بزرگنمايي:
آریا بانو - خراسان / همه ما در زندگی بر سر دوراهیهایی قرار میگیریم که باید درباره آنها تصمیم بگیریم. تصمیمها معمولا دشوارند چون در هر انتخاب، چیزی بهدست میآوریم و چیزی از دست میدهیم. مثلا کسی که تصمیم میگیرد برای کنکور درس بخواند، قبولی آینده در دانشگاه را بهدست میآورد و تفریح و استراحت فعلی را از دست میدهد. گاهی اوقات ما در موقعیتهایی قرار میگیریم که تصمیمگیری خیلی سختتر از این حرفها میشود چون هر انتخابی که بکنیم، نتیجهاش ناخوشایند است. به این موقعیتها «دوراهی اخلاقی» میگوییم؛ وقتی باید بین دو گزینه متعارض دست به انتخاب بزنیم. این کار فشار زیادی به ما وارد میکند و اگر تا الان در چنین موقعیتی قرار نگرفتهاید، اصلا عجیب نیست ولی احتمالا در آینده با دوراهیهای اخلاقی مواجه خواهید شد. حتی اگر این اتفاق نیفتد، حرف زدن راجع به دوراهیهای اخلاقی مفید است چون به ما یاد میدهد که بتوانیم درباره عقاید، افکار و ارزشهایمان فکر کنیم. خب برویم چند سناریوی اخلاقی را با هم بخوانیم. بعد از فکر کردن راجع به آنها میتوانید با دوستانتان دربارهاش بحث کنید تا ببینید در هر موقعیت چه انتخابهایی ممکن است وجود داشتهباشد.
مسئله تراموا
شما روی یک پل ایستادهاید و تراموایی را میبینید که روی ریل در حال حرکت است. پنج کارگر در فاصلهای دورتر دیده میشوند که در حال کار روی ریل هستند. هیچ اهرمی برای تغییر مسیر تراموا وجود ندارد و تراموا دارد مستقیما بهسمت کارگرها میرود. یک مرد درشتهیکل روی پل نزدیک شما ایستاده است. شما مطمئن هستید که اگر او را روی ریل بیندازید، میتوانید تراموا را متوقف کنید و جان آن پنج کارگر را نجات بدهید. در این موقعیت چه تصمیمی میگیرید؟
مسئله کودک قربانی
شما دانشمند فضایی هستید. بهطور تصادفی با یک موجود بیگانه ارتباط برقرار میکنید که به شما میگوید تصمیم دارد بهقصد ریشهکن کردن جنگ، قحطی و رنج به زمین سفر کند. او برای شما توضیح میدهد که میتواند زمین را به مدینه فاضله تبدیل کند و کاری خواهد کرد که انسانها برای همیشه شاد و آرام زندگی کنند. بیگانه فقط یک شرط دارد؛ اینکه یک کودک به او بدهید تا بتواند روی او آزمایش علمی انجام بدهد. این آزمایشها باعث درد و رنج کودک خواهد شد، تصمیم شما چیست؟
مسئله قهوه مسموم
«تام» از همسرش متنفر است و دوست دارد او بمیرد. تام بالاخره یک روز در قهوه همسرش، سم میریزد و او میمیرد. در یک خانه دیگر هم مشابه این موقعیت وجود دارد. «جین» از شوهرش متنفر است و دلش میخواهد او بمیرد. همسر جین یکروز، اشتباهی بهجای شکر در قهوهاش سم میریزد. جین این اتفاق را میبیند و پادزهری دارد که اگر آن را به شوهرش بدهد، نجات مییابد اما این کار را نمیکند. شوهر جین هم میمیرد. آیا کار تام و جین، به یکاندازه بد است؟
-
شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۰:۲۸
-
۲۵ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/625380/