آریا بانو

آخرين مطالب

ماجرای خواب عجیب یک دختر درباره شهید محمد انصاریان گوناگون

ماجرای خواب عجیب یک دختر درباره شهید محمد انصاریان
  بزرگنمايي:

آریا بانو - مشرق / دهه هشتاد، در معاونت پژوهشی بنیاد شهید قزوین فعالیت می‌کردم، تقریباً تمام وقت، از صبح تا غروب، حتی جمعه‌ها هم در دفتر گلزارِ شهدا مشغول به‌کار بودم. بیشتر جمع‌آوری آثار شهدا و ایثارگران و تولید فرآورده‌های فرهنگی با موضوع ایثار و شهادت و در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت حوزه فعالیتم بود. کامپیوتر و امکاناتی در اختیار داشتم که برای ثبت و ضبط آثار جمع‌آوری شده و تدوین و پردازش آن‌ها استفاده می‌کردم. تقریباً اطلاعات همه‌ی شهدای استان قزوین را به واسطه‌ی اجرای برنامه‌های مختلف فرهنگی داشتم و از آنجایی‌که پایگاه اطلاع‌رسانی «خط سرخ» را هم راه‌اندازی کرده بودیم تقریبا با سیره و وصایای شهدا آشنا بودم. به خصوص با نام و چهره شهدا؛ به دلیل اینکه به دفعات نسبت به ویرایش و پردازش تصاویرشان برای استفاده در رسانه‌ها و طراحی پوستر‌های تبلیغاتی و فرهنگی یادواره‌های مختلف شهدا، اقدام کرده بودم.
یک جمعه، حدوداً ساعت ده صبح در دفتر کارم در حال کار با کامپیوتر و تهیه‌ی گزارشی بودم که درِ دفتر باز شد و سه خانم که تا آن روز آن‌ها را ندیده بودم با سر و شکل نامتعارف وارد دفتر شدند؛ با کفش‌های پاشنه بلند و صورتی مکاپ کرده و شالی که از روی سرشان به دور گردن افتاده و موهایشان کاملا بیرون بود. در آن ساعت در دفتر تنها بودم. برای یک لحظه که آن‌ها را دیدم ترسیدم و شاید رنگ و رخم هم عوض شد، در آن دفتر همواره خانواده‌های شهدا و ایثارگران رفت‌وآمد می‌کردند یا بعضی از افرادی که فعالیت‌های ارزشی و فرهنگی در خصوص شهدا انجام می‌دادند، بنابراین دیدن این سه خانم غیرقابل تحمل و توجیه بود. سرم را پایین انداختم و مشغول کارم شدم، یکی از آن‌ها که به من نزدیک شده بود پرسید: «آقای شکیب زاده شما هستید؟» منی که حالا ترس و تعجبم از حضور آن‌ها بیشتر شده بود و نگران بودم گفتم: «بله، بفرمایید کاری داشتید؟»
گفت: «ما به دنبال مزار شهید الضاریان می‌گردیم. بیرون که پرس‌وجو کردیم گفتند شما ایشان را می‌شناسید. می‌خواستیم مزارشان را به ما نشان بدهید.»
با توجه به شناختی که حداقل روی اسامی همه‌ی شهدا داشتم و در حالی که شرم داشتم به چهره‌ی آن‌ها نگاه کنم، گفتم: «ما شهیدی در قزوین به نام الضاریان نداریم».

