آریا بانو

آخرين مطالب

بعد از استراماچونی استقلال را به من دادند، قبول نکردم! ورزشي

بعد از استراماچونی استقلال را به من دادند، قبول نکردم!
  بزرگنمايي:

آریا بانو - طرفداری / جواد زرینچه پس از سال‌ها به این ابهام‌ها پاسخ می‌دهد.
ماجرای جمع کردن امضا برای حفظ پورحیدری در آسیا و مربی گری ناصر حجازی بعد از پایان جام باشگاه های آسیا
ماجرای اختلاف بین مدیریت و ناصر حجازی قبل از فینال آسیا در تهران
ماجرای شکست 4-3 استقلال مقابل سایپا و قطع همکاری باشگاه با ناصر حجازی
ماجرای اختلاف جواد زرینچه و محمد مایلی کهن در اردوی تیم ملی
ماجرای گرفتن بازوبند کاپیتانی در عربستان و نیمکت نشینی زرینچه در سال های پایانی حضور در استقلال
ماجرای جدایی استراماچونی از استقلال و هشداری که زرینچه از 20 روز قبل به باشگاه داده بود
جواد زرینچه که در پروژه تیم منتخب قرن یکی از رای دهنده ها و البته یکی از مدعیان قرار گرفتن در تیم منتخب قرن فوتبال ایران است، برای ثبت آرای خود به رسانه طرفداری آمد و در حاشیه ضبط این برنامه و برنامه خاطره بازی که هفته آینده تقدیم شما خواهد شد، به ابهام های باقی مانده از بیش از سه دهه همراهی اش با استقلال پاسخ داد. جواد زرینچه که دهه 60 و 70 به عنوان بازیکن و پس از آن به عنوان مربی، عضو هیات مدیره و سرپرست در خدمت استقلال بود ناگفته های بسیاری از این دوران طولانی دارد. اگر می خواهید بدانید قبل از اعزام استقلال به مرحله نهایی جام باشگاه های آسیا در یک رستوران معروف میان استقلالی ها چه گذشت که مدیریت نپذیرفت طرح جایگزینی حجازی به جای پورحیدری را عقب بیاندازد، اگر می خواهید بدانید قبل از فینال جام باشگاه های آسیا در تهران چه گذشت و بعد از شکست استقلال مقابل سایپا چگونه ناصر حجازی از سرمربی گری برکنار شد، اگر می خواهید بدانید جواد زرینچه در ماجرای مربوط به حجازی چه نقشی داشت و اگر مشتاقید بدانید اصل ماجرای اختلاف زرینچه و مایلی کهن، ماجرای گرفتن بازوبند کاپیتانی از زرینچه در عربستان و ماجرای جدایی استراماچونی از استقلال چه بود، حتما این گفتگوی ویژه جواد زرینچه با رسانه طرفداری را از دست ندهید.
جواد زرینچه در استودیو طرفداری مقابل سامان خدائی به ابهامات پاسخ داد و البته بسیاری از دوستان و همبازیانش را به خدا واگذار کرد. 
امروز جواد زرینچه همراه ماست، کاپیتان محبوب استقلالی های دهه هفتاد که ایشان سال ها نماد استقلال بودند. برنامه تیم منتخب و برترین های قرن را با ایشان ضبط کردیم ولی در طی دوران حضور طولانی مدت ایشان در استقلال ابهاماتی وجود داشت، این را می خواهیم یک بار برای همیشه برطرف کنیم.
 سلام می کنم به خوانندگان عزیز. امیدوارم که روزهای خوبی سپری کنند، انشالله سلامت باشند و آرزوی سلامتی داریم تا انشالله روزی از شر کرونا راحت شویم تا کنار هم دوباره زندگی خوبی داشته باشیم.
انشالله. آرزوی سلامتی برای تمام مردم ایران. اگر موافق باشید اولین سوال از میانه های دهه هفتاد باشد که استقلال قصد داشت با مرحوم پورحیدری به آسیا برود اما باشگاه می خواست مرحوم ناصر حجازی سرمربی استقلال باشد که شما بازیکنان بزرگ استقلال در یک رستوران جمع شدید و امضا دادید که با منصور پورحیدری به آسیا بروید و بعد که برگشتید حجازی سرمربی شود. ماجرا از چه قرار بود؟
اگر یادم باشد، زمین منظریه داشتیم تمرین می کردیم که در استقلال در سطح مدیریتی تحولاتی صورت گرفت. اولیایی که مدیرعامل بود رفت، فتح الله زاده آمد و ما هم یک فرصت دو هفته ای داشتیم حالا کمتر یا بیشتر تا عازم مسابقات آسیایی شویم که در عربستان برگزار می شد. آنجا چون فاصله خیلی نزدیک بود به آن بازی ها، آقای اولیایی آمدند فکری را مطرح کردند که استقلال برای اینکه از این جابه جایی ها آسیب نبیند، چون بالاخره زمان می برد آقای فتح الله زاده مدیرعامل بود و می خواست حرکاتی را برای استقلال انجام دهد ولی به این نتیجه رسیدند اگر بشود با همان