آریا بانو - یوکن / بردلی سالسیو میگوید من آن روز را کاملا به یاد میآورم. من میخواستم برای آخر هفته به نامزدم در آریزونا سر بزنم. او تصمیم گرفته بود که ما به دوستانش ملحق شویم و به پرش از صخره بپردازیم. ما در اوایل دوران نامزدیمان بودیم و او نمیدانست که من از ارتفاع خوشم نمیآید، بنابراین پرش از صخره برای من آنچنان جذاب نبود. در ادامه با یوکن همراه باشید.
من ناگزیر خود را در لبه یک صخره 12متری یافتم و به آبی بیانتهای آب نگاه میکردم. من متوجه شدم که اگر نپرم، باید با شرم تمام این راه را پیاده به پایین صخره بروم و این یک وضعیت باخت-باخت برای من بود.
ترس من را فرا گرفته بود. من نمیخواستم بپرم و همچنین نمیخواستم در مقابل دوستان نامزدم بد به نظر برسم. بنابراین من پریدم و در آن لحظه من، مغز و هورمونهای خود را نادیده گرفتم.
مغز ما تنظیم شده است تا از ما محافظت کند، نه اینکه ما را به سمت اهدافمان هل دهد. مغز ما تنظیم شده است تا به دنبال چیزهایی که به طور احتمالی برای ما خطرناک و یا تهدید آمیز بوده بگردد و تا جایی که میتواند ما را از این خطرات احتمالی با استفاده از ترس دور نگهدارد. مشکل این است که ترس در همه شرایط تضمینشده نیست.
در علم عصبشناسی یک جمله معروف وجود دارد که میگوید "مغز به شکلی تنظیم میشود که عمل میکند"، این به این معنا است که هرچه بیشتر شما یک فعالیت خاص را انجام میدهید، تنظیمات مغز به طوری انجام میشود که آن عمل و یا فعالیت آسانتر شود.
"ترس به ما آموخته میشود و ما اگر بخواهیم، میتوانیم آن ترس را از خود خارج کنیم." -کارل آگوستوس منینگر
هنگامی که ما به ترس اجازه میدهیم که ما را بدون حرکت نگهدارد و باعث میشود تا ما به انجام کارهایی که همیشه انجام میدادیم (کارهایی که با آنها راحت هستیم) ادامه دهیم، مغز ما به سختی تنظیم میشود تا در حالت راحتی و آرامش باقی بماند و به این صورت ما بیحرکت و راکد میشویم. این میتواند برای بعضی از ما ناتوان کننده باشد و مانع از مواجه شدن با تجربههایی که ما برای رشد و موفقیت به آنها نیاز داریم، شود.
هنگامی که ما، علیرغم ترسمان، کارهایی چالش برانگیزی که خارج از دایره راحتیمان هستند را انجام میدهیم، ما با این کار آغاز به تغییر تنظیمات سخت مغزمان میکنیم و سازگاری، خلاقیت ، رشد، چشمانداز و خوشبختی را به خودمان تحمیل میکنیم؛ زیرا با انجام کارهای چالش برانگیز ما مرز تواناییهای مغزمان را گسترش میدهیم و مغز خود را مجبور میکنیم تا به جای ماندن در منطقه امن، سازگارتر باشد.
یک ورزشکار حرفه و زبده بدون خارج شدن از دایره راحتی و انجام تمرینهای سخت به جایی که در حال حاضر است نمیرسید. آنها به طور مداوم محدودیتهای خود را کنار زدند و بدن و ذهنشان را مجبور کردند تا رشد کرده و به ورزشکاران حرفهای تبدیل شوند. همان اصل در مغز ما نیز صدق میکند. اگر ما اجازه دهیم ترس اعمال ما را در هر نقطه از زندگی به ما تحمیل کند، این اجازه دادن رشد شما در آن نقطه را خنثی خواهد کرد.
بنابراین قدم اول چیست؟ چگونه میتوانیم بر ترسهای خود غلبه کنیم؟ چه این ترس از حرف زدن در اجتماع، شروع یک کسب و کار و یا راهاندازی محصول یا خدمات باشد.
1. ترسهای خود را یادداشت کنید
تمامی ترسهای خود از کوچک تا بزرگ را یادداشت کنید. اولین کاری که باید انجام دهید این است که ترسهای خود را بشناسید، آنها را مشخص کنید و تا حد ممکن دقیق باشید.
