دو انشا در مورد صحنه ورود یک موش به خانه
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو - انشا در مورد صحنه ورود یک موش به خانه و رویارویی با آن، صحنه یک نبرد خانگی را به نمایش میکشد و تمام اعضای خانه بازیگران آن خواهند بود. ما در این مطلب دو انشا در مورد صحنه ورود یک موش به خانه را، توام با هیجان و اضطراب رویارویی با آن ارائه کردهایم؛ البته با کمی چاشنی طنز!
انشا در مورد صحنه ورود یک موش به خانه
انشا اول
بند مقدمه (زمینه سازی)
این میتوانید عجیبترین اتفاق و در عین حال غیرمنتظرهترین چیزی باشد که در یک روز تعطیل با آن روبرو میشویم. فکرش را بکنید که درب منزل را باز کرده و قصد جا به جا کردن کفشها در جاکفشی را داریم که ناگهان چیزی خاکستری با جهشی برق آسا به داخل خانه میدود. برای چند ثانیه خشکمان زده و باور نمیکنیم که آیا واقعا چیزی به داخل خانه وارد شده است یا نه؟
بندهای بدنه (متن نوشته)
چرخی زدم و دیدم پدرم با مگسکش حالت حمله به خود گرفته و مادرم هم روی یکی از مبلها ایستاده است. این حالت حمله و دفاعی بود که خانواده من در تقابل با موشی که به خانه وارد شده بود، به خود گرفته بودند. در همان لحظه نخستین چیزی که به نظرم رسید این بود که آیا پدرم قادر به از بین بردن موش خاکستری با آن مگسکشی که در دست گرفته بود، هست یا نه؟ وضعیت خندهداری بود و موش موفق شده بود در برخورد اول، به طور کلی موقعیت روانی افراد خانه را متزلزل سازد.
پدرم به این سو و آن سو میرفت و دنبال موش میگشت، اما خبری از موش نبود؛ گویی فرصت پیدا کرده بود که ظرف چند ثانیه خود را به گوشهای رسانده و پناه بگیرد. اگر میتوانستم خودم را لحظهای جای موش بیچاره بگذارم، معلوم بود که تصور چنین استقبال باشکوهی را نمیکرد و انتظار نداشت این طور وضعیت خانه به هم بریزد.
سرانجام پدرم موش را پیدا کرد. طفلک در گوشهای از آشپزخانه کز کرده و گویی اوضاع را وخیم ارزیابی کرده بود. مگسکشی که کاملا ناکارآمد به نظر میرسید، توانست ظرف مدت چند ثانیه موش را از پا در بیاورد. پدرم با ضربات محکم بر سر و بدن موش کوبیده و او را به فرار از مسیری که آمده بود، وادار ساخت. مادرم روی مبل جیغ و فریاد میکرد و من هم مسیر فرار موش را دنبال میکردم.
بند نتیجه (جمع بندی)
موش از خانه خارج شد و همگی از حالت آماده باش، خارج گشتیم. مادرم از مبل پایین آمده و پدرم مگسکش را داخل حمام برد تا به خوبی آن را شستشو دهد. موش بیماریهای زیادی را منتقل میکرد و ما همگی از این موضوع آگاه بودیم. آن روز فهمیدم که موجودی به این کوچکی میتواند آرامش کل خانواده را به هم بریزد. در ضمن احتمالا آن موش نیز درس گرفته بود که دیگر بیدعوت وارد خانهای نشود!
انشا دوم
اگر چه همیشه گفتهاند که دوستی میان انسانها و
حیوانات ارزش زیادی دارد و باید با
حیوانات مهربان باشیم، اما فلسفه رویارویی با موش و به خصوص مشاهده صحنه ورود یک موش به خانه، ماجرای دیگری است. من یک بار چنین چیزی را از نزدیک دیدم و نزدیک بود آن روز آخرین روز زندگی من باشد!
در خانه نشسته و به همراه برادر کوچکترم مشغول تماشای تلویزیون بودیم. مادرم برای
خرید بیرون رفته و از ما خواسته بود که در خانه منتظرش بمانیم. همین طور که در حال تماشای کارتون بودیم، احساس کردم موجودی اندازه یک کف دست از مقابل میز تلویزیون به سرعت رد شد. اول فکر کردم که اشتباه دیدهام و خطای چشمی بوده است. اما بعد فهمیدم که برادر کوچکترم نیز متوجه او شده است. این یک موش بود که از لای درب باز خانه، بدون دعوت داخل آمده و در سالن پذیرایی سرگردان بود.
جستی زدم و خودم را به همراه برادر کوچکترم بالای میز ناهارخوری رساندم. من در نهایت از موش میترسیدم و قدرت بیرون راندن او را هم نداشتم. اما از بالای میز ناهارخوری موش را میدیدیم که دوان دوان به این سو و آن سو رفته و وسایل خانه را به هم میریخت. حین دویدن یک مجسمه را که کنار میز گذاشته شده بود، انداخت و در کمال ناباوری دیدم که روی کتابهای درسیام قدم میزد.
ما جیغ میزدیم و موش هم با صدای جیغ ما، شتاب بیشتری به رفت و آمدهایش میداد. صحنه خانه شبیه به زمین مسابقهای شده بود که من و برادر کوچکترم، تماشاگرهای هیجان زدهاش بودیم. تا این که مادرم به خانه وارد شد و از صدای جیغهای ما متوجه موضوع گشت. او به سرعت جاروی دستی را برداشت و با شجاعت موش را از خانه بیرون کرد.
جالب است که
مادر من نیز بینهایت از موش میترسد، اما فهمیدم بخاطر اینکه فرزندانش از ترس موش به بالای میز ناهارخوری پناه برده بودند، شجاعت زیادی پیدا کرده است. او را در قالب قهرمانی دیدم که با شجاعت و دلیری تمام، موش را از خانه بیرون کرده و من و برادرم را از بالای میز ناهارخوری پایین آورد.
سخن پایانی
انشا در مورد صحنه ورود یک موش به خانه را باید شبیه به صحنه یک جنگ داخلی طنزآلود در خانه ترسیم کرد که هر لحظهاش با هیجان همراه است. آیا شما نیز چنین تجربهای یا تجربیات مشابه آن داشتهاید؟
اگر به موضوعات طنز علاقمند هستید، پیشنهاد میکنیم اشعار طنز در مورد شب
یلدا را نیز در انگیزه بخوانید.
-
پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۳:۴۵
-
۱۵ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/599823/