کادرمان که منصور پورحیدری بود به بازیها برویم حالا جدای هر نتیجه ای، تیم قهرمان شود یا نه که به نظر من اگر منصورپورحیدری می آمد ما حتما می توانستیم قهرمان شویم ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد و علی رغم اینکه خیلی ها یادشان رفته این مسئله را، در رستورانی جمع شدیم بچه ها امضا کردند که این تغییرات بماند برای بازیهای آسیایی ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد و ما با تغییرات جدید رفتیم که بازی با الهلال به پنالتی کشیده شد و پنالتی هفتم هشتم بود که غلامپور زد و از بازی ها حذف شدیم و بازی برای سوم چهارمی را هم از تیم کره ای باختیم و برگشتیم. به نظر من اگر آن اتفاق نمی افتاد و ما با کادرقبلی می رفتیم، اگر قهرمان می شدیم این مسئولیت را داشت آقای فتح الله زاده تا جا به جایی کند و من نمی دانم چرا می ترسیدند اگر تیم قهرمان شود، مثلا آقای پورحیدری را نتوانند کنار بگذارند؟ اینها فکر می کنم بحث حاشیه ای بود ولی به نظر من نباید این اتفاق می افتاد، باید می گذاشتند بازی ها تمام می شد و در زمان خیلی خوبی ناصر حجازی به استقلال می آمد نه با زمان کوتاهی که میخواست برود برای بازیهای آسیایی و قهرمانی و شرایط تیم برایش آنالیز نشده بود و فرصت می خواست تا تیم را بشناسد و با نفرات جدید آشنا شود و این اتفاق متاسفانه نیفتاد و ما دست خالی از عربستان برگشتیم. این اتفاقی بود که در زمان منصور پورحیدری افتاد و جا به جایی ایشان با آمدن فتح الله زاده اتفاق افتاد.
برویم سراغ اواخر دهه هفتاد. استقلال میزبان بازیهای آسیایی بود و در فینال باید با دالیان بازی می کرد. ناصر حجازی سرمربی تیم بود و می گفتند به حدی اختلاف در تیم زیاد است که اصلا نمی خواستند تیم را به هتل ببرند. شما و ناصر حجازی تصمیم گرفتید ماشین هایتان را بفروشید تا تیم به هتل برود که گویا آقای فتح الله زاده مشکل را حل کرده و تیم به هتل رفت. آن ماجرا از چه قرار بود.
خودمان را آماده می کردیم برای بازی های آسیایی در آزادی که میزبان تیم های مثل دالیان وجوبیلو بودیم ولی آنجا اختلافات شدیدی بین باشگاه و ناصر حجازی وجود داشت. زمین تمرین هم زمین ساها بود در اکباتان ما آنجا تمرین می کردیم که یک روزی آمدند سر زمین که تمرین می کردیم، آمدند و گفتند شما را می خواهیم کنار بگذاریم. تمرین مان تمام شد و مقداری برای بچه های تیم حاشیه درست کردند حالا اسم می آورم اینجا چون رفیق خودم هم هست، بچه خوبی هم هست، سهراب بختیاری را گفتند اینجوری است اردو را رها کرده و این ها و تیم را به حاشیه بردند تا تیم قهرمان آسیا نشود. ناصر خان صدایم زد گفت جواد اینجوری است و من گفتم تیم مال من و شماست، هر طور شده ماشین هایمان را هم بفروشیم تیم را می بریم هتل و نگران نباش که ما رفتیم تدارک آن کار را ببینیم که ناصر خان عصری به من زنگ زد و گفت مشکل حل شده و تیم می رود هتل. رفتیم هتل لاله و آن اتفاقات افتاد و ما بازی دالیا را بردیم، فکر کنم خیلی هم بدشانسی آوردیم آن بازی توپ هایی که علی موسوی، سیروس دین محمدی و بچه های دیگر می توانستیم به گل تبدیل کنیم ولی اسیر ضدحمله های جوبیلو شدیم و روی دو سانتر که نقطه قوت ما بود با حضور پرویز برومند درون دروازه و دفاع وسط هایی که داشتیم ولی متاسفانه نقطه ضعف ما شد نبود پرویز برومند و باعث شد با دو سانتر دو گل بخوریم و بازی را از دست بدهیم جلوی آن همه تماشاچی. فکر میکنم آنهایی که با ناصرخان صحبت کردند تا در تیم تغییر و تحولات ایجاد شود نگذاشتند تیم استقلال و ناصر حجازی قهرمان آسیا شود، آنها خیانت کردند به استقلال که بعد از این جریان آن درگیری هایی که بود رفتیم بازی با ابومسلم را بردیم بعد برگشتیم بازی بعدی مان با سایپا بود که خوشبختانه من در آن بازی هافبک راست بازی می کردم و علیرضا سمت راست بازی کرد، 3-5-2 بازی می کردیم و فکر می کنم پاس گل دوم را هم خودم دادم به آنها. بازی خیلی خوبی بود و