آریا بانو - همانطور که احتمالاً میدانید، سیستم به مجموعهای از اجزای به هم پیوسته اشاره دارد که هر یک از این اجزا دارای هدفی مشخص هستند و در عین حال، برای دستیابی به هدف کلی سیستم با یکدیگر همکاری میکنند. حال بر اساس تعریف ارائهشده برای یک سیستم، سؤالی که مطرح میشود این است که «تفکر سیستمی به چه مفهومی اشاره دارد؟» در این مقاله قصد داریم تا به بررسی مفهوم تفکر سیستمی پرداخته، ویژگیها، اصول و کاربردهای آن را در فرآیند تصمیمگیریهای زندگی شخصی و کاری مورد بررسی قرار دهیم. در ادامه، به منظور درک بهتر مفهوم تفکر سیستمی چند مثال کاربردی از آن در دنیای واقعی ارائه خواهیم کرد. همچنین دیدگاه بزرگان در ارتباط با تفکر سیستمی را مورد بررسی قرار داده و ضرورت بهکارگیری این نوع تفکر در راستای تحقق اهداف خود را تشریح میکنیم.
تفکر سیستمی چیست؟
تفکر سیستمی به روشی برای حل مسائل مختلف اشاره دارد که در آن، هر یک از اجزا در راستای رفاه کلی سیستم تلاش کرده و صرفاً منافع شخصی خود را مد نظر قرار نمیدهند. در حقیقت، در تفکر سیستمی، تمامی بخشهای سیستم به یکدیگر مرتبط بوده و آسیب رسیدن به هر یک از اجزا منجر به از کار افتادن کل سیستم میشود.
از سوی دیگر، تفکر سیستمی به افراد کمک میکند تا بتوانند ارتباط مابین سیستمهای مختلف و احتمالاً غیر مرتبط به یکدیگر، نحوه تعامل و چگونگی تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر را درک کرده و به عنوان جزئی از سیستم مد نظر نقشی مثبت در راستای هدف کلی سیستم ایفا کنند.
تفکر سیستمی چه ویژگیهایی دارا است؟
به طور کلی، خصوصیات تفکر سیستمی در چهار ویژگی زیر قابلبیان است:
1. تفکر در ابعاد بزرگتر سیستم
این ویژگی به بررسی موضوعی میپردازد که در آن تمامی مسائل و مشکلات افراد و سیستمها، به یک سیستم بزرگتر مرتبط بوده و برای کشف منبع این مشکلات نیاز است تا مسئله را در ابعاد بزرگتر مورد بررسی قرار داد. در همین راستا، برای دستیابی به منشأ مشکلات خود لازم است تا دیدگاه خود را تغییر داده و روی ابعاد بزرگتر مشکلات مذکور تمرکز بیشتری داشته باشیم. در چنین شرایطی، میتوانیم راهحلهایی به اصطلاح سیستماتیک بیایم که ضمن حل مشکلات و تأمین منافع شخصی، در راستای منافع کل سیستم نیز باشند.
2. ایجاد تعادل مابین دیدگاههای بلندمدت و کوتاهمدت
در حقیقت، تفکر سیستمی بر این خصوصیت استوار است که تعادلی نسبی مابین تفکرات و دیدگاههای بلندمدت و کوتاهمدت برقرار کند. به عبارت بهتر، هر یک از اجزاء سیستم مد نظر، پیش از هر گونه اقدام یا تصمیمی به تمامی جنبهها و تأثیر و پیامدهای احتمالی هر یک از اقدامات خود در بلندمدت و کوتاهمدت فکر کرده و سپس نسبت به عملی کردن آن اقدام میکنند.
3. مد نظر قرار دادن فاکتورهای قابلاندازهگیری و غیرقابلاندازهگیری
از جمله دیگر خصوصیات تفکر سیستمی این است که امکانی را برای اجزای درونی سیستم فراهم میآورد تا در روند تصمیمگیریهای خود تأثیر فاکتورهای قابلاندازهگیری و غیرقابلاندازهگیری را بسنجند. به عبارت بهتر، تفکر سیستمی روشی است که در آن تمامی فاکتورهای تأثیرگذار ملموس و حتی غیرملموسی همچون روحیه، سطح اعتماد طرفین و روابط کاری در روند تصمیمگیری مد نظر قرار داده میشوند. از سوی دیگر، در تفکر سیستمی میزان تأثیرگذاری عوامل غیرملموس نیز بر سطح درک هر یک از اجزای سیستم از ابعاد مختلف مسائل مد نظر سنجیده میشوند.
