آریا بانو
عالمی که همه عمر هنرمندانه زیست
چهارشنبه 23 مهر 1399 - 20:16:05
آریا بانو - جام جم / اوایل دهه 70 بود، برای دیدن دوستی رفته بودم استودیوی علی رئیس شقاقی، یکی از بهترین عکاسان پیشکسوت عکس تبلیغاتی. عکسی را چاپ کرده و به دیوار نصب کرده بودند و آقای شقاقی با تحسین به عکس نگاه می کرد. پالایشگاه نفت بود در غروب. وقتی نگاه کردنش تمام شد، گفت:«فقط عالمی می تواند چنین عکس پانورامایی از صنعت بگیرد که آهن و فلز چنین زیبا و رنگ و لعاب دار باشد...» آن سال ها، زمانی که هنوز دوربین های دیجیتال باب نشده بود و فتوشاپ مثل امروز نبود که همه چیز مصنوعی باشد. دکتر اکبر عالمی زیباترین و باکیفیت ترین عکس ها را ثبت می کرد. ساعتی بعد برای بردن عکس ها آمد. خوش پوش، مودب، مهربان، مردمدار، خوش صحبت و... آن روز من یک هنرمند کامل را دیدم. بعدها سر کلاس هایش نشستم و همه سال هایی که از نزدیک دیدمش مانند همان روز اول، انسان و هنرمند و استاد کامل بود. دیروز برای همیشه آقای عالمی از این دنیا رفت. این ماه ها آنقدر آدم عزیز و محترم و هنرمند از دست داده ایم که به قول احمد عربانی: «آدم هوس مرگ می کنه دیگه».
احمد عربانی: افسوس ما و جای خالی او
دیروز که به احمد عربانی، کاریکاتوریست معروف تلفن کردم که درباره آقای عالمی بپرسم، اندوهگین بود و پر از حسرت. درگذشت محمدرضا شجریان و اکبر عالمی در فاصله ای بسیار کم، پریشان اش کرده بود، می گفت: واویلایی است، بزرگان هنر و فرهنگ یکی یکی می روند و هولناک این است که کسی جای خالی آنها را پر نمی کند. صد سال یا بیشتر باید بگذرد تا کسی مثل استاد شجریان یا زنده یاد عالمی مانند یک ستاره بدرخشد و از درخشش او، دیگران هم بهره ببرند.
من اوایل دهه 60 که فیلم تبر را ساختم با آقای عالمی آشنا شدم. آن زمان مدیر لابراتوار تلویزیون بود. از دانشی که داشت، شگفت زده شدم و از فروتنی اش. از بی دریغی اش در این که دانشش را در اختیار دیگران بگذارد. دوستی مان ادامه یافت و در همه این سال ها کم دیدم کسی را که دانشمند و عالم باشد و به این میزان خوش مشرب باشد و رفیق. خوش بیان بود، طنازی خاصی داشت اما هرگز ندیده و نشنیده ام که حرف بی ربطی بگوید، می دانست کجا، چه و به چه مقدار باید صحبت کند. اظهار فضل نمی کرد، فضل در او نهادینه بود و هر زمان حرفی می زد و کاری می کرد ما را در این دنیای فضل شریک می کرد. به باور من انسان هایی مانند آقای عالمی؛ هدیه خداوند هستند، آمده اند تا چیزی به دنیا اضافه کنند و بروند. با رفتن شان دنیا چیزی کم خواهد داشت اما آنها آنقدر کامل و خوب بوده اند که حتما جایی می روند که خیلی بهتر از این جاست. آنها ز بالا آمده اند و بالا می روند... فقط افسوس می ماند برای ما که دنیایی که در آن زیست می کنیم روز به روز از خوبان خالی تر می شود.
ساعد نیک ذات: عاشق ایران بود
ساعد نیک ذات، عکاس و فیلمبردار سینما، در میانه حرف هایش درباره آقای عالمی، گریه کرد. گریه شاگرد و دوست برای استاد؛ استادی که برای نیک ذات و هم نسلان او سنگ تمام گذاشته است و آنها از او بسیار آموخته اند. هم فن یاد گرفته اند هم اخلاق، هم راه و رسم انسان بودن.
 نیک ذات می گوید: آقای عالمی برای چند نسل از جوانان ایران که به عکاسی، سینما و دیگر هنرها علاقه مند بودند، استادی تمام عیار بود. فرق نمی کند در دانشگاه درس خوانده باشی یا در محفلی و انجمنی پای صحبت های او نشسته باشی یا در تلویزیون او را دیده باشی، همه شاگرد او بودیم. زمانی که تصمیم گرفتیم انجمن ملی عکس ایران را راه اندازی کنیم، آقای عالمی تلاش زیادی برای به سرانجام رساندن این انجمن به خرج داد و افتخار ما این است که عضو هیات موسس انجمن بود.
آنچه در همه این سال ها در آقای عالمی دیدم، فروتنی بود و استقلال شخصیتی. زبان می دانست و مشتاق یادگیری بود. می دانید چرا آقای عالمی درکنار چند نسل بوده و به آنها آموزش داده و برای همه آنها همیشه جوان و پرانرژی بوده؟ چون علمش را مدام به روز می کرد. این خصلت بی نظیر او بود. هر روز اطلاعات و معلوماتش به روز می شد، برای همین من به او صفت «حکیم» می دهم. چون علمش زیاد بود، چون درباره فرهنگ و هنر دانش عمیقی داشت، بی سوادی نبود که با چند کلام حرف دهان پر کن، بخواهد نظر دیگران را به خود جلب کند. حرفش سند علمی داشت و مرجع بود. از همه مهم تر علاقه عجیبی به ایران داشت، از ناسیونالیست های خودخواه بی سواد نبود. او دانش خود را به روز می کرد و آن را در اختیار همگان قرار می داد تا جوانان ایرانی رشد و پیشرفت کنند و باعث ترقی ایران شوند. می گفت من برای پیشرفت ایران جلوی همه دانایان زمین زانو می زنم.
سال 65 در یک سخنرانی که در موزه هنرهای معاصر برگزار شد، ایشان را از نزدیک دیدم. آن زمان مد بود که اورکت سبز بپوشند که ثابت کنند انقلابی اند. آقای عالمی آمد، کت و شلوار به تن و آراسته. زمانی که شروع به صحبت کرد من از او آموختم اگر می خواهم جای پای محکمی در هنر و فرهنگ داشته باشم، باید دانش یاد بگیرم و علم خود را زیاد کنم. باسوادی و دانش تنها راه ماندن و داشتن اعتبار در دنیای فرهنگ و هنر است. آقای عالمی همیشه می گفت: «در دنیای هنر سه نوع آدم وجود دارد: هنرور، هنرورز و هنرمند.هنرور به وسیله هنر، درآمد کسب می کند.هنروز با ابزار هنر آشناست.اما هنرمند و آدم خلاق، دانشمند و مسلط به ابزار هنر است که آفرینش هنری، حرفه اوست. آفرینش از او شروع می شود...» و امروز ما عزادار یکی از معتبرترین هنرمندان ایران هستیم. نمی دانم چه زمانی و در چه مقطعی از تاریخ بار دیگر ایران هنرمند و حکیمی مانند اکبر عالمی را به خود ببیند. مطمئنم جای او برای سال های زیادی خالی خواهدبود.
گفتگو: طاهره آشیانی

http://www.banounews.ir/fa/News/429069/عالمی-که-همه-عمر-هنرمندانه-زیست
بستن   چاپ