آریا بانو - ایرنا / امروز، بیستویکمین سال وداع با «عبدالحسین زرینکوب» است؛ کسیکه هم در ادبیات و هم تاریخ، چهرهای ممتاز بود.
حسین زرینی در آغاز گفت: درباره استادِ روانشاد، دکتر عبدالحسین زرینکوب، یاد این بیت حافظ میافتم که «ز مدح ناتمام ما جمال یار مستغنی است/ به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را». زیرا او از نظر من چنین جایگاهی دارد که مستغنی از تمجید است و هرکه بخواهد چیزی بگوید، حرفش ناتمام و ناقص است. آثار او بهمثابه «مُشک آن است که خود ببوید» است و نیازی به تعریف عطاری مثل ما ندارد. کسانی که آثار استاد خواندهاند میدانند چه اهمیتی در حوزه مطالعات
ایران دارد.
این مدرس گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در ادامه بیان کرد: او در دو حوزه ادبیات و تاریخ ایرانزمین صاحب جامعیت است. او در این دو عرصه، علاوهبر آثار متعددی که پدید آورده، بررسی مبنایی ادبیات و تاریخ از منظر فلسفه را نیز در دستور کار خود داشته است. فلسفه شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در
ایران در حوزه ادبیات و تاریخ در ترازو در حوزه تاریخ، آثاری هستند که این دو دانش را از نگاه فلسفی مطالعه کرده است.
او اضافه کرد: نکته دیگری که در آثار زرینکوب مهم بهنظر میرسد، مسئله
ایران است و این، نخ تسبیح در میان همه آثار او است و همهشان، حول همین محور میچرخند. او نهتنها دلبسته
ایران بود که به
ایران فرهنگی و سرزمینهایی که پیشتر جزء قلمرو
ایران بودند هم دلبستگی داشت. مناطقی که ساکنان آن مثل بقیه ساکنان
ایران در یک فضای
فرهنگی نشو و نما پیدا میکردند اما بعدا به دلایل مختلف
سیاسی و نظامی از بدنه ایرانزمین جدا شدند. یکی از این مناطق، قفقاز است.
این استاد تاریخ اضافه کرد: زرینکوب دو کتاب ارجمند ادبی دارد؛ دیدار با کعبه جان درباره خاقانی شروانی و پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد درباره نظامی گنجوی. دو شاعری که از قلل رفیع فرهنگ و ادبیات
ایران هستند ولی امروز اگر از ساکنان گنجه و شِروان و بقیه مناطق قفقاز بخواهید فارسی صحبت کنند، نمیتوانند درصورتیکه آنجا روزگاری بخشی از قلمرو ایرانزمین بوده است.
این پژوهشگر تاریخ قفقاز در ادامه نکتهای را درباره این تاریخنگارِ فقید مورد توجه قرار داد: در کارنامه زرینکوب به داستانی بهنام درختهای دهکده برمیخوریم که جالب توجه است و اگر پیشتر او را در جایگاه ادیب و مورخ میشناختیم ولی اینجا با زرینکوبِ داستاننویس طرف هستیم. داستان از زبان کودکی بیان میشود که به خانه پدربزرگ خود در قفقاز میرود و او از زمانی که آنجا جزء قلمرو
ایران و تحت سیطره حاکمیت مرکزی
ایران بوده صحبت میکند و به فارسی هم صحبت میکند و آنجا، تنها کسی که حرفهای او را متوجه میشود همین نوه اوست که از اینسوی ارس به آنجا رفته است.
او خاطرنشان ساخت: اینجاست که خواننده احساس میکند او دارد مرثیه میخواند و از اندرون خود آه می کشد و افسوس این منطقه را میخورد که از بدنه
ایران فرهنگی جدا شد و بعدا سرنوشت دیگری پیدا کرد. اینکه تزارهای روس و بعد اتحاد جماهیر شوروی با این مردم چه کردند و چهها بر آنها گذشت را میتوان خیلی خوب درک کرد. این داستان نهچندان طولانی ابتدا در مجله کلک و بعد، در کتاب حکایت همچنان باقیست منتشر شد که میتوان به آن دسترسی پیدا کرد و جدایی منطقه قفقاز از
ایران را از زبان زرینکوب و دغدغههای درونی و سوزِ جگرِ او خواند.
http://www.banounews.ir/fa/News/402677/زرینکوب-داستاننویس-و-دغدغه-حوزه-تمدنی-ایران