فشار می آوردیم و من به تنهایی خیلی پرس می کردم، فیلم بازی هم هست آنهایی که انتقاد دارند بروند فیلم بازی استقلال و سایپا را ببینند. تجزیه و تحلیل کنند ببینند مشکلات از کجا بوده و چه اتفاقاتی افتاد که تیمی که 3 تا زده بعد می آید 4 گل میخورد و چه کسانی در آن بازی اشتباه کرده اند ولی این اتفاق بعد از بازی تمام شد و بازی را 4-3 واگذار کردیم، این را هم بگویم دقیقه های 65-70 بود که آقای حاجیلو آمد به من گفت ناصر خان می گوید برو دفاع آخر، گفتم آقای حاجیلو خسته شده ام. محمد خرمگاه و احمد کعبیان پور هستند روی نیمکت اگر می شود آنها را بیاورید و من گفتم اگر می شود مرا عوض کنید. گفته ام مرا عوض کنید این خیانت است؟ بازیکنی که نمی تواند بازی کند و سالها در آن پست بازی نکرده و آمده هافبک داخل بازی کرده برای استقلال و کلی دوندگی داشته و خودم هم گفتم من نمی توانم و عوضم کنید، این جمله اگر خیانت است که بگویید خیانت کرده ایم. ولی خیانت آنهایی کردند که نگذاشتند این تیم با ناصر حجازی قهرمان آسیا شود. گذشت این داستان و بعد از بازی آقای منزوی یا نظری جویباری به من زنگ زدند، باشگاه آن موقع لارستان بود که رفتیم بعد از بازی ساعت 10 شب بود و گفتند می خواهیم حجازی را کنار بگذاریم، گفتم مگر وقتی می خواستید بیاورید از من اجازه گرفتید که الان کنار می خواهید بگذارید از من اجازه می گیرید؟ گفتند چون تو قبل از بازیهای آسیایی از او حمایت کردی ما آن موقع می خواستیم کنارش بگذاریم. من گفتم بازیکن این تیم هستم و مسئولیت مدیریتی ندارم هر کار دوست دارید بکنید بعد از آن جلسه من رفتم خانه ناصر حجازی. ما دو بار خانه مربیان مان رفته ایم. یکی پرویز دهداری بود به خاطر اخلاق بلندش و انسان بودنش دو سه باری به خانه ایشان رفتیم و یک بار دیگر هم این بار بود که به خانه ناصر حجازی رفتم. البته من خانه ناصر خان زیاد می رفتم آن موقع که استقلال رشت بود نگذاشتند کمک کنیم رضایت نامه ما را ندادند ارتباط مان در استقلال خیلی قوی بود و 4 سال روزهای خوبی داشتیم با هم هیچ مشکلی هم نداشتیم رفتم آنجا خانه شان. دیدم آدم هایی که نگذاشته اند ناصرخان به حقش در فوتبال و استقلال و تیم ملی برسد آنجا هستند ولی مطرح کردم و گفتم می خواهند شما را کنار بگذارند و از من هم خواسته اند تیم را در این 5 بازی دست بگیرم. گفت جواد تو برو محکم کارت را انجام بده اینها با من مشکل دارند نگران هیچ چیزی هم نباش و ما هم از فردایش رفتیم زمین پیکانشهر تمرینات مان را شروع کردیم و از پنج بازی که داشتیم 4 بازی را بردیم ویک بازی با سپاهان بود که آخرین بازی فکر می کنم سیروس دین محمدی خراب کرد و 1-1 شد و تیم دوم شد و سهمیه گرفت. این تمام چیزی است که اتفاق افتاده، اگر این خیانت است شما بگویید خیانت ولی آنهایی که مرا از استقلال دور کردند به من خیانت کردند آنهایی که نقشه کشیدند از تیم مرا دور کنند، اسم پورحیدری را آوردند و گفتند اگر پورحیدری نیست بگو من هم نیستم و من هم رفتم گفتم آقای قریب اگر پورحیدری نیست من هم نیستم و من را رد کردند که خودشان بشوند کاپیتان تیم و همه کاره، چیزهایی هم از قریب گرفتند که نوش جان شان دستشان درد نکند. آقای قریب خیلی لطف کرد به این آقایان و استقلالی بودند و وظیفه شان بود باید به آنها کمک می کردند ولی ماجرا این است ما با ناصر خان ارتباط خوب و گرمی داشتیم و احترام هم را داشتیم و کوچکترین مشکلی من با ناصر حجازی نداشتم و در هیچ بازی ای مشکلی نبود. آن موقع هم که بود یا نبود احترامش برای من واجب بود ولی برگردید به 4 5 سال بعد که اقای حجازی را آوردید آن موقع که جواد زرینچه ای در استقلال نبود چرا حمایت نکردید از او؟ چرا هفته هفتم عوضش کردید؟ چرا کمکش نکردید تیم خوبی داشته باشد تا ناصر خان دوباره بتواند به فوتبال برگردد؟ چرا هفته هفتم گفتید فلان کنیم و فیروز کریمی را آوردید بالا سر ناصر حجازی؟ یک مقدار خواهشا به ویژه کسانی که هوادار ناصر حجازی هستند احساسی برخورد نکنند. بروند تجزیه و تحلیل کنند، بازی را ببینند و آدم هایی که این مجموعه را درست کردند، مرا تجزیه و تحلیل کنند مدیریت باشگاه را تجزیه و تحلیل کنند آنهایی که این کارها را کردند تجزیه و تحلیل کنند و ببینند واقعیت چیست. من در این دنیا انسان عقده ای و کینه ای نیستم، آدمی که بگویم خدا نشان می دهد و اینها نیستم من منتظرشان هستم انشالله آن دنیا وجود داشته باشد. اگر وجود نداشته باشد امثال ماها باخته ایم و من از خدا می خواهم که آن دنیا وجود داشته باشد چون آنهایی که اینکار را کردند باید جوابگو باشند پون با حیثیت ورزشی من بازی کردند و به من لطمه زدند من این دنیا نفرین شان نمی کنم با آنها هم رفیق هستم و می بینمشان دست می دهم صورتشان را ماچ می کنم چون من آدم کوچکی نیستم. گذشت کردم در این دنیا هرکاری دوست دارند بکنند ولی انشالله آن دنیا وجود داشته باشد البته این چیزهایی که آدم می بیند فکر می کنم آن دنیا وجود ندارد ولی امیدوارم وجود داشته باشد تا پاسخگو باشند به من چرا این کارها را کردند. مرسی که این سوال را از من پرسیدید.
پاسخ کاملا صادقانه ای بود و سیر تا پیاز را تعریف کردید.
اصل ماجرا من هستم. یک سری داستان ها درست نکنند این چیزهایی بود که اتفاق افتاده بود بین من و باشگاه و ناصرخان. اگر کسانی دیگر چیزهایی بلدند، بگویند تا ما جوابشان را بدهیم.
اگر موافق باشید برویم مقداری عقب تر تیم ملی محمد مایلی کهن و اختلافاتی که پیش آمد.. دو روایت هست در این خصوص.
 اصلا نمی خواهد توضیح بدهید، اصلا واقعیت این بود که من، ادموند اختر، صادق ورمزیار، امیر قلعه نویی و محمد تقوی به تیم ملی دعوت شدیم. مایلی کهن مرا خیلی دوست داشت و الان هم خیلی دوستش دارم و اصلا هم از او ناراحت نیستم چون اتفاقی که زمان ایشان افتاد مقصر من بودم نه ایشان. حالا اتفاق چه بود، من به احترام اینکه رفیق مان، بزرگ تیممان کاپیتان تیم مان، آقای ولی صالح نیا مربی بدنساز بود آخر تمرین که می شود مربی می گوید به کاپیتان شما کشش بده یا شکم برو و این حرفها، آنجا به عابدزاده می گفت. عابدزاده کاپیتان تیم ملی بود و نمی شد به کسی دیگر بگویند و آنجا این اشتباه اتفاق افتاد که ما از کاپیتان مان می خواستیم حمایت کنیم قرار شد که نرویم سر تمرین تیم ملی ولی ادموند را گفتیم چون شما از اقلیت هستی تشریف ببر ولی ما نمی رویم. من و محمد تقوی نرفتیم ولی آن دو رفیق هایمان رفتند که فکر می کنم به عمان هم رفتند و آقای مایلی کهن جفت شان را خط زد. آقای مصطفوی خدا حفظش کند دیدم او را در 10-15 روز گذشته، دوست داشت چون می دانست اتفاق چیست و به او گفته بود. یک روز قرار گذاشت سرتمرین و رفتیم با مایلی کهن صحبت کردیم و توضیح دادم چه شده. حق را به مایلی کهن دادم و اشتباه بود و ما نباید این کار را می کردیم ولی این کدورت برطرف شد و مرا به تیم ملی دعوت کرد برای بازی های مقدماتی و می خواستیم به سوریه برویم ولی متاسفانه من پایم خراب شد. پایم کش آمد و آن بازی را نمی توانستم حضور پیدا کنم و جهانپور هم گفت نمی توانیم تو را ببریم، پایت هم مشکل دارد و من هم گفتم ایرادی ندارد و آرزوی موفقیت می کنم. ولی رفتیم دوش گرفتیم خوابگاه شماره دو که بودیم به من گفتند که مایلی کهن گفته با ما بیا. رفتیم آنجا می توانستیم در رختکن به بچه ها کمک کنیم، عرقشان را خشک کردیم فرقی هم نمی کرد حتما که نباید بازی می کردم، در آن بازیها مهدوی کیا آمد سمت راست و الحق و الانصاف که خوب بازی کرد و نوش جانش. از آن به بعد در اختیار تیم ملی بود و خیلی هم به تیم ملی کمک کرد و الا من با مایلی کهن اختلافی نداشتم و خیلی هم دوستش داشتم و الان هم همینطور، مورد اعتماد و اطمینان من است و او هم به من علاقه داشت ولی اشتباهی که خود ما مرتکب شدیم و تاوانش را دادیم و سه سال هم از تیم ملی دور بودیم بی جهت. این اتفاقی بود که افتاد و هیچ اتفاق دیگری نیفتاد و بعد از آن هم بازی با قطر بود که ایشان برکنار شد و من و مجید نامجو در زمان آقای ویرا دعوت شدیم که رفتیم با ژاپن بازی کردیم. تا زمانی که داخل زمین بودیم تا دقیقه 75-76 که دیگر نمی توانستیم بازی کنیم و بیرون آمدیم 2-1 برده بودیم ژاپن را که در ادامه و 120 دقیقه 3-2 باختیم و رفت به بازی با استرالیا که داستان خودش را دارد.
