آریا بانو - ایسنا / هر سال در ماه محرم در روستای قنات ملک شهرستان رابر که مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام برپا می شد، سردار سلیمانی و پدرش نیز از برگزارکنندگان مراسم بودند و حاج قاسم همواره خود را به این مراسم می رساند.
یکی از دوستان سردار سلیمانی می گوید: روزی که عزاداری تمام شده بود و نزدیک اذان ظهر بود. میخواستیم از روستای قناتملک به سمت کرمان حرکت کنیم، حاجی قرار بود با پرواز
ساعت 15:40 به
تهران و شب هم به سوریه برود. به
مادر شهید علی شفیعی هم قول داده بود قبل از پرواز به دیدنش میرود.
وقت تنگ بود، گفت: برویم نماز را در مسیر میخوانیم. خواستیم حرکت کنیم، یک
خانواده رسیدند و میخواستند مشکلشان را با حاجی مطرح کنند. علیرغم تاکید ما برای تنگی وقت، نشست پای صحبت این
خانواده و وقتی مشکل را مکتوب کردند، برای مسئول مربوطه پاراف کرد که با توجه بیشتری رسیدگی کند.
به کرمان که رسیدیم، گفتم: حاجی اگر بخواهید به دیدن
مادر شهید بروید از پرواز جا میمانید، تلفن بزنید و احوالش را بپرسید.
گفت: نه! قول دادهام.
رفتیم و حاجی خودش به آشپزخانه رفت، چایی دم کرد،
میوه آورد و نشست کنار
مادر شهید تا از او پذیرایی و دلجویی کند.
گفتم: حاجی! به پرواز نمیرسید، اجازه بده زنگ بزنم و بگویم پرواز را ربع
ساعت معطل کنند.
گفت: به نظرت این پرواز چند مسافر دارد؟
گفتم: 300-200 نفر.
گفت: تا آخر شب این هواپیما چند پرواز دیگر انجام میدهد؟
گفتم: 4-3 پرواز.
گفت: یعنی تو میخواهی من مدیون حداقل هزار نفر شوم؟
آن روز حاجی از پرواز جا ماند ولی مدیون کسی نشد.
نام راوی محفوظ است.