حکایت/ دلیل آزادی جوان گناهکار
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو - حکایت/ دلیل آزادی جوان گناهکار
٩
٠
خراسان / هارون الرّشید دستور داد دستِ جوانی را که دزدی کرده بود، ببرند. مادرِ جوان پیش آمد و گفت: ای خلیفه! دستی را که خدا آفریده چگونه می بُری؟ خلیفه گفت: به حکمِ خدا می بُرم؛ زیرا می ترسم که در حُدود شرع کوتاهی کنم. پیرزن گفت: من به نیروی این دست زندگی می کنم و اگر آن را از بدن فرزندم جُدا کنی، روزی مرا بُریده ای. خلیفه گفت: دستش را ببرید که اگر این حکم را اجرا نکنم از گناهکاران باشم. پیرزن گفت: ای خلیفه! این گناه را هم یکی از همان گناهانی محسوب کن که شب هنگام از آن طلب بخشش می کنی. این سخن خلیفه را بسیار خشنود کرد و باعث آزادی جوان گناهکار شد.
لطایف الطوایف
اعرابی شتر گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند آن را به یک درهم بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد. برای آن که سوگند خود را نشکند، گربه ای در گردن شتر آویخت و بانگ زد که «چه کسی می خرد شتری را به یک درهم و گربه ای به صد درهم؟ هر دو را با هم می فروشم». شخصی آن جا بود گفت: «این شتر ارزان بود، اگر این قلاده را در گردن نداشت.»
بهارستان جامی
-
چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۳۶:۲۷
-
۲۲ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/211666/