روایتی از ایثارگریهای بانوان در جنگ تحمیلی:
ارغوان تو بخوان نغمه ناخوانده من!
اجتماعي
بزرگنمايي:
آریا بانو - تهران - تو در طراوات و ترنم ترد باران گم شدهای و کسی آنگونه که باید نجوایت نکرد؛ اگر چه به ظاهر زن بودی و جهاد طبق شرع و عرف بر تو واجب نبود، اما تو منادی صلح بودی و در این جهاد نابرابر حتی گاهی بیشتر از مردان جهد کردی.
به گزارش ایرنا، به یاد دارم دانش آموز مقطع دبیرستان بودم یک بار وقتی زنگ تفریح تمام شد و دختران پرشور و شر آن روز بدو بدو کنان سمت کلاس میآمدند ناگهان مقنعه یک دختر بالا رفت و گردنبندش پیدا شد. در منطقهای که در آن زمان کمتر کسی طلا و زیورآلات داشت، دختران بهت زده به همکلاسی خود خیره شده بودند. در این میان یکی با صدای بلند گفت: «من هم اگر فرزند شهید بودم با حقوق و سهمیه ای که به من میدادند طلاهایم بیشتر از او بود».آن دیگری چیز دیگری گفت در کلاس همهمه شده بود. رو به همکلاسی ها گفتم اینگونه سخن نگویید. تا اینکه این دختر شهید درحالی که بغض کرده بود گفت: حاضرم همه داراییها، طلاها، سهمیههایم را بدهم اما قدر 5 دقیقه پدرم کنارم بنشیند، با او حرف ها دارم» و اینگونه بود که کلاس در سکوت فرو رفت.
در این دفاع مقدس تنها مردان نبودند که جانفشانی کردند. جانفشانان واقعی بانوانی بودند که با نگاهی خیس عزیزان خود را بدرقه میکردند؛ مادرانی که فرزندان خود را مقابل گلوله دشمنان فرستادند تا از خاک این سرزمین سانتی متری کم نشود. شیرزنانی که با وجود چند فرزند، پس از شهادت همسرانشان به تنهایی بار تربیت آنان را به دوش کشیدند. دخترانی که الان شاید 40 تا 50 سالهاند و خود مادر و مادربزرگ شدهاند اما هنوز چشمشان به در است تا پدر بیاید!
روایت نغمه ناخوانده
تاریخ پر از رشادت زنان است و تاریخ این سرزمین نیز از این رشادتها بسیار دارد. شب گذشته به همت شهرداری تهران برنامه روایت زنان دفاع مقدس با نام «نغمه ناخوانده» در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
نرگس کریمی، مشاور ایثارگران معاونت امور زنان ریاست جمهوری در سخنانی به طیف گسترده نقش آفرینی زنان ایثارگر در هشت سال جنگ تحمیلی اشاره کرده و گفت: بخش خاکستری و لایه های پنهان جنگ حوزه زنان، هنوز هم تا حدودی پنهان است؛ راجع به حوزه زنان مدت کمی است که نوشته میشود.
ملت بدون حماسه مانندآدم بدون حافظه است
او با استناد به اعتقاد جامعه شناسان مبنی براینکه ملتی در دنیا نیست که حماسه نیافریده باشد، و ملتهای بدون حماسه مانند آدم بدون حافظه هستند، ادامه داد: وقتی بزرگداشتی برگزار و تاریخ بازخوانی می شود، دستاوردهایی چون پیوند با تاریخ، خروج از چرخه زندگی عادی، یادآوری، وحدت اجتماعی، به هم نزدیک کردن ملت، برقراری ارتباط بین نسلها و زنده ماندن فضیلتها در جامعه به دست میآید.
کریمی درباره تجارب زیسته زنان در جنگ اظهارداشت: برای تشریح این تجارب باید سراغ همین بانوان برویم و از آنان بخواهیم تا راجع به آن دوران برای ما بگویند؛ با بررسی بیشتر درمییابیم سختیهای آنان کمتر از مردان نبوده است.
