پنجشنبه ۱۹ تير ۱۴۰۴
اقتصادی

فرجام عاشقی خیابانی فرزندان طلاق!

فرجام عاشقی خیابانی فرزندان طلاق!
آریا بانو - خراسان / روزی که در یکی از شبکه های اجتماعی فضای مجازی با «جهان»آشنا شدم او را پسری یافتم که بهتر از دیگران می تواند مرا درک کند و در آرزوهایم شریک شود چرا که ...
  بزرگنمايي:

آریا بانو - خراسان / روزی که در یکی از شبکه های اجتماعی فضای مجازی با «جهان»آشنا شدم او را پسری یافتم که بهتر از دیگران می تواند مرا درک کند و در آرزوهایم شریک شود چرا که «جهان»هم مانند من فرزند طلاق بود و ...
این ها بخشی از اظهارات دختر 18ساله معتادی است که برای پیگیری پرونده تبهکاری های شوهر 21 ساله اش وارد مرکز انتظامی شده بود. این دختر جوان در حالی که بیان می کرد من از خلافکاری های شوهرم اطلاع نداشتم و اکنون دختری سرگردان و بی پناه هستم، درباره قصه تلخکامی هایش گفت:11 سال قبل در میان اشک ها و بغض پنهان مادرم، لباس فرم مدرسه را پوشیدم و در حالی که با خوشحالی دست یکی از دوستانم را می فشردم، راهی کلاس درس شدم. آن روز مانند خیلی از بچه ها که اولین روز مدرسه را با شادمانی سپری می کنند من هم در پوست خودم نمی گنجیدم. آن قدر احساس شادی و لذت سراسر وجودم را فراگرفته بود که متوجه اشک های مادرم نبودم و فقط به کیف مدرسه نگاه می کردم و با دوستان جدیدم خوش می گذراندم اما همه این عواطف زیبا و شادی های دل انگیز، چندساعت بیشتر نبود چرا که وقتی از مدرسه به خانه بازگشتم با کلمه «طلاق»آشنا شدم که بین پدر و مادرم جدایی افکنده بود. آن روز سیاه، مادرم دست من و خواهرم را گرفت و به خانه دیگری برد که به تازگی اجاره کرده بود. پدرم با آن که در سنگ کاری ساختمانی مهارت زیادی داشت اما به خاطر اعتیادش سرکار نمی رفت و ادعا می کرد ساخت و ساز واحدهای آپارتمانی کاهش یافته و دیگر کسی به استاد سنگ کاری نیازی ندارد!
همین موضوع هم به ناسازگاری و مشاجره های پدر و مادرم تبدیل شده بود تا این که بالاخره از یکدیگر جداشدند و من و خواهرم نیز فرزندان طلاق نام گرفتیم! حالا مادرم در خانه های مردم کار می کرد تا هزینه های زندگی را تامین کند. وقتی به 15سالگی رسیدم،آقای مهندسی که مادرم منزل او را نظافت می کرد،گوشی هوشمند دخترش را به مادرم داد تا من برای تحصیل از آن استفاده کنم و برای دخترش گوشی مدل بالاتری خرید. من که از مشاهده گوشی ذوق زده شده بودم بلافاصله وارد فضاهای مجازی شدم تا همه عقده های تنهایی و احساس حقارت هایم را به یکباره زیرپا بگذارم و برای ساعاتی مانند دیگر هم کلاسی هایم فخر فروشی کنم! چندروز بعد اما در مسیر مدرسه نگاهم به لبخندهای پسرجوانی گره خورد که او نیز چشم به گوشی تلفن دوخته بود.با همین نگاه اول، مهرش را دردلم جای دادم و این گونه بود که به دنبال عشقی خیابانی،گفت وگوهای تلفنی و دیدارهای پنهانی ما در کوچه و خیابان آغاز شد. «جهان»سرنوشتی شبیه من داشت چرا که او نیز در دوران خردسالی فرزند طلاق نام گرفته و قیچی طلاق،رشته زندگی مشترک پدر و مادرش را بریده بود. «جهان»که اکنون 18سال داشت، از همان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کرده بود و با پول اندکی که از مادرش می گرفت، زندگی می کرد. 
خلاصه این عشق و عاشقی هیجانی یک سال بعد در حالی به مشاجره های خانوادگی و قهر وآشتی انجامید که «جهان»از من خواستگاری کرد ولی خانواده هایمان به شدت مخالف ازدواجمان بودند ولی ما بر خواسته خودمان اصرار کردیم تا جایی که بالاخره با صیغه محرمیت و مهریه 5شاخه گل سرخ،بدون حضور خانواده ها باهم ازدواج کردیم. چندروز بعد که «جهان»یک اتاق کوچک در حاشیه شهر اجاره کرد،تازه فهمیدم که او به موادمخدر از نوع«گل»اعتیاد دارد. به اصرار همسرم من هم برای رهایی از غم و غصه هایم به مصرف سیگار و «گل»رو آوردم اما از عاقبت آن اطلاعی نداشتم. با آن که مادرم به خاطر اعتیاد از پدرم طلاق گرفته بود ولی من تصور می کردم فقط افرادی که شیره و تریاک می کشند معتاد هستند. زندگی مشترک ما در حالی سپری می شد که «جهان»تا ظهر می خوابید و شب ها سرکار می رفت اما هنوز یک سال از این ماجرا نگذشته بود که روزی نیروهای کلانتری شهرک فراجا به منزلمان آمدند و شوهرم را دستگیر کردند. وقتی به کلانتری آمدم تازه متوجه شدم که «جهان»به بهانه نگهبانی شب در یک پروژه ساختمانی،از خانه بیرون می رفت و تا سپیده دم نه تنها اموال مردم را می ربود بلکه گوشی تلفن و لوازم دیگر را هم از سارقان و همدستانش می خرید. اکنون که 6 ماه است در زندان به سر می برد، من هم آواره و سرگردان هستم و نمی دانم چگونه ماجرای اعتیادم را با مادرم درمیان بگذارم. از سوی دیگر هم یقین دارم که حتی بعد از آزادی شوهرم از زندان،دیگر این زندگی مشترک فرجامی نخواهد داشت اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است برای جلو گیری از سقوط زن 18ساله در سراب تبهکاری و همچنین رهایی وی از چنگال مواد افیونی،تلاش گسترده ای از سوی مشاوران و مددکاران اجتماعی برای معرفی وی به مراکز ترک اعتیاد با راهنمایی و دستورهای محرمانه سرهنگ آرش ایرانمنش(رئیس کلانتری)آغاز شد.
بازار


نظرات شما