4. تشخیص ماهیت پویا، پیچیده و وابستگی سیستمها به یکدیگر
تفکر سیستمی به افراد میآموزد تا با نگاهی اجمالی به ساختارهای مختلف سازمانی بتوانند سیستمهای موجود یا مرتبط با هر یک از سیستمهای بزرگتر را تشخیص داده و نحوه تعامل آنها با یکدیگر را درک کنند. در حقیقت، تفکر سیستمی امکان درک روابط پیچیده مابین سیستمهای مختلف را فراهم میکنند. از سوی دیگر، چنین تفکری مهارت تصمیمگیری بر اساس درک حاصل از روابط پیچیده سیستمها را برای اجزای سیستم امکانپذیر میسازد.
بنابراین بر اساس خصوصیات تفکر سیستمی میتوان گفت که به منظور اتخاذ تصمیمهای مناسب در جهت حل مسائل نیاز است تا روابط مابین سیستمها و ماهیت هر یک را درک کرده و از ابعاد بزرگتری به مسائل و منشأ هر یک نگاه کرد.
تفکر سیستمی چه کاربردهایی میتواند داشته باشد؟
به طور کلی، تفکر سیستمی روشی مؤثر برای حل معضلات و مشکلات پیچیدهای است که گریبان گیر افراد، سایر اجزای سیستم یا کل سیستم میشوند. در حقیقت، بسیاری از ما تاکنون با مسائل پیچیدهای مواجه شدهایم که عناصر و عوامل متعددی در آن نقش داشتهاند. از سوی دیگر، برخی فاکتورهای تأثیرگذار در چنین مسائلی معمولاً نتیجه اقداماتی بودهاند که در گذشته به منظور رفع برخی مشکلات اتخاذ شدهاند!
همانطور که مشخص است، رفع چنین مسائلی دشوار بوده و راهحلهای مرسوم و
سنتی منجر به حل اثربخش مسئله نمیشوند؛ به طوری که برای حل آنها باید راهکارهایی جامع ارائه شوند. در چنین شرایطی، تفکر سیستمی امکانی را برای افراد و سایر عوامل تأثیرگذار در روند تصمیمگیری فراهم میآورد تا با برخورداری از طرز تفکری همه جانبه، راهحلهایی برای کسب نتایج مطلوب در شرایط پیچیده ارائه کنند. در همین راستا، در ادامه چند مثال از دنیای واقعی در رابطه با کاربرد تفکر سیستمی در حد مسائل ارائه میکنیم.
5 مثال از بهکارگیری تفکر سیستمی در دنیای واقعی
بدن یک فرد، سیستمی یکپارچه بوده و از سیستمهای کوچکتری همچون سیستم تنفسی، گوارشی، عصبی و … تشکیل شده است؛ به طوری که هر یک از این سیستمها نیز از اجزای مختلفی تشکیل شده و با یکدیگر در ارتباط هستند. حال با بهکارگیری تفکر سیستمی میتوان گفت که آسیب رسیدن به هر یک از اجزای تشکیلدهنده سیستم بدن منجر به ایجاد وقفه در عملکرد کلی آن شده و در موارد شدیدتر موجب از کار افتادن سیستم خواهد شد. هر یک از کارمندان سازمانهای مختلف نیز جزئی از سیستم کلی سازمان بوده و با یکدیگر در ارتباط هستند. در این صورت تفکر سیستمی میگوید که تأمین منافع هر یک از کارکنان منجر به تأمین منافع سازمان میشود. از سوی دیگر تأمین منافع سازمان نیز در راستای منافع شخصی هر یک از کارکنان است. در نتیجه، با برخورداری از تفکر سیستمی دیگر تفاوتی بین سرایدار یک سازمان با پزشکان آن قائل نخواهیم بود؛ چرا که میدانیم هر یک از این افراد به عنوان جزئی از سیستم کلی بوده و به یک اندازه در موفقیت سازمان تأثیرگذار هستند. یکی از معضلات شرکتهای تولید مواد غذایی ارگانیک در جهت تأمین نیازهای روزافزون مصرفکنندگان، دسترسی به زنجیره تأمین مناسب است. در چنین شرایطی، تفکر سیستمی، سرمایهگذاری روی تولیدکنندگان مواد ارگانیک را ایجاب میکند. در حقیقت، این موضوع موجب میشود تا شرکت ارتباط خوبی با مشتریان خود و همچنین تولیدکنندگان مواد ارگانیک برقرار کند. از سوی دیگر، چنین تفکری موجب میشود تا شرکت با وجود سرمایهگذاری شرکت روی تولیدکنندگان، در درازمدت مقدار بازگشت سرمایه قابلتوجهی داشته باشد. سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ روی انرژیهای تجدید پذیر نیز میتواند یکی از مثالهای کاربردی از تفکر سیستمی باشد. برای مثال، شرکتهای بزرگی که مصرف انرژی قابلتوجهی برای اداره دیتاسنترهای خود دارند، میتوانند روی انرژیهای تجدید پذیر سرمایهگذاری کنند. در چنین شرایطی، برند شرکت در میان کاربران و مشتریان شناخته شده و در مصرف انرژیهای طبیعی تجدید ناپذیر صرفهجویی میشود و در درازمدت نیز دنیا به جای بهتری برای زندگی انسانها و فرزندانشان مبدل خواهد شد!
