حکایت/ دانشمندی نزد امیری رفت
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو - حکایت/ دانشمندی نزد امیری رفت
٥٩
٠
-->
خراسان / آورده اند که دانشمندی نزد امیری رفت. امیر حد و اندازه علم وی می دانست. درباره وی فروتنی بسیار نمود، برخاست او را به جایگاه خود نشاند و نهایت تواضع به جای آورد. یکی از حاضرین گفت هر که مانند امیر فروتنی کند، از وی نترسند و از هیبت او بدین سبب کم می شود. امیر فرمود :«هیبتی که به واسطه فروتنی کاستی پذیرد، شایسته نابودی است.»
مردی به نزد قاضی آمد، گفت: ای راهنمای مسلمانان! اگر خرما خورم، دین مرا زیان دارد؟ گفت: نه. گفت اگر قدری سیاه دانه با آن خورم چه؟ گفت: عیبی نباشد. گفت: اگر آب خورم چه شود؟ گفت: بر تو گوارا! آن مرد گفت: خب شراب خرما از همین سه است. آن را چرا حرام گویی؟ قاضی گفت: ای مرد، اگر قدری خاک بر تو اندازم، تو را ناراحتی پیش آید؟ گفت: نه. گفت: اگر مشتی آب بر تو ریزم، چه؟ گفت هیچ نشود. گفت: اگر این آب و خاک را با هم بیامیزم و از آن خشتی بسازم و بر سرت زنم، چگونه باشد؟ گفت: سرم بشکند. گفت: همچنان که این جا سرت بشکند، آن جا هم پیمان دینت بشکند.
جوامع الحکایات
-
سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۸ - ۱۲:۲۱:۵۱
-
۳۲ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/217450/