آریا بانو - آخرین خبر / «زن و بچه» اثر سعید روستایی چند وقتی است رنگ اکران بهخودش دیده، اما آنطور که انتظار میرفت مورد اقبال مخاطبان و منتقدان قرار نگرفته است. وقتی سعید روستایی در 26 سالگی «ابد و یک روز» را ساخت، سینمای ایران با شگفتی به ظهور یک استعداد تازه نگاه کرد؛ فیلمی که با روایت نفسگیر از مناسبات خانوادهای در جنوب شهر، هم در فرم و هم در محتوا، ضربهای تکاندهنده به مخاطب وارد کرد. از همان زمان، انتظار عمومی این بود که روستایی با هر تجربه تازه، پختهتر و عمیقتر شود. اما این مسیر، برخلاف انتظار، نهتنها صعودی نبود بلکه با هر اثر، از «متری شش و نیم» تا «برادران لیلا» و حالا «زن و بچه»، نشانههایی از افت و سردرگمی بیشتر دیده میشود.
وقتی روستایی از دنیای خودش فاصله میگیرد
روستایی در آثار اولیهاش هرچه بیشتر در دنیای مردم پایینشهر و مناسبات ملموسشان باقی ماند، فیلمهایش هشداردهندهتر و تأثیرگذارتر بودند. «ابد و یک روز» با تمرکز بر اعتیاد، فقر، و فروپاشی خانواده، و «متری شش و نیم» با نگاهی به بازار مواد مخدر و پلیس، هر دو در بستر اجتماعی مشخصی حرکت میکردند. اما همین «متری شش و نیم» در نیمه دوم دچار افت شد؛ وقتی از فضای تریلری اجتماعی به اثری بیرمق حول شخصیت ناصر خاکزاد تغییر مسیر داد و بیش از اندازه در آن متمرکز شد. «برادران لیلا» هم با تغییر لحن و تمرکز داستان بعد از ورود به بحثهای اقتصادی و نمادین مثل قیمت دلار و طلا، از محوریت خانواده فاصله گرفت و در چرخهای از تکرار و شعارزدگی گرفتار شد تا افت کند. اینها یعنی روستایی باید تمرکز لحن و قصه را حفظ کند و از دنیایی که خوب میشناسد دور نشود. اشتباهی که بازهم در اثر آخرش تکرار کرده؛ آنهم در مقیاسی بزرگتر از قبل.
«زن و بچه»: دغدغههای زیاد، تمرکز کم
همانطور که گفتیم «زن و بچه» هم از همان بیماری مزمن آثار روستایی رنج میبرد اما اینبار با پراکندگی مضمون و فقدان تمرکز روایی. فیلم با داستان مهناز، پرستاری بیوه و مادر دو فرزند، آغاز میشود؛ زنی که در آستانه ازدواج مجدد با مردی به نام حمید است. اما اخراج پسر نوجوانش از مدرسه، زنجیرهای از بحرانها را آغاز میکند که به فروپاشی روانی و اجتماعی مهناز میانجامد. روستایی در این فیلم میخواهد درباره همهچیز حرف بزند: دوگانه بخشش و انتقام، اخلاق و قانون، سوگ و فروپاشی، نابرابری جنسیتی، بحران آموزش، تنهایی، بلوغ و تربیت نوجوانان تک والد و حتی بورس و اقتصاد خانواده. اما هیچکدام از این موضوعات بهدرستی بسط نمییابند و در نتیجه، هیچکدام تأثیرگذار نمیشوند. این حجم از دغدغه، یک سریال چند قسمتی را میطلبد، نه فیلمی دو ساعته که پس از نقطه عطف تراژیکش، از تب و تاب میافتد و به ورطه ملال میافتد. ریتم کند فیلم در دقایق پایانی، فقدان تنش دراماتیک در بخشهای میانی، و تکرار بحرانهای مشابه، باعث میشود مخاطب بهجای همدلی، دچار خستگی شود.
جامعهشناسی فروپاشی یک زن
بازار 
از منظر جامعهشناختی، «زن و بچه» تلاش میکند تصویری از زن ایرانی در ساختارهای مردسالارانه و ناکارآمد ارائه دهد. مهناز، نماینده نسلی از زنان است که در جامعهای با ظاهری مدرن ولی ساختاری سنتی، از حقوق اولیه انسانی خود باز میمانند. او در تلاش برای حفظ خانواده، قربانی ساختارهایی میشود که نه قانون، نه اخلاق، و نه نهادهای حمایتی، پشتیبانش نیستند؛ یا لااقل فیلم چنین ادعایی را دارد. فیلم بهدرستی نشان میدهد که سوگ اگر درست طی نشود، میتواند به فروپاشی روانی منجر شود؛ اما این ایدهها در حد اشاره باقی میمانند و عمق نمیگیرند. همچنین، چرخه رنجی که از مرگ همسر، فشار اقتصادی، دوشغله شدن زن، و تربیت تکبعدی فرزندان آغاز میشود، بهجای آنکه دراماتیزه شود، در روایتهای پراکنده و گاه شعاری گم میشود. اینجا همانجاییست که روستایی بهجای ساختن یک پرتره اجتماعی، به بازنمایی سطحی از بحرانها بسنده میکند.
پسرفتی محسوس در اجرا
اما پسرفت روستایی فقط در زمینه محتوا نیست، در سطح اجرا هم فیلم چیز تازهای ارائه نمیدهد. بازیها قابل قبولاند اما فاقد تازگی یا پیچیدگی خاص. پریناز ایزدیار در نقش مهناز، تلاش میکند بار احساسی فیلم را به دوش بکشد، اما فیلمنامه اجازه نمیدهد شخصیتش بهدرستی شکوفا شود. پیمان معادی هم در نقش حمید، حضوری کلیشهای وغیر قابل درک دارد؛ حتی تا پایان برای مخاطبان مناسبات حمید با مادر و خواهر مهناز قابل درک و ملموس نمیشود.
در مجموع، «زن و بچه» شاید در مقایسه با بسیاری از آثار روی پرده، فیلمی جدیتر و دغدغهمندتر باشد، اما در کارنامه سعید روستایی، نهتنها گامی رو به جلو نیست، بلکه نشانهای از سردرگمی و فقدان تمرکز است. فیلمی که میخواهد همهچیز باشد، اما در نهایت هیچچیز نمیشود.
خبرنگار: زهراسادات سعیدی