به عنوان مثال نهایی میتوان به استفاده از خودروهایی اشاره کرد که
آلودگی کمتری برای محیط زیست ایجاد میکنند. در حقیقت، تولید چنین خودروهایی هم برای شرکت تولیدکننده و هم برای محیط زیست منافعی به همراه دارد. به عبارت دیگر، این موضوع از یکسو منجر به بهبود برند شرکت تولیدکننده و افزایش درآمد آن شده و از سوی دیگر موجب کاهش
آلودگی محیط زیست میشود. به علاوه، بدیهی است که این موضوع تأثیر مثبتی روی
سلامت جانداران کره زمین خواهد داشت!
چرا برخورداری از تفکر سیستمی مهم است؟
همانطور که اشاره شد، تفکر سیستمی امکانی را برای اجزای سیستم فراهم میآورد تا راهحلهایی هوشمندانه و پایدار برای حل مشکلات پیش رو ارائه نمایند. به عبارت سادهتر، تفکر سیستمی ابعاد بزرگتر و دقیقتری از واقعیات ارائه داده و به افراد کمک میکند تا نسبت به حل مشکلات خود اقدام کنند.
همچنین برخورداری از تفکر سیستمی افراد را به سمت طرز تفکری سوق میدهد تا در حل مشکلات و ارائه راهحلهای مد نظر دیدگاهی همه جانبه و بلندمدت داشته باشند. در حقیقت، ارائه راهحلهایی بر مبنای تفکر سیستمی برای رفع مسائل پیش رو تأثیر چنین مواردی را در درازمدت سنجیده و پیامدهای ناخواسته آن را مد نظر قرار میدهد. در نهایت، تفکر سیستمی بر پایه اصولی اساسی و جهانشمول است که هر یک از افراد با یادگیری و برخورداری از چنین تفکری میتوانند آن را در تمامی ابعاد زندگی شخصی و کاری مورد استفاده قرار دهند.
تفکر سیستمی بر چه اصولی استوار است؟
به طور کلی، تفکر سیستمی بر دو اصل استوار است که عبارتند از اصل ترکیب و اصل تضاد. در ادامه، هر یک از این اصول را با جزئیات بیشتری تشریح میکنیم.
1. اصل ترکیب
اصل ترکیب در تفکر سیستمی به بیان این موضوع میپردازد که یک سیستم از تعامل مابین اجزای تشکیلدهنده آن به وجود میآید؛ به طوری که فعالیت جداگانه آنها بدون برقراری ارتباط مابین اجزای مختلف معنایی ندارد. بنابراین چنانچه یک سیستم را تجزیه کنیم، ویژگیهای مهم خود را از دست میدهد.
در نتیجه، میتوان گفت که رفتار کلی سیستم و تصمیمگیری در مورد آن به روش تحلیل و بررسی هر یک از اجزاء امکانپذیر نیست. در حالی که برای درک رفتار کلی سیستم علاوه بر مهارت حل مسئله نیازمند تفکر سیستمی هستید. در واقع، تفکر سیستمی منجر بدین میشود تا با دید وسیعتری به مسئله مد نظر نگاه کرده و راهحلی جامع برای آن ارائه کنید.
2. اصل تضاد
این اصل در تفکر سیستمی به نحوه برقراری ارتباط مابین هر یک از اجزای سیستم اشاره دارد. در واقع، بر اساس اصل تضاد میتوان گفت که اجزای مختلف سیستم در
صورتی که با کارایی بسیار عالی ساخته شوند، لزوماً نمیتوانند بالاترین کارایی در کل سیستم را به دنبال داشته باشند. به بیان دیگر، اجزای سیستم را باید به گونهای طراحی کرد که متناسب با یکدیگر بوده و هماهنگ با هم به روشی مؤثر و کارا عمل کنند. در چنین شرایطی، سیستم به بالاترین کارایی خود دست مییابد.
