آریا بانو
شوخی با بحران افسردگی زن جوان
پنجشنبه 20 شهریور 1399 - 12:09:41 AM
آریا بانو - جام جم / زن جوانی نزد مشاور متبحری رفت و گفت: در زندگی احساس افسردگی می کنم. مشاور گفت: چرا؟ زن گفت: احساس می کنم زندگی مشترک من و همسرم به سردی گراییده و به خصوص پس از تولد فرزندمان دیگر آن شعله محبت که میان ما بود به آن داغی و کشیدگی نیست. مشاور گفت: آیا شما در طول روز با هم صحبت می کنید و از حس خود نسبت به یکدیگر سخن می گویید؟ زن جوان گفت: شوهرم تا دیروقت به طور سه شیفت مشغول کار است و وقتی به خانه برمی گردد خسته و کوفته است و من نیز مشغول نگهداری از بچه هستم و فرصت پیدا نمی کنیم با هم صحبت کنیم و از حس خود نسبت به یکدیگر سخن بگوییم. مشاور گفت: در اولین روز تعطیل با هم صحبت کنید و از حس خود نسبت به یکدیگر سخن بگویید. وی سپس کلید روی میزش را فشار داد و به منشی خود گفت: بعدی.
زن جوان برای این که به دستور مشاور عمل کند، در اولین روز تعطیل کنار همسرش نشست و گفت: بیا تا از حس خود نسبت به یکدیگر سخن بگوییم. همسرش گفت: باشه. زن گفت: اول تو بگو. همسرش گفت: چه بگویم؟ زن گفت: آیا موافق نیستی همسر خوبی نصیبت شده است؟ همسرش گفت: چرا. وی سپس گفت: آیا با این که داریم پا به سن می گذاریم معتقد نیستی من زنی زیبا و دوست داشتنی هستم؟ همسرش گفت: چرا. زن گفت: آیا تو مرا دوست داری و حاضری جانت را هم برای من فدا کنی؟ همسرش گفت: بلی. زن گفت: آیا رشته محبت میان ما تا ابد گسستنی نیست و تو از عمق جان به من علاقه مندی و بعد خدا مرا می پرستی؟ همسرش گفت: بلی. زن جوان گفت: آه، تو چه حرف های عاشقانه زیبایی بلدی و چه خوب از حس خود با من سخن گفتی. و دیگر تا مدتی احساس افسردگی نکرد.
نویسنده: امید مهدی نژاد (طنزنویس)

http://www.banounews.ir/fa/News/399198/شوخی-با-بحران-افسردگی-زن-جوان
بستن   چاپ