حکایت/ شرط آزادی غلام
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو - خراسان / یکی از بزرگان عصر با غلام خود گفت:«از مال خود پاره ای گوشت بستان و زیره بایی معطر بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم.» غلام شاد شد، زیره بایی بساخت و پیش آورد. خواجه اش آش بخورد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گفت:«بدان گوشت، نخود آبی مزعفر بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم.» غلام فرمان برد و نخود آب ترتیب کرد و پیش آورد. خواجه اش آش بخورد و گوشت به غلام سپرد. روز دیگر گوشت مضمحل شده بود، گفت:«این گوشت بفروش و پاره ای روغن بستان و از آن طعامی بساز تا بخورم و تو را آزاد کنم.» غلام گفت:«ای خواجه بگذار تا من همچنان غلام تو می باشم، اگر خیری در خاطرت می گذرد، خدا را این گوشت پاره را آزاد کن!»
کلیات عبید زاکانی
-
دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۶:۲۷
-
۴۴ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/279134/