آریا بانو


این را که گفتم هر سه آن‌ها خندیدند و یکی از آن‌ها با قاطعیت گفت: «چرا دارید و اگر نمی‌خواهید به ما نشان بدهید، امر دیگری است.»
گفتم: «نه خانم. من سال‌هاست که اینجا هستم و تقریبا همه‌ی شهدای قزوین را می‌شناسم و مطمئن هستم که شهیدی به نام الضاریان نداریم و تاکنون هم چنین اسمی حتی به گوشم هم نخورده است».
گفت: «نه شما دروغ می‌گویید و شهیدی به این نام دارید.»
گفتم: «اگر مطمئنید که داریم بروید خودتان پیدا کنید».
این را که گفتم یکی از آن‌ها که "نسرین" صدایش می‌کردند، گفت: «یعنی شهدا هم دروغ می‌گویند؟»
این را که گفت حسابی ناراحت شدم و گفتم: «خانم این چه حرفی است که می‌زنید؟ شهدا اگر دروغگو بودند که شهید نمی‌شدند.»
گفت: «نه. این‌طور که شما می‌گویید، شهدا دروغ هم می‌گویند.»
وقتی دیدم حالشان گرفته شده و ناراحت به نظر می‌رسند، گفتم: «خانم چنین چیزی که شما می‌گویید نیست، اما حالا برای چی و چرا شما دنبال چنین شهیدی هستید که وجود خارجی ندارد و چرا می‌خواهید او را پیدا کنید؟»
و او هم گفت: «من سال‌هاست با یک مشکل بزرگی مواجه شده‌ام و الآن حدود 6، 7 ماهی‌ست که برای رفع آن به هر امام و امامزاده‌ای که دیده‌ام و گفته‌اند، متوسل شده‌ام، اما هیچ‌کدام جوابم را نداده‌اند و خواب و زندگی‌ام آشفته شده است، تا اینکه چند شب پیش خواب دیدم سر مزاری دارم قدم می‌زنم، همین طورکه قدم می‌زدم یک آقایی آمد و گفت: خانم دنبال چی می‌گردی؟ من هم گفتم: مشکلی دارم و ماه‌هاست به دنبال حل آن هستم و به هر امام و امامزاده‌ای هم متوسل شده‌ام نتیجه نگرفته‌ام. آن آقا که چهره‌ای نورانی داشت، به من گفت: می‌دانم مشکلت چیست. شما هر چی که می‌خواهی از این شهید بخواه، حلال مشکلات تو این شهید است.»
او اسمی از شهید نبرد، فقط سنگ مزارش را نشانم داد و تا خواستم نامش را بپرسم دیدم رفته است و آنجا نیست.
"نسرین" کم‌کم اشک‌هایش سرازیر شد و من هم تقریباً ترسم ریخته بود، ادامه داد: «تا آن روز آن مزار و آن فضایی که در خواب می‌دیدم را ندیده بودم و اصلاً تا به حال قزوین هم نیامده بودم و هیچ کجای آن را بلد نبوده و نیستم، اما وقتی آن آقا قبر را به من نشان داد فقط اسمش را خواندم که نوشته بود "الضاریان" که با خوشحالی از خواب پریدم؛ و از آن روز به بعد مرتب با دوستانم، مزار شهدا را در تهران و اطراف جست‌وجو کردیم که این شهید را پیدا کنیم، ولی موفق نشدیم تا اینکه با دوستانم قرار گذاشتیم که امروز بیاییم قزوین، شاید اینجا باشد و اگر نبود، همین‌طور به سراغ مزار شهدای سایر مناطق و شهر‌ها برویم. اما حالا وارد محوطه اینجا که شدم و شکل و فرم مزار اینجا را در کنار گنبد امامزاده دیدم مطمئن شدم، مزاری که در خواب به من نشان داده‌اند باید همین‌جا باشد.»
موضوعی که آن خانم مطرح کرد برایم جالب بود، اما مطمئن بودم شهیدی به نام الضاریان نداریم و از طرفی تعجب کرده بودم که این خانم‌ها با شکل و وضعی که دارند چگونه می‌توانند دنبال چنین معنایی باشند و در واقع حرف‌هایشان را قبول نکرده و مجدداً گفتم: خواب شما انشاء الله که خیر است، اما ما نه در قزوین که در کل استان قزوین هم شهیدی با این نام نداریم.
