آریا بانو - آخرین خبر / "تو آنقدر به جهان عادت کرده ای که دیگر هیچ چیز برایت عجیب نیست"
این جمله بالا، جمله سوفی، دخترک چهارده ساله کتاب “دنیای سوفی” به مادرش احتمالا میتواند خلاصهای از تمام چیزی باشد که کتاب قصد آموختنش را دارد: فلسفه.
بعید است فیلسوفی نپذیرد که غایت فلسفه پاسخ دادن به پرسش هایی است که پیش از این جواب آنها بدیهی شمرده شده است. همیشه فلاسفه
دوست دارند تا دنیا را از نو بخوانند. از روز نخست. انگار که پیش از این کسی مناسبات دنیا را تببین نکرده باشد. انگار که جهان منتظر مانده باشد تا آنها از راه برسند و دنیا را به یک باره از نگاهی که پیش از این هیچ کس ندیده است ببینند. در یک کلام فلسفه به یک معنا همین چیزی است که سوفیِ تازه با فلسفه آشنا شده با لحن آمیخته به تمسخر به مادرش نسبت میدهد؛ فلسفه آشناییزدایی از تمام چیزهایی است که از فرط آشنا بودن دیگر کنجکاوی برانگیز به نظر نمیرسند. همه چیزهایی که آنقدر هر روز دیده شدهاند که دیگر به
چشم نمیآیند. مناسباتی که آنقدر تکراری هستند که کسی به چرایی آنها فکر نمیکند. استدلالهایی که آنقدر مکرر از زبان های مختلف گفته شدهاند که دیگر کسی به منطقشان شک نمیکند. بزرگترین حسن “دنیای سوفی” همین است: روایت فلسفه از مبدأ درست آن!
دنیای سوفی
یوستین گردر
ترجمه: حسن کامشاد
نشر نیلوفر
برگرفته از اینستاگرام ketabekhooob