آریا بانو -
سینما دیلی / یک- 25 سال به طور مستمر، همهمان، از حاجکاظمِ «آژانس شیشهای» گفتیم. از شمایلِ زخمی و اساطیریِ حاجکاظم، از آرمانخواهیِ فُرادا و ایستادگیاش، و از فریاد و بغض و طغیانش نوشتیم. حال که صدای
حادثه خوابید، شاید وقتِ آن رسیده باشد که بار دیگر به جهانِ «آژانس شیشهای» بازگردیم و اینبار از خود بپرسیم: در این فیلم، کاراکتری با نام «سلحشور» -با بازی مانای کیانیان- آیا نسبتی واقعیتر و عمیقتر، با زبان و حالِ ما مَردمانِ پریشان نداشت؟ آیا کیانیانِ آژانس، فریادهایش، بیش از فریادهای حاجکاظم، به دستگیریِ زندگانیِ ما نمیرسید؟ و به نیکیِ سرنوشتِ فرزندانمان، بیشتر کمک نمیرساند؟
دو- رضا کیانیان، در «آژانس شیشهای»، براستی درخشان است. حتی در سطحی بالاتر از کارنامهی پُربار و تحسینبرانگیزِش. کیانیان، در جایگاه بازیگری تمامتکنیکال، در همهی آثارش -و بیش از همه در «آژانس شیشهای»-، همچون مهندسی دقیق و ریزبین، تمام کنشها و حرکاتش، حتی فراز و فرودهای کلام و نوساناتِ کنترلشدهی تُنِ صدایش، بر مدارِ درام و شکلدهی به مختصاتِ کاراکتر به فعلیّت میرسد. برای کیانیان، حضور در «آژانس شیشهای»، حضور در حریمِ قدرت است. بازی در نقش کاراکتری رئالیستی، که درگیرِ پیچیدگیهای درهمتنیدهی مفاهیمِ اخلاقی-اجتماعی-سیاسی، در محیطی بهغایت رادیکال و متشنّج است.
سه- کیانیان، هرچند برکشیده از
تئاتر و صحنه است، اما برخلاف اکثرِ بازیگران برآمده از تئاتر، لحنِ دیالوگگویی و جنسِ تاکیدها و آکسانگذاریاش بر کلمات، به هیچ عنوان از فضای رئالیستیِ کار نمیکاهَد و پای کاراکتر را از زمین بلند نمیکند. بنگرید که در این سکانس، چگونه هیچ دیالوگی توسط او، شبیه به دیگر دیالوگهای ادا نمیشود (چه در ریتم و وزن، چه در حسّ و رنگآمیزیِ جملات، و چه حتی در نوع آکسانگذاری بر کلمات) با این حال، کوچکترین حسّ گلدرشتی و اگزجره از کلامش، منتقل نمیشود. کیانیان، متبحّرترین، در رئالیستی کردنِ کاراکترهاست. متبحّرترین، در زمینی کردنِ جملاتِ دُرشت و مفاهیمِ سنگین. انتخابِ کیانیان برای کاریزمای سلحشورِ زمینی، انتخابی دقیق و هوشمندانه بود. انتخابی دقیق، برای کاریزمایی که در همهی این چند دهه، چه روی پردهی
سینما و چه در جامعه و سیاستِ ما، همیشه تنهاتر و تکافتادهتر بود، از حاجکاظم و حاجکاظمها...
به قلم حسین لامعی