این را که گفتم درِ دفتر باز شد و این‌بار یکی از بچه‌های بسیجی به نام "محمد نظربلند" که در آن ایام با ما همکاری داشت و خدایش رحمت کند، وارد دفتر شد. من هم به او گفتم: «محمدآقا با این خانم‌ها برو سر مزار و همه سنگ‌های شهدا را نشان بده که ببینند شهیدی به نام الضاریان نداریم.» محمد هم گفت: «باشد» و به همراه خانم‌ها از در خارج شدند و من هم دوباره مشغول به کار شدم. حدود نیم ساعتی گذشته بود که دوباره آن خانم‌ها به همراه محمد وارد دفتر شدند درحالی‌که همه‌ی آن‌ها خوشحال بودند و می‌خندیدند. گفتم: «حالا مطمئن شدید؟»
دختری که نسرین صدایش می‌کردند جلوتر از بقیه وارد دفترم شد و با خوشحالی تمام گفت: «دیدید دارید و به دروغ می‌گویید که چنین شهیدی نداریم؟ شما به سر و وضع ما نگاه کردید و فکر کردید داریم شما را مسخره می‌کنیم که راستش را نگفتید.»
گفتم: «چطور مگه؟»
این را که پرسیدم محمد گفت: «حاج آقا راست می‌گویند. شهیدی با این نام داریم.»
من که حسابی جا خورده بودم و صددرصد مطمئن بودم چنین شهیدی نداریم، داشتم سنگ‌کوب می‌کردم که گفتم: «امکان ندارد، برویم و ببینم.»
همراهشان از دفتر خارج شدیم. آن‌ها هم مستقیم مرا بردند سر مزار " شهید محمد انصاریان" که دیدم به اشتباه روی سنگ قبر" انصاریان" را " الضاریان" نوشته‌اند. خشکم زده بود، زبانم بند آمده بود، مانده بودم که این ماجرا چیست؟ و این‌ها چه کسانی هستند؟ و از همه مهم‌تر اینکه چگونه شهدا به این راحتی دست هر نیازمندی را می‌گیرند؟
خنده تلخی کردم و برایشان توضیح دادم که نام اصلی این شهید" انصاریان" است و به اشتباه روی قبر نوشته شده "الضاریان" و جالب اینجا بود که حدود بیست سال از قدمت این سنگ می‌گذشت و هیچ‌کس، حتی خانواده شهید هم تا آن روز به این موضوع دقت نکرده بودند.
حالا که داشت موضوع برایم مهم می‌شد، حسابی از آن‌ها در حضور شهید عذرخواهی کردم و آن‌ها هم خداحافظی کردند و رفتند.
تقریباً سه ماهی از این ماجرا گذشته بود و من هم تقریبا ماجرا را فراموش کرده بودم که مجدداً یکی از روز‌های جمعه در حال انجام کار در همان دفتر بودم که خانم قدبلند و محجبه‌ای وارد دفتر شد. خانمی که همانند مادران و بستگان شهدا، خوش‌سیما، با وقار و متین بود. احساس کردم بایستی مادر یکی از شهدا باشد از جایم بلند شدم، سلام کردم و بدون اینکه او را شناخته باشم، گفتم: «بفرمایید؟ فرمایشی داشتید؟»
این را که گفتم، خندید و گفت: «من را نشناختید؟»
گفتم: «نه. به جا نیاوردم.»
گفت: «من "نسرین" هستم. همان خانمی که با دوستانم آمده بودیم و به دنبال مزار شهید "الضاریان" می‌گشتیم». این را که گفت حسابی جا خوردم. قیافه‌ام را که دید گفت: «امروز که پیش شما هستم مشکلی که داشتم کاملاً حل شده است. یعنی، شهید شما حل کرد.»
او یک ساعتی نشست و جعبه‌ی شیرینی‌اش را روی میز من گذاشت و اگرچه مشکلش را بازگو نکرد، اما از گفته‌هایش می‌شد فهمید که، زندگی از دست داده‌اش را دوباره به دست آورده و همه آن‌ها را مدیون شهید محمد انصاریان است.
از آن روز به بعد تا یک سال، هر جمعه به تنهایی و گاهی هم با دوستان و خانواده‌اش به مزار شهدا می‌آمد و هر از گاهی هم سری به ما می‌زد و من تازه داشتم متوجه می‌شدم و می‌فهمیدم که وفتی برخی از آدم‌ها در زمان‌های مختلف به گلزار شهدا می‌آیند و مستقیم بر سر مزاری می‌روند و گاهی ساعت‌ها کنارش می‌نشینند، چه کار دارند و چه می‌کنند؟!