2. ترسهای خود را اولویتبندی کنید
من سپس ترسهای خود را از بیشترین به کمترین از لحاظ اینکه چه مقدار به این ترس فکر میکنم و یا اینکه چه مقدار این ترس زندگی من را مختل میسازد، اولویتبندی میکنم. شما ممکن است برخی از ترسها را ترکیبی از چند ترس مختلف بیابید و این کاملا طبیعی است و بعدا به آن اشاره میکنیم. بنابراین در حال حاضر بزرگترین ترس خود را شناسایی کنید.
3. اعتماد داشتن به خودتان را حمایت کنید
منظور من فقط این نیست که به خودتان اعتماد باشید. "منظور من ساخت یک سیستم پشتیبانی است که از اعتماد داشتن به خودتان پشتیبانی کند، تا هنگامی که شروع به عمل میکنید، سیستمهای پشتیبانی شما این تجربیات جدید را تقویت کنند و اعتمادی عمیقتر با معناتر و ماندگارتر را در شما تشکیل دهند.
این ممکن است شبیه ساخت یک فهرست تصدیقاتی باشد که شما هرروز به خود میگویید یا میتواند شبیه مدیتیشن باشد. هر آنچه که هست، باید دلگرمکننده بوده و شما را برای رسیدن به اهدافتان نیرومند سازد.
4. عمل کنید و با گامهای کوچک شروع کنید
به فهرست خود نگاه کنید و بزرگترین ترس خود را شناسایی کنید. این ترس همان هیولایی است که باید در دراز مدت بر آن غلبه کنیم، این ممکن است برای برخی سخت به نظر برسد. بنابراین ببینید که پنجمین ترس بزرگ شما چیست و از آنجا شروع کنید.
کاری که ما پس از آن انجام میدهیم این است که خود را آرام آرام قویتر میسازیم. شروع با ترسهای کم اهمیتتر مغز شما را قویتر میکند و باعث میشود تا شجاعت و انگیزه برای مقابله با بزرگترین ترس فهرست خود را پیدا کنید.
"دوری کردن از خطر در دراز مدت امنتر از قرار گرفتن در معرض مستقیم خطر نیست. افراد ترسو اغلب به اندازه افراد جسور گرفتار میشوند." –هلن کلر
5. محدودیت زمانی وجود ندارد، فقط استقامت به خرج دهید
بیشتر اهداف باید به یک دامنه زمانی محدود شوند، اما برای غلبه بر ترس، زمان میتواند یک عامل چالش برانگیز باشد. برخی از این ترسها ممکن است بدون اطلاع شما به مدت ده سال درون شما ساخته شده باشند. بنابراین من زمانبندی را برای غلبه کردن بر ترستان توصیه نمیکنم.
در عوض، زمانهایی را در نظر بگیرید و ترسهای خود را مشاهده کنید، آنها را بررسی کنید و با آنها روبرو شوید. اگر ترس شما صحبت در
اجتماع است، هفتهای یکبار به محل سخنرانیهای عمومی بروید. هرچه این کار را به طور مداوم انجام دهید بهتر است.
6. شکلدهی مجدد و تقویت
همانطور که این ترسها را مشاهده کرده و با آنها مواجه شدید، اطمینان حاصل کنید که شما تجاربی با چشمانداز مثبت را تقویت میکنید. به عنوان مثال اگر شما میخواهید که ترس کمتری از صحبت در میان مردم داشته باشید و تصمیم گرفتهاید که به سخنرانیهای عمومی بروید، اولین صحبت شما با گروه ممکن است بسیار سخت باشد، اما هنگامی که شما پس از سخنرانی خود به وضعیت نگاه کنید، میتوانید این را تایید کنید که در واقع شما ترس خود را کنار زدهاید و هدف خود را به انجام رساندهاید.
7. دوباره تکرار کنید
این کار یک راهحل سریع نیست، بنابراین ممکن است زمان ببرد. همیشه یک ترس و یا چالش جدید در انتظار ما است. کلید ماجرا این است که سیستمهایی همانند این سیستم را داشته باشید تا چالشهای خود را به طور مناسب مورد خطاب قرار دهید و با آنها روبرو شوید و نباید اجازه دهیم که تسلیم ترس شده و خود را از تواناییهایمان محروم کنیم.
http://www.banounews.ir/fa/News/377935/7-گام-برای-غلبه-بر-ترسهایی-که-شما-را-از-موفقیت-باز-میدارند