«دوستی خاله خرسه» از کجا آمد؟
مقالات
بزرگنمايي:
آریا بانو - ایسنا / داستانهایی از ضربالمثلها
«اژدهایی به خرسی حمله برد و میخواست او را از هم بدرد و بخورد. چون فریاد خرس بلند شد، مرد دلیری صدای او را شنید و به آن طرف دوید تا حیوانی را که اسیر شده است، نجات بدهد. مرد چون رسید و دید که خرس گرفتار اژدها شده است، پی برد که با زور تن نمیتواند بر اژدها پیروز شود. پس با نیرنگ نیروی اژدها را خنثی کرد و به کمک قوت و توان خود، اژدها را شکست داد و خرس را از دست او را رها کرد.
خرس دید که مرد او را نجات داده است. کرم مرد را دیده بود که خود را به خاطر او به خطر انداخته است، پس زندگی پیشین را رها کرد و مانند سگ اصحاب کهف که پی آنها میرفت، پیرو مرد شد و هر جا میرفت، همراه او بود. مرد هم به او خو گرفته بود و هر کس او را میدید، پندش میداد که دوستی انسان و خرس پسندیده نیست و عاقبت خوشی ندارد و و دوستی با ابلهان از دشمنی بدتر است. اما مرد چنان به خرس علاقه داشت، که حرف کسی را نمیپذیرفت و معتقد بود که آنها این حرف را از حسادت میزنند و نمیتوانند دوستی آنها را ببینند. مرد پندگو هم او را رها کرد و رفت. به خودش میگفت بهتر است دیگر سکوت کنم، چون او را خیال برمیدارد.
روزی در راهی میرفتند و مرد خسته شده بود. میخواست دراز بکشد تا خستگی در کند. مرد خوابید و خرس بالای سر او نشست و مگسهایی را که بر سر و صورت او مینشست، میراند. اما مگس سمجی چند بار بر صورت مرد نشست و هرچه خرس او را با دست راند، دوباره برگشت. خرس هم عصبانی شد و رفت و سنگ آسیایی را که در آن نزدیکی بود، برداشت و برای کشتن مگس بر صورت مرد زد. بر اثر افتادن سنگ مرد له شد و مرد.»*
این ضربالمثل برای دوستی با افراد نادان به کار میرود زیرا در همنشینی با نادان چیزی جز زیان عاید نمیشود.
*منبع: «داستانهای مثنوی معنوی»، محمد قاسمزاده.
-
سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ - ۲۳:۰۲:۱۱
-
۱۰ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/433500/