تفکر سیستمی از دیدگاه بزرگان این حوزه چگونه تعبیر شده است؟
پیتر سنگ از جمله دانشمندان بزرگ حوزه تفکر سیستمی است که در این زمینه فعالیتهای بسیار ارزشمندی داشته است. وی در رابطه با تفکر سیستمی اعتقاداتی دارد که در ادامه برخی از این جملات را مرور میکنیم.
انسانها هرگز با تغییر مخالفت نمیکنند، آنها با تغییر کردن خودشان مخالف هستند.
هر وقت از نقش رهبری در سازمان صحبت میکنیم، از مثال کشتی و ناخدا استفاده میکنیم؛ حال آن که از نقش مهم سازنده کشتی غافل میشویم. در واقع، نقش ساختار را فراموش میکنیم و تنها درگیر افراد میشویم. همسو بودن افراد با تیم بسیار مهم است. در حالی که قدرت و اختیار دادن به کسانی که با تیم همسو نیستند، آشوب را بیشتر و اوضاع را خطرناکتر میکند. تنها مزیت رقابتی پایدار برای سازمانها این است که در توانایی یادگیری سریعتر از رقیبانشان باشند. مشکلات امروز معمولاً ناشی از راهحلهای دیروزمان هستند! رهبری زمانی معنا پیدا میکند که انسانها خودشان را قربانی شرایط ندانند؛ بلکه در تلاش برای خلق شرایطی جدید و مناسبتر باشند. ما از طریق یادگیری خودمان را بازآفرینی میکنیم و از طریق یادگیری به موجودات جدیدی با قابلیتهای جدید تبدیل میشویم که قبلاً از آنها ناتوان بودهایم.
همچنین راسل اکاف از بزرگان
مدیریت قرن اخیر در حوزههای تئوری مدیریت، سازماندهی و همینطور تفکر سیستمی دستاوردهای ارزشمندی داشته است. در ادامه برخی از جملات او را در رابطه با تفکر سیستمی مرور میکنیم.
مدیران از کارهای درست خود نمیآموزند، آنها با اشتباه کردن یاد میگیرند. برخی از مدیران برای کارهایی که کمتر مهم است، وقت بیشتری میگذارند؛ به طوری که وقتی که روی حاشیه پردازی و تعارفات صرف میشود، بیشتر از زمانی است که صرف کارها و بحثهای حیاتی میشود. هر چه میزان درک یک فرد در رابطه با حرفی که میزند کمتر باشد، متعصبانهتر از آن دفاع میکند. گاهی تحلیل یک سیستم فقط به ما میگوید که سیستم چگونه کار میکند؛ اما در مورد چرایی کارکرد آن چیزی به دست نمیدهد. زمانی که یک کسبوکار را میخرید، آینده آن را بخرید نه گذشتهاش را. هر
فرهنگی یک الگوی فکری مشترک دارد. این الگوی فکری همان سیمانی است که آجرهای فرهنگ را کنار هم نگاه میدارد. این نحوه فکر کردن است که نشان میدهد آن فرهنگ دنیا را چگونه میفهمد. بسیاری از بیانیههای مأموریت سازمانها بیمعنی هستند. آنها نیازهایشان را با هدفهایشان اشتباه میگیرند. سازمانی که در مأموریت خود کسب سود برای سهامداران را ذکر میکند، مانند کسی است که مأموریت زندگی خود را جذب اکسیژن کافی برای تنفس اعلام کند!
جمعبندی
در این مقاله مفهوم تفکر سیستمی را مورد بررسی قرار داده و گفتیم که برای برخورداری از چنین تفکری نیاز است تا اجزای تشکیلدهنده آن، نحوه برقراری تعامل مابین اجزا و همچنین تعامل مابین سیستمهای مختلف را درک کرد. در ادامه، ویژگیهای تفکر سیستمی را مورد بررسی قرار داده و اهمیت چنین طرز تفکری در روند حل مسائل و تصمیمگیری را تشریح کردیم. در پایان، مثالهایی از کاربرد تفکر سیستمی ارائه داده و نظرات بزرگان این حوزه را در رابطه با تفکر سیستمی ارائه کردیم. آیا تاکنون از مهارتهای تفکر سیستمی برای حل مسائل پیرامون خود استفاده کردهاید؟ نظرات، تجربیات و پیشنهادات خود را در رابطه با اصول تفکر سیستمی و کاربرد آن در حل مشکلاتتان را با ما و کاربران انگیزه در میان بگذارید.
http://www.banounews.ir/fa/News/667721/تفکر-سیستمی-چیست؟-بررسی-مفهوم،-ویژگیها-و-کاربردها