وی اضافه کرد: همه بار مسئولیتها روی دوش این زنان بوده، با از دست دادن همسر آسیبهای فراوانی گریبانگیر این دسته از بانوان میشود. آنان آن زمان بدون اینکه آموزش ببینند تابآوری داشتند درحالیکه بحث تابآوری امروز مطرح شده است.
مشاور امور ایثارگران معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهوری با انتقاد از اینکه چرا فرزندان و نوههای شهید در دانشگاه و مدرسه رغبتی برای معرفی کردن خود ندارند، گفت: بعد از گذشت اینهمه سال از دو جنگ جهانی، هنوز در دانشگاه های آلمان و فرانسه و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، نوههای افرادی که در این جنگ ها حضور داشتند و کشته شده اند، با افتخار مدال ایثار را روی لباسش میگنجانند اما اینجا فرزند شهید در دانشگاه به سختی ابراز میکند که فرزند شهید است. نقش مدیریتی زنان در خانواده به ویژه مدیریت بحران بسیار مهم بود و بانوانی که بسیاری از آنان 30 سال هم نداشتند، توانستند ایجاد امنیت روحی روانی کنند.
روایتی از حضور زنان در جبهه کردستان
مریم کاتبی، امدادگر و پرستار بانویی بود که در این نشست تجارب زیسته خود را به شیرینتربن شکل و با زبان شیوا بیان کرد. او از زمانی گفت که کومله و دموکرات قصد جداسازی کردستان از ایران را داشتهاند و در این زمینه تا حدودی داشتند موفق میشدند.
او چنین جملاتش را شروع کرد: به منطقه جنگی نرفتم به کردستان رفتم که در آن زمان داشت از خاک ایران جدا میشد. به مردم آنجا گفته بودند(امام) خمینی (ره) شیعه است آمده شما را از ایران بیرون کند و این درگیریها 10سال طول کشید. البته این درگیریها قبل از انقلاب شروع شده بود.
این بانوی امدادگر که جثه درشتی هم دارد، با تشریح داستان رفتنش به منطقه کردستان گفت: دکتر فیاض بخش جزو شهدای ٧٢ تن در آن زمان وزیر بهزیستی بود و از من خواست کردستان بروم. من آمادگی نداشتم و نمیخواستم بروم چون پدرم هم در قید حیات نبود و مادرم تنها بود.
خانم دباغ عملیات پارتیزانی آموزش میداد
شهید فیاض بخش به من گفت که من به دلیل جثه درشت و قد بلند به درد کردستان میخورم و من رفتم. در آن روزها خانم دباغ تنها زن فرمانده سپاه همدان بودند و گروهک ضد انقلاب از ایشان شناخت پیدا کرده بودند و میدیدند که خانم دباغ به آقایان عملیات پارتیزانی آموزش میدهد.
کاتبی تصریح کرد: منتظر بودم دو برادر رزمنده به دنبالم بیایند که همراه آنان یک خانم با جثه کوچک، لاغراندام هم بود به او گفتم شما کجا می خواهی بروی و او پاسخ داد کردستان. از او پرسیدم چه کسی به شما گفت برو کردستان؟ او هم گفت: آقای فیاض بخش از من خواست، به من گفت جثه ات کوچک است و افراد ریز و فرز و چابک به درد کردستان می خورند! بعدها متوجه شدم شهید فیاض بخش به هر بانویی با هر قیافه و جثهای چیز در خور قد و قیافه او میگفت و او را راهی کردستان میکرد.
«بیشتر قتل ها در پاوه انجام می شد و مریوان محل اسکان ضد انقلاب ها بود»، این بانوی پرستار ادامه داد: یک نیروی چریکی با دیدن من و خانم صدیقیان گفت طبق قرآن جهاد بر زن حرام است و من با تمام وجود از این سخنانش خوشحال شدم اما این خوشحالی من دیری نپایید.