در سال های پایانی حضورتان در استقلال همراه تیم به عربستان رفتید و آنجا اتفاقاتی افتاد که بازوبند کاپیتانی را از شما گرفتند یعنی اتفاقاتی رقم خورد که شما نیمکت نشین شوید. دوست دارید در مورد آن ماجرا صحبت کنید؟
آنهایی که مدعی هستند خیانت شده همه چیزهایی است که در مورد جواد زرینچه اتفاق افتاده یعنی قبل از اینکه به عربستان برویم کلید این کار زده شده بود و خیلی مرا اذیت کردند. بازیکنی که شما از لحاظ فکری بهم بریزیدش آن توانایی اش را نمی تواند در زمین ارائه دهد و بالطبع در آن بازیها من جواد زرینچه ای نبود که در آن بازیها کار استقلال را راه بیندازم ولی متاسفانه آن باندی که در تیم وجود داشت و آن باندی که بیرون تیم بود، تلویزیون گزارشگر و روزنامه هایی که فردایش پرداختند و به من حمله کردند چون نفر خودشان، رفیق خوب من کاپیتان شود ولی مسیر را اشتباه رفتند و الان هم می بینم مصاحبه می کنند که آن بازیکن خیانت کرد آن بازیکن اینجوری و کم کاری و اینها دیگر عوض گله ندارد. مسیر را اشتباه رفتند اگر به من می گفتند شما به سلامت که برویم آقای پورحیدری سال 78-79 به من گفت، گفتم آقای پورحیدری من سال 73 با ده میلیون داشتم می رفتم ذوب آهن الان که دختر من به دنیا آمده و مشکل دارد عوض اینکه دست مرا بگیری به من می گویی برو؟ که من خیلی ناراحت شدم و از سال 78 بعد از کخ بود که این اتفاقات افتاد و من دیگر باشگاه استقلال اینوری بود، آنوری می رفتم تا سال 93 که رفقا آمدند من و امیر قلعه نویی را آشتی بدهند و ما هم رفتیم کمک قلعه نویی و دیدم شرایط مهیا نیست و قلعه نویی رفتار خودش را دارد برای تمرین تیم و اینها. زمانی هم بود که با کی روش درگیر بود و من به میرشاد ماجدی گفتم دیگر نمی خواهم بیایم و منصور پورحیدری خدا بیامرز گفت صبر کن درست می شود، صبر کردیم ولی درست نشد. یک سالی هم سال 93 اینجور بودیم و از استقلال رفتیم تا این آخر سری کخ حالا در سوالات شما اینجا می بینم هست، در زمان استراماچونی.
شما مدیر و سرپرست تیم بودید.
می خواهم این را بگویم در وجود من اصلا سرپرستی و مدیریت نیست حالا مدتی هیات مدیره هم رفتیم ولی دیدیم آنجا اصلا نمی شود کاری کرد برای تیم که استعفا دادیم و بیرون آمدیم سر انتخاب مربی ولی این را می خواهم بگویم واقعیتش این بود زمانی که با آقای فتحی صحبت کردم، دیدم مجموعه جوانی است و نیت من در پس ذهنم این بود از آنها کار یاد بگیرم و برای همین سر تمرین یک جلسه غیبت هم نداشتم. شاید بازیکن غیبت داشت ولی من همیشه نیم ساعت یک ساعت جلوتر می آمدم نه اینکه اصلا کارهای سرپرستی را خود آقای ستوده یا کسانی دیگر انجام می دادند من فقط می آدم ببینم اینها که علاقه دارند و جوان هستند، خوب کار می کنند و من پیشرفت کار را هم می دیدیم، بچه ها داشتند رشد می کردند. من آمده بودم از اینها کار یاد بگیرم بعد از اینکه نگاه می کردم حتی سر تمرین با خودم خودکار و اینها نمی بردم ولی انقدر بچه باهوشی هستم که سالها برای استقلال و تیم ملی دفاع بازی کردم، ده تا حرکت را می توانستم حفظ کنم و می رفتم خانه و یادداشت می کردم و می دیدم اینها واقعا دارند خیلی خوب کار می کنند و روز به روز پیشرفت تیم را می دیدم. اوایل فکر می کنم هفته ششم هفتم بود که دوازدهم سیزدهم بودیم خیلی ها ناامید بودند ولی من می گفتم صبر کنید، صبر کنید. تا یواش یوش آن خواسته های استراماچونی را بچه ها داشتند در زمین پیاده می کردند تا دیگر رسیدیم به صدر جدول. زمانی که رسیدیم صدر جدول باشگاه استقلال نه الان از زمانی که ما آمدیم یعنی سال 66 که ما خدمت سربازی