نمودم. براى شرکت در جشن سازندگى، به ورزشگاه تختى رفتیم. بیست‏هزار نفر دعوت بودند. [آقای اسحاق جهانگیری]، استاندار گزارش داد. سرود و نمایش خوبى از حوزه هنری سازمان تبلیغات [اسلامی] اجرا شد. من هم صحبت کردم و به آقایان [احمد] صادقى، [مدیرعامل شرکت ذوب‏آهن اصفهان]، [رسول] زرگر، [معاون عمرانی استانداری اصفهان] و [حسین] شهاب[الدین، معاون وزارت پُست و تلگراف و تلفن]، نشان [لیاقت] اعطا نمودم. براى شام و خواب رفتیم.
سال 1376
شب خوب نخوابیدم، با اینکه هواى مطبوعى بود. بعد از نماز صبح بـه سـوى قلعـه تـاریخى حسن صباح حرکـت کـردیم. در راه از کانـال سرپوشـیده انتقـال آب بازدیـد کردم قبـل ازانقلاب طرح شده، ولى دو سه سال پیش تمام شده است.
تمامى فضاى منطقه زیر پاى ما را مه و ابر گرفته بود و ما از بالاى ابرها حرکت مى‌کردیم که حقیقتاً منظـره بـدیعى بـود. در روسـتاى خـشکچال کـه فعـلاً ترچـال شـده، بـا دو خـانم
کشاورز صحبت کردم که مشغول آبیارى مزارع خـود بودنـد. از اهـالى شـمال هـستند که بـه عادت خانم هاى شمالى در مزرعه کار مـى‌کننـد. گفتنـد در اثـر فراوانـی آب، بعـضى نقـاط روستا رانش زمین پیدا کرده است.
سـپس در روسـتای گازرخـان، ماشـین‌هـا را گذاشـتیم و بـراى دیـدن آثـار قلعـه المـوت حسن‌صباح، به قله کوه رفتیم؛ شیب خیلـى تنـدى دارد. چنـد بـار بـراى اسـتراحت نشـستیم. آقاى حسینى، امام جمعه معلم کلایه هم آمد و توضیحات مفیدى مى‌داد. آثار قابل تـوجهى نمانده و نکته جالب، باقى ماندن دو مخزن آب است که آبشان خیلى‌ کم نمى‌شود و هنوز معلوم نشده از کجا و چگونه تغذیه مى شوند. بعضى‌ها می‌گویند احتمالاً بـا مخـازن آب در قله‌هاى دیگر ارتباط دارند.
عفت و بدرى خانم تا نیمه راه آمدند و نشستند . در مسیر با چند نفر از مردم منطقـه دربـاره زندگى و کارشان صحبت کـردم . منطقـه سردسـیر و کوهـستانى و بیـشتر پوشـیده از اشـجار سردسیرى و کم بازده و به خاطر نبـودن صـنایع و اشـتغال بـراى جوانـان ، مهـاجرت زیـادى شان دارند و جمعیت 30 درصد نسبت به اول انقلاب کم شده؛ با اینکه مدرسه و برق و راه و آب و تلفن هم دارند .
سپس به کنار دریاچه جالب و طبیعـى اوان ، در کنـار زرآبـاد رفـتم. گفتنـد، چنـد هکتـار مساحت و حدود ده متر عمق دارد و شیرین اسـت. جمعـى از مـردم تهـران و قـزوین بـراى تفریح آنجا چادر زده بودند. صبحانه خوبى آماده کرده بودند: کباب و عسل و کـره و پنیـر زیادی خوردیم؛ به جاى صبحانه و ناهار.
سپس در همان ساحل، براى استفاده از دستشویی، به منزل خانواده ای کشاورز رفـتم و بـا اهل خانه و با جمعى از توریست هـا احـوال پرسـى کـردم. بـراى مراجعـت ، از مـسیر دیگـرى برگشتیم که جاده خاکى، ناهموار، کوهستانى و کوتاهتر بود؛ به خاطر دیدن منطقه که براى دیدن آن رفته بودیم. در ساحل رودخانه‌های اندج‌رود، المـوت و طالقـان رود کـه از جمـع آنها رودخانه شاهرود تشکیل شده، به سمت سد منجیل می‌رود، گذشتیم.
سرانجام ساعت سه بعد از ظهر بـه منـزل رسـیدیم. عـصر در خانـه اسـتراحت و مطالعـه و استخر و نوشتن خـاطرات دو روز را داشـتم . امیـدوارم بـا احـداث راه المـوت بـه تنکـابن و استفاده از آبیارى تحت فشار، این منطقه آباد شود.

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/383898/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

ترس از مدرسه را در کودکانمان از بین ببریم

مشت‌زنی در کودکان

نحوه برخورد معلمان با کلاس اولی ها

دلشوره های کلاس اولی ها

نکات اساسی پیش از ورود به دبستان

چه کنم فرزندم کتاب بخواند؟

بازگشت به مدرسه

راههای تقویت حافظه دانش آموزان

علل ترس کودکان از مدرسه و راه حل آن

بازی های رایانه ای، خوب یا بد!؟

فرشته‌های آزار دیده!

کودک من آزار جنسی دیده است؟

اگر کودک شما کابوس می بیند !

آموزش به بچه ها در مورد غریبه ها

بچه ها در هنگام طلاق چی لازم دارند؟

جو فراست برای خواباندن بچه ها راه‌حل ارائه می‌دهد !

اثر منفی رسانه های جدید بر کودکان

قوانین راهنمایی و رانندگی زندگی کودکان

با بچه های وابسته چطونه رفتار کنیم؟

آموزش زبان انگلیسی به این کودک اشتباه است

رابطه تاثیر گذار میان رفتار والدین و مغز کودک

بلایی که فیلم های مستهجن بر سر نوجوانان می آورند

تاثیر بد تنش‌های والدین بر روی کودکان

گفتنی‌هایی از خانه تا مدرسه

اگر کودک از انجام تکالیف مدرسه اجتناب می‌کند !

دختری با اطاق مرتب

بازی‌های مناسب کودکان پنج و شش ساله

آموزش برخورد مۆدبانه به کودک

با فرزندتان خوش بگذرانید !

یک درمان دم‌دستی برای کوچولوها

10 روش برای تقویت اعتماد به‌ نفس کودک

10 چیزی که نباید به کودکانمان بگوییم !

دلم یک دوست می خواد

مرزبندی بین بازیهای دخترانه و بازیهای پسرانه

خوابیدن کنار مامان و بابا

چه نوع کتابی مناسب کودک ما است؟

ارتقاء هوش هیجانی برای پرورش کودک موفق

بازی چگونه رشد کودکان شما را افزایش می‌دهد !

کودکی که به دیگران وابسته است !

اجازه ندهید کودک تان این برنامه ها را ببیند

علت فحش دادن(بدزبانی) در کودکان و راه حلهای پیشنهادی

جو فراست و خودخواهی

آموختن درسهای پول تو جیبی فرزندان

راههای عملی جهت افزایش تمرکز در کودکان

کودکانی که دیر می‌خوابند دچار ترس شبانه می‌شوند

رابطه اسباب بازی و شغل آینده کودک

راههایی برای تقویت هوش کودکان

مقابله با لجبازی‌های کودکانه!

والدین افسرده چگونه با کودکانشان بر خورد کنند؟

رفتار با کودکان لوس !