آریا بانو
حافظ گیلان به روایت جمشید مشایخی
يکشنبه 23 شهريور 1399 - 10:01:20
آریا بانو - جام جم / شیون فومنی به لحاظی آدم را یاد شهریار تبریز می‌اندازد؛ هر دو شاعرانی دوزبانه بودند که هم در راستای اعتلای زبان و گویش بومی‌شان تلاش می‌کردند، هم محصول تلاش‌هایشان از جغرافیای خودشان فراتر می‌رفت؛ فومنی در شعر گیلکی و شهریار در شعر ترکی.
یکی از روایت‌های مرتبط با شیون فومنی، بسیار خواندنی است. او سال 1377 درگذشت و وقتی سال 1384 در رشت برایش بزرگداشتی را ترتیب داده بودند، جمشید مشایخی از تهران شال و کلاه کرده و رفته بود آنجا. برای همه جالب بود که این شاعر، چه رفاقتی می‌توانسته با زنده‌یاد مشایخی بازیگر داشته باشد. او پشت تریبون رفته و درهمین‌باره گفته بود: «من نه گیلک‌زبان هستم و نه سابقه دوستی با شیون فومنی داشته‌ام. تنها اشعار شیون پل ارتباطی من با ایشان بوده است». و بعد به خاطره‌ای اشاره کرده بود: «برای ساخت سریالی حدود سه‌ماه در پس و پشت کوه‌های شهرک تاریخی ماسوله اسکان یافتیم. از همان روز اول پس از پیاده‌شدن از هواپیما، راننده تاکسی مرا با اشعار شیون آشنا کرد. جذبه این صدا و ذوق شنیدن راننده تحسین‌برانگیز آمد. از راننده تاکسی درباره آن شعر پرسیدم که گفت شعرهای گیلکی شیون فومنی است؛ شاعری که افتخار ما گیلانیان است. در مدتی که در محل ضبط سریال بودیم از زبان روستاییانی که کیلومترها دور از امکانات شهری بودند زمزمه‌ای از اشعار گیلکی شیون را می‌شنیدم؛ حتی هنرمندان گیلانی همراه در سریال، ارادت ویژه‌ای به او داشتند. در آغاز فکر می‌کردم شیون شاعر قرن‌های گذشته است اما با گفت‌وگو با دوستان گیلانی دریافتم چند سالی است سفر کرده است. نفوذ اعجاب‌انگیز شعرهای این مرد بین مردم، ارادت مرا به این شاعر بیشتر کرد و من به پاس بزرگی شخصیت این شاعر آزاده در آغاز آن سریال، ابیاتی از غزل فارسی ایشان را که با مضمون سریال همخوانی داشت، خواندم. اشعار فارسی این شاعر نادره‌گو بی‌نظیر است. امروز به بزرگداشت شیون فومنی آمدم تا با تبریک به شما مردم مهمان‌نواز، به خاطر نفوذ کلام و استقبال اشعار این شاعر بزرگ در بین تمامی سطوح جامعه به گونه‌ای که هر گیلانی ابیاتی از این شاعر را در ضمیر و خاطر دارد، به دلیل شباهت شعر شیون با شعر حضرت حافظ از نظر ارتباط تنگاتنگ با مردم، شیون فومنی را حافظ گیلان بنامم».

http://www.banounews.ir/fa/News/401341/حافظ-گیلان-به-روایت-جمشید-مشایخی
بستن   چاپ