مان تمام شد و آمدیم برای استقلال همین مشکلات مالی و زمین را داشته تا الان که مثلا حرفه ای است، پولهای آنچنانی ولی هنوز همین مشکلات هست که من با فتحی صحبت کردم گفتم اقای دکتر شما خواهشا کاری کنید از این کادرفنی تان دو ماه جلوتر باشید چون اینها دارند تلاش و کار می کنند و تیم دارد نتیجه می گیرید. نکند شما کم کاری کنید و بگویید می دهیم و اینها و ندهید، اینها ایرانی نیستند و می روند که متاسفانه این مشکلات پیش آمد و اینها نتوانستند مسائل مالی را حل کنند. قراردادشان هم طوری بسته شده بود که 30 روز 40 روز اگر دریافتی نداشته باشند یک طرفه فسخ می کنند که اینطور هم شد. دوباره اتفاق زمان حجازی و آدم های فرصت طلب و کسانی که دوست ندارند جواد زرینچه را ببینند، با استراماچونی شروع شد. قضیه من چه بود؟ شب بازی با پیکان داشتم می رفتم مالزی با رئیس رسانه مان آقای نوری فر، خدا حفظش کند، زنگ زد اینجوری است ساعت 10 پرواز. گفتم باشد رفتم سر تمرین کارت بازی و مدارک و اخطاری ها و اینها را بدهم آقای جباری و کسی که روی نیمکت است فردا اینها را داشته باشد که به من زنگ زدند گفتند استراماچونی نمی آید. اینور آنور پرسیدیم و فهمیدیم رفته اند، فتحی به من زنگ زد گفت جواد اگر بروی مالزی فردا کسی روی نیمکت نیست گفتم من دو سه بار این کار را کرده ام یکی زمان که کخ را بیرونش کردند مرا سرمربی کردید یک بار هم زمان حجازی این دفعه هم این کار را کنید فکر می کنند ما دنبال این بوده ایم استراماچونی برود و سرمربی شوم. من می مانم همان سرپرست ولی از نظر فنی با بچه ها جلسه بگذارید و اینها اصلا دخالتی ندارم چون روز اولی که با استراماچونی خصوصی صحبت کردم گفتیم اصلا با مسائل فنی کاری ندارم و کار سرپرستی انجام می دهم. شما هم در مورد مسائل فنی از من چیزی نپرس، اگر سوالی بود در خدمتم. آن شب مالزی نرفتم و رفتم به عنوان سرپرست روی نیمکت ولی توقع نداشتیم هوادار بگوید زرینچه حیا کن استقلال را رها کن. اصلا بچه ای هم نیستم که در فضای مجازی باشم استقلال خوشم نمی آید که بعد از آن در اینستاگرام فایلی درست کردیم و چیزهایی که ساده است را می گذاریم و با کسی کاری نداریم. دیدیم شعار می دهند زرینچه حیا کن استقلال را رها کن، خدایا من که کاره ای نیستم نه سرمربی هستم. چون آن شب جلسه هم گذاشتند کل هیات مدیره و مدیرعامل آمدند که جواد بیا، آقای منزوی هم بود. من گفتم این اشتباه را کرده ام و آمده ام کمک کنم و کباب شده ام و سوخته ام و در مورد استقلال توطئه شده. قبول نکردم این بازی هم تمام شد و بعد از بازی استعفا دادم و رفتم چون این ذهنیت را آن آدمهایی که دوست ندارند من نزدیک استقلال شوم به خورد هواداران داده بودند و در فضای مجازی جوری گفته بودند که جواد کاری کرده استراماچونی برود و خودش سرمربی شود. گفتیم ما حالمان را با این استقلال و تیم ملی کرده ایم، با بازیکنان و هواداران و احتیاجی به اینها ندارم و واقعیتش این بود بیایم کمک کنم تا روزی هم که بودم بالاخره استقلال گفتم که از اولش که آمدم مشکل داشته الان هم که نیستیم مشکل دارد ولی تا جایی که بودیم سعی کردیم کمک کنیم. زمین نفت راه مان نمی دادند رفاقتی به این زنگ بزن به آن زنگ بزن به آقای جویباری زنگ بزن رئیس اونجا بود می رفتیم زمین شماره دو تمرین می کردیم زمین شماره یک، مجموعه انقلاب. ناهار از دوستان مان می گرفتیم می دادیم به بچه ها سعی می کردیم به تیم و بچه ها کمک کنیم تا مشکلات کادرفنی کمتر شود. آن چیزی که داشتیم و غیر از این که نمی توانستم من کاری کنم، باران که می آید یا زمین را نمی گذاشتند برویم داخل به سرپرست گیر می دادند، آقا تو کجایی باران آمده چرا زمین خراب است و تیم نمی تواند تمرین کند. دست من که نبود ولی مجموعه چمن مصنوعی داشتیم که مربیان دوست نداشتند آنجا کار کنند. چرا روی نیمکت آب می خورید فلان می کنید در صورتی که تا زمانی که من بودم در تیم یک حاشیه پیش آمد، علی دشتی