حکایت/ ماجرای عمر و اویس قرنی
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو - خراسان / روزی عمر خواست به اویس قرنی چیزی دهد و کمکی کند. اویس از داخل لباسش دو درهم درآورد و گفت: «این را از شتربانی گرفته ام. اگر تو ضمانت می کنی که من آن قدر زنده باشم که این دو درهم را خرج کنم، آن وقت از تو چیزی قبول می کنم.»
حکایت و حکمت
-
يکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۳:۰۹
-
۲۸ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/225298/