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/632670/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

جزئیات مصوبه واردات 50 هزار خودرو در کمیسیون تلفیق بودجه مجلس

وزیر صمت: سال آینده قرعه کشی خودرو نخواهیم داشت

ردصلاحیت یک نماینده به سبب انتقاد از خودروساز‌ها/ مافیا همه را در خودش غرق کرده

پلیس راهور: کارت خودرو تغییر می‌کند / حذف چیپ به علت وارداتی بودن

دولت با قصد اخذ مالیات، خودرو را گران کرد/ خودرو‌های زیر یک میلیارد تومان، گران‌تر می‌شود

مالیات خودروهای لوکس؛ کی داده کی گرفته؟

واردات خودرو مشروط به نظر مجمع تشخیص مصلحت شد

وعده جدید وزیر صنعت درباره قیمت خودرو/ سایپا و ایران‌خودرو واگذار می‌شود

جو ناپایدار در بازار خودرو

نماینده مجلس: : آیا شأن خانواده شریف ایرانی استفاده از ارابه مرگ 180 میلیون تومانی است؟

قیمت تمام‌شده پراید 50 میلیون است نه 150میلیون

نماینده مجلس: واردات خودرو باید آزاد شود

تردد خودرو‌های لوکس از ماه آینده، مشروط به پرداخت مالیات است❗️

وزیر صمت: مسئولیت کیفیت خودرو را می‌پذیریم

خودروهای وطنی گران‌تر از خارجی

پلیس: برگ سبز، سند رسمی خودور محسوب می‌شود

کدام «خودروهای خارجی» و با چه قیمت هایی به ایران می رسند؟

نماینده مجلس: دولت ادعا می‌کند 6 درصد از سهام خودروسازان را در اختیار دارد، اما این عدد خیلی بیشتر است

گلایه خودروسازان از آزادسازی واردات خودرو!

احیای برجام قیمت کدام خودروها را نصف می‌کند؟

اگر قصد خرید خودرو دارید، این جدول را ببینید/ کاهش 2 تا 30 میلیون تومانی برخی خودروها

عوارض جدید منع واردات خودرو

جریمه خودروسازان از جیب مردم

مالیات خودرو؛ بستری دیگر برای بروز فساد

کاریکاتور/ ماجرای مالیات جدید در فروش خودروسازان

درآمد 98 هزار میلیاردی دولت از لغو ممنوعیت واردات

مسیر مالیات سبز خودرو

چرا واردات 50‌هزار خودرو در سال آینده لغو شد؟

بازار خودروهای تصادفی داغ شد! / آیا خرید خودروهای تصادفی عاقلانه است؟

توقف واردات به پایان خط رسید؟

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس: وضعیت خرید خودرو به بلیت‌های بخت آزمایی تبدیل شده است

کاهش 40 درصدی تولیدات گروه سایپا در دوره مدیرعامل جدید

اجنه هم در ایران‌خودرو حقوق می‌گیرند!

وعده خروج خودرو از تورم 1401

مدیرعامل سابق ایران‌خودرو به دادسرا احضار شد

چرخش مخالفان واردات خودرو

طرح بورسی برای قیمت خودرو

نرخ مالیات خودروهای لوکس مشخص شد

عضو هیات رییسه مجلس: خودروسازان به جای ایربگ پلاستیک گذاشتند!

تدارک بازیگر جدید واردات خودرو

مخالفت مجلس با واردات 50 هزار دستگاه خودرو سواری به کشور/ موضوع به کمیسیون تلفیق ارجاع شد

مالیات خودروهای لوکس منتفی شد؟

دستور رئیسی برای کیفی و کمی سازی تولید خودرو / تولید خودرو در سال 1401 حداقل 50 % افزایش یابد️

سه مسیر ورود خودروهای خارجی

مجوز مجلس به دولت برای واردات خودرو

پورشه هم از روسیه رفت

از سایپا عزل می‌شوند، به ایران خودرو می‌روند!

مالیات خودروهای لوکس تعیین شد/ برگ سبز خودرو، سند مالکیت است

سقوط آزاد «فروش خودرو» در بهمن

نظر مجمع تشخیص درباره مصوبه واردات خودرو مثبت شده/ سال آینده ساماندهی خودرو بهتر می‌شود