با فرشید اسماعیلی و داریوش شجاعیان درگیری پیدا کردند در زمین جلوی چشم استراماچونی و اصلا به من ربطی نداشت و رفتیم رختکن داد و بیداد کردیم سرشان و تمام شد رفت. خداراشکر تا زمانی که بودم اصلا تیم حاشیه نداشت، حاشیه از بیرون درست می کردند برای تیم ولی داخل اصلا حاشیه نداشت. متاسفانه طوری شد آن آقایان رفتند و هواداران فکر کردند ما چاله ای کندیم برای خودمان و گفتیم خداحافظ شما ما از آن آدمها نیستیم که پشت پرده زد وبند داشته باشیم، خیلی رفیق های خبرنگار و تلویزیونی زیاد دارم، هوادار دارم ولی ذات جواد زرینچه این چیزها نیست تا جایی که بودیم به عنوان بازیکن تلاش مان را برای این تیم کردیم، برای تیم ملی هم، در کار سرپرستی هم تمام تلاشمان را کردیم که بهترین شود برای استقلال بعدش هم خداحافظ. از استقلال بیرون آمدیم و به عنوان یک هوادار نتایج تیم را تعقیب می کنیم با تمام گرفتاری هایی که داریم آرزو داریم بتوانند در بازیهای جام حذفی قهرمانی بدست بیاورند. این هم از ماجرای کل استقلال ما، داستان زیاد است بگوییم ولی مهمترینش اینها بود که گفتیم.
مشکل استراماچونی مسائل مالی و امکانات بود یا دلیل دیگر هم داشت؟
نه هیچ دلیلی دیگر نداشت و مشکلات مالی بود یعنی اگر هم بوده در حد کلان بوده و من خبری ندارم. رفتن بازیکن و مربیان خارجی و حالا این چه تصمیمی بود گرفته شد برای ایران ولی من در مجموع هر اتفاقی که بود من دیدم که استقلال خیلی آسیب دید از این رفتن. شما یک موقع است که استراماچونی بود جواد زرینچه می رفت یک هویج هم آنها می گذاشتند مشکلی پیش نمی آمد و کارش انجام می شد ولی اصل تیم رفت. بعدش نمی دانم فرهاد مجیدی آمد و تلاشی که کردند تیم را جمع کنند، الان هم می بینید تیم در حاشیه است. بعدش هم در استقلال مشکلی که هست، من از هواداران خواهش می کنم عاشق تیمتان باشید عاشق نفر نباشید، بهترین بازیکنان این مملکت به این تیم آمده و رفته اند شما دنبال جواد زرینچه و حسن و حسین نباشید، چرا عاشق شان باشید دوستشان داشته باشید ولی عاشق تیم تان باشید اول نه عاشق اسم و اینها. شما مطمئن باشید در استقلال از اول تاریخش، من افتخار می کنم که عروسی ام را هم در خانه تیمسار خسروانی گرفتم این یک افتخاری است برای من سال 70 از آن تاریخ استقلال حالا علی دانایی فرد خدا بیامرزد و خسروانی، از سال 60 و جواد زرینچه بخواهید در استقلال اسم ببرید که از جان و مالش گذشته اگر سه نفر باشد، نفر اولش من هستم نه نفر دوم و سوم. خیلی ها در این تیم خیلی چیزها بردند خانه گرفتند زمین گرفتند پول گرفتند ولی جواد زرینچه یک مدیرعامل بیاید بگوید یواشکی پول به او دادم یک هوادار بیاید بگوید یواشکی پول دادم، یک هوادار بیاید بگوید جواد زرینچه پول داده به ما این را هو کن فحش بده، یکی بیاید بگوید جواد زرینچه گفته عکسش را بلند بزنیم اصلا چنین چیزهایی در وجود من نیست و نخواهد بود ولی خیلی ها شما می دانید در استقلال این کار را کرده اند و به همه چیز هم رسیده اند. نوش جان شان رفقای من هستند و دوست شان هم دارم، این آخرین حرف من است ای خدا آن دنیا وجود داشته باشد. آنجایی که به ما ظلم کردند خودت جوابگو باش این دنیا من کاری ندارم حالشان را کنند، چاکرشان هستم نوکرشان هستم به امید دیدار، آن دنیا انشالله حالا ده سال دیگر بیست سال دیگر عمر با برکت داشته باشد، انشالله 120 سال دیگر ولی مطمئن باشید 50 سال دیگر همه ما آن دنیا همدیگر را می بینیم و انشالله می بینیم چه کسانی خدمت کردند و چه کسانی خیانت. حالا بازیکن، مربی، سرمربی، مدیر، عاشق همه شما هستم دوست تان دارم هر جا باشم استقلالی هستم و به این استقلال افتخار می کنم و امیدوارم که همه شما سلامت باشید چون من همیشه عاشق شما استقلالی ها بوده ام و همیشه گفته ام صاحب اول و آخر استقلال هوادارانش هستند. استقلال بدون هوادار می بینیم الان هیچ معنایی ندارد.
ممنون از شما و این صحبت های صادقانه و رُک با هواداران.

