آریا بانو-الهه حسن پور دارای دکتری مدیریت آموزشی در مقاله ای در روزنامه اعتماد امروز 23 مرداد 97 نوشت:
بهطوركلی ما انسانها تفاوتهای فردی داریم. یكی از پدیدههای طبیعی در همه ساختارهای اجتماعی همین تفاوتهای فردی است. ما باید یكی از واقعیتهای مهم جهان هستی را «تفاوتهای فردی» فرض كنیم. بنابراین وقتی از توانایی فردی حرف میزنیم، یعنی آن تواناییهای ذاتی بالقوهای كه در هر فرد وجود دارد، كاملا متفاوت است. من دوست دارم این مساله را به مدادرنگیها تشبیه كنم. زیباییها با مدادرنگیهای متفاوت به تصویر كشیده میشوند. مثلا مداد رنگی زرد، قرمز، سبز و آبی همه باهم میتوانند زندگی را به تصویر بكشانند. یا اگر رنگهای مختلفی وجود نداشته باشد، نمیتوان پرواز یا اوج را بهخوبی و درستی نقاشی كرد. اگر همه مدادها سبز یا آبی باشند، در واقع خلاقیت گم میشود. به نظر من مداد قرمز هیچ ارجحیتی بر مداد سبز ندارد. این رنگها كنار هم معنا پیدا میكنند. این رنگها میتوانند مكمل هم باشند. ما باید بچههایمان را مجموعهای از مدادرنگیها فرض كنیم كه همه باهم میخواهند زندگی را به تصویر بكشند. هزاره سوم، توسط WHO (سازمان جهانی بهداشت) «جهانی شایسته برای كودكان» نامگذاری شده است. اگر ما میخواهیم برای كودكان، جهان شایستهای به تصویر بكشیم، حتما باید تفاوتهای فردیشان را در نظر بگیریم و با این تفاوتهای فردی اجازه دهیم مثل مدادرنگیهای مختلف زندگی را به تصویر بكشند.
بحث خلاقیت باید یكی از بحثهای اساسی در هر آموزش و پرورشی باشد. یكی از اهداف اساسی آموزش و پرورش میتواند كشف و پرورش استعدادها باشد. بروز خلاقیتها كنار هم و باهمدیگر میتواند به هدف اصلی كه ارتقای جایگاه نظام آموزشی پرورشی هست، دستیابی پیدا كند. از دیدگاه مدیریت آموزش و مدیریت عملكرد، اگر بخواهیم كارآمدی داشته باشیم، باید یك برنامهریزی آموزشی دقیق و مدونی داشته باشیم كه ثبات داشته باشد. این تصمیمگیریهای بیثبات یكی از ضربههای بزرگ را به آموزش و پرورش وارد میكند.
آقای وزیر آموزش و پرورش ابتدا به درستی آزمون ورودی مدارس تیزهوشان را حذف كرد اما بعد از دل آن بیرون آوردن آزمون هوش كار خیلی اشتباهی بود.
اگر از بعد پژوهشمحوری به این موضوع نگاه كنیم باید ببینیم كه آیا روایی و پایایی این آزمون هوش بررسی شد؟ خیر. این آزمون فاقد روایی و پایایی بود. از بعد هنجاریابی، آیا این هنجاریابی متناسب با سن دانشآموزی كه این آزمون را داده، بود؟ از نظر هوش هم كه بخواهیم در نظر بگیریم، آیا این آزمون هوش، برجستگیهای هوش همه بچههای مختلف را نشان میدهد؟ آیا همه ابعاد هوش را نشان میدهد؟ حتی اگر میخواستند آزمون هوشی برگزار كنند، باید بررسی زیادی روی این آزمون انجام میشد و بعد به اجرا درمیآمد. اما اساسیترین و اصلیترین نكته تفكیك بچهها است. تفكیك بچهها بر اساس هوش مغایر با اصول مبانی تربیتی است. باید تفاوت وجود داشته باشد و تفكیك بر اساس تفاوت باشد نه اینكه بچهها را ردهبندی كنیم و مثلا بگوییم رده تیزهوشان. این تفكیك برای ردهبندی كردن بچهها كاملا غلط است. یك مسالهای كه در بحث جداسازی دانشآموزان خیلی مهم است این است كه هر تفكیك و جداسازی كه منجر به بههم خوردن منحنی نرمال شود، غلط است. این آزمونها در واقع منحنی نرمال را به هم میریزند.