آریا بانو - ایسنا / در اواخر دهه 90 خط حمله اینتر با حضور دو ابرستاره به یکی از ترسناکترین زوجهای تاریخ فوتبال تبدیل شده بود. کریستین ویری درباره همتیمی برزیلیاش گفت: «رونالدو از سیاره دیگری آمده بود؛ هدیهای از سوی خدا با پاهایی غولآسا و تکنیکی باورنکردنی.»
خط حمله نراتزوری در پایان دهه 90 میلادی تماشایی بود. ایوان زامورانو، نوآنکو کانو، روبرتو باجو، نیکولا ونتولا، آدریان موتو و آلوارو رکوبا همگی در آستانه هزاره جدید در اینتر دوران خوشی را سپری کردند اما دو نام بزرگ در آن زمان کریستین ویری و رونالدو بودند. ویری سال 1999 با رکورد 32 میلیون پوند به اینتر و رونالدو، اسطوره برزیلی، که سال 1997 از بارسلونا آمده بود پیوست. او نیز با 13.2 میلیون پوند به اینتر پیوسته بود که در آن زمان بالاترین رقم جابهجایی در فوتبال جهان به شمار میرفت.
ویری در مورد همکاریاش با رونالدو
ویری شش سال را در اینتر گذراند. آسیب شدید رونالدوی برزیلی باعث شد که این دو نفر تنها یازده بار کنار هم به میدان بروند. با این حال ویری در همین تعداد بازی اندک نیز پی به ارزش پدیده (لقب رونالدو) برد.

«رونالدو» پاسخ این ایتالیایی به این سوال است که بهترین همتیمیاش در تمام دوران چه کسی بوده است. ویری درباره ستاره برزیلی گفت: «او از سیاره دیگری آمده بود و مثل هدیهای از جانب خدا بود. وقتی به دنیا آمد خدا به او گفته بود تو بهترین بازیکن تاریخ خواهی شد. من واقعاً اینطور فکر میکنم. مثل رونالدو شاید تنها دو یا سه بازیکن باشند.
بازار


ویری در بخش دیگری از صحبتهایش درباره رونالدو گفت: «او هیکلی بود، با پاهایی مثل یک غول. میتوانست در دوی 100 متر رقابت کند. رونالدو فوقالعاده سریع بود، که این را میشد در گامهای بلند و عالیاش دید و تکنیک باورنکردنیای داشت. من ویدیوهایی حدوداً پنجدقیقهای دارم که در آنها او به همه بازیکنان لایی میزند. اگر مصدوم نمیشد، خیلی بیش از اینها رشد میکرد. واقعا نمیتوانستید جلویش را بگیرید. او خیلی خوب بود. من هرگز کسی مثل او ندیدهام.»
او ادامه داد: «وقتی به اینتر پیوستم، یادم میآید که در رختکن بودم که رونالدو وارد شد. بلند شدم، به سمتش رفتم و گفتم: من اینجا آمدهام تا با تو بازی کنم. ما متأسفانه زیاد با هم بازی نکردیم. خیلی زود بعد از ورودم زانویش آسیب دید و تقریبا دو سال از میادین دور بود. پارگی تاندون شدیدی داشت. وقتی بعد از عمل جراحی به خانه آمد، به خانهاش رفتم. در اتاقش بودم و داشت یخ میگذاشت و گفت: بوبو، این دفعه پایم خیلی بد آسیب دید. نمیدانستم که آیا دوباره بازی خواهد کرد یا نه.»