او که شهید بروجردی را مظلومترین فرمانده شهید ایران می داند، افزود: شهید بروجردی فرمانده همه فرماندهان بود اما از او کمتر سخن گفته می شود؛ ایشان به من گفت پاوه میروی یا مریوان من هم گفتم مریوان چون در پاوه سر میبریدند. با هلی کوپتر شینوک به مریوان رفتیم حاج همت و احمد متوسلیان آنجا بودند. جاده دست نیروهای کومله بود. به ما گفتند سوار ماشین شوید اما فقط یک دستگاه کمپرسی آنجا بود که آن را هم از کومله به غنیمت گرفته بودند. من و خانم صدیقیان کنار دست راننده نشستیم و رزمندهها رفتند روی کمپرسوری که نه چراغ داشت، نه بوغ و نه شیشه.
کاتبی با اشاره به هیبت شهید حاج احمد متوسلیان گفت: دروغ نگویم از متوسلیان بیشتر میترسیدیم تا خدا؛ ما را از کنار راننده بلند کرد گفت روی کمپرسور بنشینید.
این بانوی امدادگر با بیان اینکه در آن منطقه نه پرستار میخواستند نه امدادگر، گفت: داستان از این قرار بود که کردستان داشت سقوط می کرد، پیش خانم دباغ رفتند و از او چند تا زن چریک خواستند که وسط جاده بایستد و خانم دباغ گفتند خانوادهها قبول نمیکنند.
وی اضافه کرد: مریوان محل تجمع ضدانقلاب بود؛ سپاه و ارتش نمیتوانستند زنان را تفتیش کنند؛ به همین دلیل مردان کومله زنان خود را مسلح با خود میبردند و زنان به محض عبور، اسلحهها را به همسران خود تحویل میدادند و آنان هم با همین اسلحهها و مهمات رزمنده ها را می کشتند و همین موجب سقوط پایگاهها شده بود. درحقیقت ما را بیشتر برای تفتیش این زنان برده بودند و در آنجا اعلام کردند ما چریکهایی هستیم که از لبنان آمده ایم!
رقیه تدین جانباز و پزشک، بانوی دیگری است که برای ارائه تجارب زیسته روی سن رفت. روایتگری اش کاملا متفاوت با خانم کاتبی بود. او به زبان طنز می گفت و این بانو به سبک رئالیتسی. تدین دل نگران بانوانی بود که بسترهای لازم پس از جنگ برای پذیرش دردهایی که تا مغز استخوان خود لمس کرده اند، فراهم نشده است.
برای پذیرش بانوان جانباز چه کردهایم
خانم تدین در سال 59 در منطقه خرمشهر به درجه جانبازی رسید و یک پایش را از دست داد، پس از جنگ به تحصیلاتش ادامه داد و امروز به عنوان یک پزشک فعالیت میکند.
وی معتقد است که سایههای جنگ هنوز حس می شود. پس لرزههای آن بیشتر برای بانوان باقی ماند. چون نتوانستیم بسترهای اجتماعی لازم را برای پذیرش این بانوان فراهم کنیم و هنوز جامعه پذیرای آنان نیست.
این بانوی جانباز ادامه داد: تا چند سال قبل، چیزی به نام راهپیمایی اربعین نداشتیم اما بسترش ایجاد شد. ولی راجع به بانوانی که در جنگ اسیر، جانباز و حتی شهید شده اند چه کرده ایم؟
تدین که خود را نماینده چند هزار بانوی جانباز می داند، افزود: حدود هزار تن از این بانوان مجردند. باید ببینیم چه توانمندی برای پذیرفتن این افراد در هیبت جانبازی داریم. جانباز مرد را توانستیم در جامعه جا بیندازیم اما زنان را چطور. خاطرهها کم و بیش گفته شده اما آنچه گفته نشده، پذیرش بانوان جانباز است. و پذیرش این بانوان زمان می طلبد.
به گزارش ایرنا در جنگ تحمیلی 171 زن به اسارت نیروهای عراقی درآمدند. 6 هزار و 432 نفر از بانوان کشورمان به شهادت رسیدند و بیش از هشت هزار و 900 تن هم به درجه جانبازی رسیدند.
-
چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۸ - ۱۷:۲۷:۳۶
-
۳۵ بازديد
-
ایرنا - زن و خانواده
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/208569/