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/636725/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

چطور به کودکان کمک کنیم تا بهتر و به اندازه بخوابند

اگر می خواهید از فرزندتان انتقاد کنید این نکات را به یاد داشته باشید

روش های مقابله با دزدی کودکان

این تکنیک‌ها برای افزایش تمرکز توصیه می‌شود...!

علت اصلی دعوای خواهر - برادرها

خاله‌بازی، استقلال کودک را افزایش می‌دهد

نشانه‌های کودکان با اعتماد به نفس بالا و پایین

چگونه فرزندانمان را برای امتحانات پایان سال آماده کنیم؟

استفاده کودکان از تلفن همراه، خوب یابد؟

مهمترین علل مکیدن انگشت در کودکان

عواقب تنبیه بدنی کودکان !

هوش فضایی کودک خود را تقویت کنید

با کودکان کنجکاو و سوالاتشان چه برخوردی داشته باشیم؟

عشق در پنجم دبستان!

چطور کودکان را در سفر سرگرم کنیم؟

خیال های آموزنده

چرا بعضی کودکان بد خط اند؟

با کودکی که انگشت در بینی می کند، چه کار کنیم؟

ریخت و پاش به کودکان چه می آموزد؟

علامت افسردگی کودکان چیست؟

کودکانی که در آینده افسرده می شوند

تاثیر موسیقی بر مهارت‌های کودکان

برای آرام کردن کودک از موسیقی استفاده کنید!

با تولد کودکم سرکار بروم یا نه؟‌

از کجا بفهمم کودکم به من علاقه دارد؟

چگونه با فرزندانمان صمیمی تر باشیم؟

بازی، آینه تمام نمای ویژگی های کودک

نوزادان از چه نوع موسیقی لذت می‌برند؟

16 نکته کلیدی برای رفتار با کودک بیش فعال

دور هدیه‌های تکراری برای کودکان را خط بکشید

فیلم‌های ترسناک در روحیه بچه ها چه تاثیری می گذارند

رفتارهای عجیب کودکان نوپا

کدام گریه کودک نشانه افسردگی است؟

یک زندگی هیجان انگیز

همه چیز در مورد پاسخگویی به سوالات مکرر کودک

به کودکان خود نگویید "من را تنها بگذار"

10 ویژگی بچه‌های مستعد اعتیاد !

بچه ها، عاشق شنیدن قصه های تکراری

قبل از تنبیه کردن کودکتان، حتماً بخوانید

فکر کودکان را پرواز دهیم

توصیه های مهم به مادران شاغل

خیال‌پردازی بچه ها خوبه یا بد؟

به کودکتان کمک کنید تا زودتر زبان باز کند

با این روش ها اعتماد به نفس کودکتان را بالا ببرید !

کودکان وقتی دروغ می‌گویند که:

فرزندان کم تحمل نتیجه چه والدینی هستند

فرزندتان با ظاهرش مشکل دارد؟

چگونه الفبا را به کودکان آموزش دهیم؟

خلاقیت های دردسر ساز!

گفتار درمانی: روشی موثر برای بهبود مشکلات گفتاری