آریا بانو - ایران / ساخت تابلوی چوبی زیارت عاشورا به دست مرد زندانی و خوابی که مادر مقتول 24 ساعت قبل از اجرای حکم قصاص دید، باعث شد که پس از 5 سال قاتل پسرش را ببخشد.
اتفاق عجیبی که نیمه شب زمستان سال 99 برای مردی دکهدار در شیراز رخ داد، زندگیاش را به سیاهی کشاند. حدود ساعت یک بامداد بود که او وحشتزده با پلیس تماس گرفت و گفت: «من یک نفر را کشتهام. فوراً خودتان را برسانید.»
وقتی مأموران پلیس شیراز به دکه او رسیدند، مرد جوان کنار جسدی خونین ایستاده بود. صاحب دکه جگرکی در رابطه با حادثهای که رخ داده بود، این طور توضیح داد: «مدتهاست که در این دکه مشغول به کار هستم و جگر میفروشم. معمولاً تا ساعت سه بامداد دکهام باز است و مشتری دارم.»
بازار 
او ادامه داد: « ساعت حدود 12 و نیم شب بود که مقتول به سمتم آمد. تا به حال او را ندیده بودم به من گفت جگر داری؟ نگاهی به او انداختم و با لبخند گفتم بله دارم، چند سیخ میخواهی؟ اما او با طعنه گفت از این جگرها نه، جگر تازه میخواهم. از حرفش تعجب کردم. جملات بعدیمان به جر و بحث تبدیل شد و ناگهان مقتول با قمه به طرفم حمله کرد. او را به عقب هل دادم و قمه را از دستش گرفتم. نمیخواستم او را به قتل برسانم، اما وقتی فحاشی کرد خیلی عصبانی شدم و یک ضربه به گردنش زدم. اما پشیمان شدم و با اورژانس و پلیس تماس گرفتم.»
بهدنبال اظهارات مرد جوان، جسد به دستور بازپرس جنایی شیراز به پزشکی قانونی منتقل و محمد بازداشت شد.
وقتی پرونده به دادگاه رفت، متهم همان اظهارات روز اول را تکرار کرد و خواهان بخشش شد اما مادر مقتول که تنها ولی دم پرونده بود درخواست قصاص قاتل فرزندش را داد.
قضات دادگاه کیفری استان فارس نیز باتوجه به درخواست مادر مقتول، رأی بر قصاص داده و با تأیید این حکم در دیوانعالی کشور، پرونده برای اجرا به دادسرا ارجاع شد. نام محمد سه بار در لیست محکومان اجرای حکم قرار گرفت اما دوبار توانست مهلت بگیرد و سومین بار از سوی مادر مقتول بخشیده شد.
تابلوی نجاتبخش
مرد زندانی درباره ماجرای بخشیده شدنش به «ایران» گفت: « دوبار قبلی که برای اجرای حکم مرا به محوطه بردند هر بار با تلاش نیکوکاران از جمله آذرخانم شهسواری، مسئول کمیته سفیران صلح و دوستی انجمن حمایت از زندانیان و مسئولان زندان موفق شدم از اولیای دم مهلت بگیرم و به سلولم برگشتم. من هر بار که به انفرادی منتقل میشدم واقعاً خودم را در پایان راه میدیدم و شمارش معکوس برایم آغاز میشد.»
او ادامه داد: « اما دفعه سومی که مرا به انفرادی بردند و قرار بود سحرگاهش اعدام شوم، آن روز با مادر مقتول صحبت و تقاضای بخشش کردم و گفتم که از صمیم قلب پشیمانم. از او خواستم مرا به خاطر مادرم ببخشد. به او گفتم در زندان با دستان خودم تابلویی چوبی از زیارت عاشورا درست کردهام و به حرمت مقام مادر و به حرمت امام حسین(ع) تابلو را تقدیمش کردم.» مادر مقتول هم در پاسخ گفت: «اگر امشب خواب پسرم را ببینم، تو را میبخشم.»
وی در رابطه با تابلو گفت: «3 ماه شبانهروزی برای ساخت تابلو کار کردم. بزرگترین تابلوی زیارت عاشورا در این ابعاد در استان فارس بود. شاید بیش از 50 میلیون تومان قیمت داشت. اما قیمت اصلی تابلو قیمت سالهای عمرم بود.»
در حالی که نور امیدی در قلبم روشن شده بود، ثانیهها میگذشت و من منتظر بودم تا اینکه نزدیک سحر در سلول انفرادی باز شد و مأمور زندان گفت: «بیا بیرون، بخت با تو یار بوده و مادر مقتول از قصاص گذشت کرده است.» با شنیدن این جمله روحم پرواز کرد، نمیدانستم چگونه از خدا و مادر مقتول تشکر کنم. روزی که قرار بود اعدام شوم، برگه آزادیام را به دستم دادند. تابلوی زیارت عاشورا معجزه کرد و مادر مقتول خواب پسرش را دیده بود؛ خوابی که برای من نجاتبخش بود.
محمد گفت: « 5 سال در زندان بودم و باتوجه به اینکه در زندان خوشرفتاری کرده و آزارم به کسی نمیرسید، با بخشش اولیای دم آزاد شدم. بخشی از دیه درخواستی را پرداخت کردهام و بخش دیگرش را باید قسطی پرداخت کنم. به مادر مقتول گفتم تا آخر عمر برایت خدمت میکنم، فکر کن من پسرت هستم.
او ادامه داد: «به خاطر سالهایی که در زندان بودم، کارم را از دست داده و سرمایهای هم ندارم. همسر و یک دختر 11 ساله دارم. حالا که آزاد شدهام اگر نیکوکاران کمکم کنند و اندک سرمایهای فراهم کنم تا کاری برای خودم راه بیندازم، میتوانم هم مابقی دیه را بپردازم و هم خرج زن و بچهام را بدهم تا شرمنده آنها نشوم.»