آریا بانو - ایبنا / مجموعه اشعار «سالهای ترانگی» محمدرضا ترکی شاعر، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی به تازگی توسط انتشارات شهرستان ادب چاپ و منتشر شده است. محمدرضا ترکی در مقدمه کتاباش آورده است، اندیشیدن به شعر و سرودن، اگرچه برای من تبوتابی همیشگی است، هیچگاه یک پیشه یا حتی امری دلخواه برای من نبوده است. گاه هفتهها و ماهها و سالها بیشعر و ترانه سر کردهام و گاه، برعکس ثانیههایم سراسر به شعر آغشته بوده است. سالهای بیترانگی من غالباً دورههایی است که حس میکنم جامعه دچار رکود و رخوت و آفت شده است و در هجوم ضد شعرها شعر وصلهای ناجور بر
لباس مندرس احساس آدمها است. در روزگار بیترانگی البته ذهن من فارغ از شعر نیست، دردها و دغدغهها و دلبستگیها و… در خواب و بیداری میآیند و در روح رسوب میکنند تا شاید روز و روزگاری گفته شوند.
مجموعه شعر «سالهای بیترانگی ششمین دفتر شعر محمدرضا ترکی است که به تازگی چاپ و منتشر شده است، پیش از آن مجموعههای فصل فاصله، هنوز اول
عشق است، خاکستر آئینه، بغض در نواحی لبخند و بیا پایین منتشر شده بودند. به بهانه انتشار تازه مجموعه «سالهای بیترانگی» محمدرضا ترکی، نشست تخصصی نقد و رونمایی این کتاب در خبرگزاری مهر با حضور منتقدان باسابقه اسماعیل امینی و سعید بیابانکی برگزار شد.
در ابتدا کمی از کتاب سالهای بیترانگی و نوع شاعرانگی این مجموعه بگویید!
اسماعیل امینی: من با اشعار دکتر ترکی سالهاست که آشنا هستم همانگونه که با شخصیت و منش ایشان آشنا هستم، اما در این کتاب میخواهم شناختم را کنار بگذارم و براساس این کتاب نقدم را بیان کنم که شاعر چگونه به جهان نگاه میکرده و به نوع زبان و فنون شعری چه نگاهی داشته است، میخواهم بپردازم. اولین مبحثام این است که شعر گسسته خیلی زیاد داریم منظورم از گسسته بودن شعر هم به لحاظ فکری است ما شاعرانی داریم که با خواندن اشعارشان نمیتوانیم پی به نظام فکریشان ببریم و اینکه از چه منظری به جهان نگاه میکند و هم به لحاظ زبانی تکلیفشان مشخص نیست. همچنین در حوزه فنون شعری در روزگار فقر فنون شعری هستیم.
شاعر این مجموعه سالهای بیترانگی اما در ذاتاش عاشقانگی وجود دارد و در تمام اشعار این مجموعه وجود دارد و در رویارویی با عینیت و جهان واقعیت، آن فراخی و بیمرزها دچار اندوه شده است، گویی پرندهایی در این محدودیت دنیا مانده است و این دفتر بیشتر گزارش اندوه است
بهعنوان مثال اگر من غزلی را میخوانم که این غزل ممکن است 70 یا 80 کلمه باشد اما میتواند 700 یا 800 صفحه پشتوانه فرهنگی، فکری و تجربی داشته باشد. که در شعرهای امروز با این امر اصلاً مواجه نیستیم. آنچه در کتاب سالهای بیترانگی محمدرضا ترکی دیدهام گزارش هنرمندانه و شاعرانه شاعری است که دلاش، روحاش با آرمانگرایی است و نگاهی کمالگرایانه به هستی و زندگی دارد. این نگاه
عشق و کمالگرایانه هم تنها حاصل مطالعات و پژوهش نیست که بگوییم شاعر در مطالعات این امور را یافته است و در اشعار پارسی سنت در این خواهد بود که شاعر کمالگرا باشد. زیرا من این جنس هم دیدهام که شاعر از اصلاحات عاشقانه، فلسفی و عارفانه استفاده میکنند اما در ذاتاش این امر نیست فقط این کلمات را بلدند. شاعر این مجموعه سالهای بیترانگی اما در ذاتاش عاشقانگی وجود دارد و در تمام اشعار این مجموعه وجود دارد و در رویارویی با عینیت و جهان واقعیت، آن فراخی و بیمرزها دچار اندوه شده است، گویی پرندهایی در این محدودیت دنیا مانده است و این دفتر بیشتر گزارش اندوه است.
آقای بیابانکی نظراتتان را درباره مجموعه اشعار «سالهای بیترانگی» بگویید؟
سعید بیابانکی: من آقای ترکی را از دوران دانشجویی میشناسم، ایشان با توجه به اینکه در زمینه خاقانی پژوهش میکنند اما تحت تأثیر خاقانی نیست و جهانبینی کاملاً متفاوتی دارد و این امر باعث شده که دکتر ترکی ذوق و فضلاش را بهخوبی حفظ کند. با توجه به اینکه میبینیم افرادی که وارد دانشگاه میشوند ذوقشان را از دست میدهند، به قول استاد حسینی که در مصرع یکی از شعرهایش آمده است، «شاعری وارد دانشگاه شد ذوق خود را به نگهبانی داد» اما میبینیم که آقای ترکی ذوقشان را از دست ندادند و روزبهروز هم بهتر و پختهتر شده است. ما در مجموعه سالهای بیترانگی گویی با دو محمدرضا ترکی مواجه هستیم که در دو سبک نیمایی و کلاسیک اشعار را سروده است.
نظر من این است که در بخشهای اشعار نیمایی او برجستهتر ظاهر شده است، از نکات خوب دیگر این مجموعه قالبی بود به نام خوشه که برای من جذاب و جدید بود. احساس کردم منظور شاعر از این ابیات متحد الوزن و متحدالمعنا بودن و مضمون است، افسوس که تنها یک نمونه از شعر (خوشه) در این مجموعه بود به اعتقاد من کسی که به این کشف میرسد باید آن را گسترش دهد و منتشر کند و تا تئوریزه شود، من جوانتر که بودم این قالب را در شکلها دیگر
دوست داشتم کار کنم اما افسوس که کسی کنارم نبود تا به شکل خرد جمعی صورت گیرد، که قالب مثنوی 5 بیتی پیشنهاد دادم و اسمی هم برای آن انتخاب کردم و دو سه تا شعر هم سرودم اما کسی این قالب را ادامه نداد. ولی به نظرم این شیوه آقای ترکی قابل ادامه دادن است به اعتقاد من شعر روزبهروز نیاز به فضاها و دریچه تازه دارد. به اعتقاد من اشعار دکتر ترکی شبیه هیچکس نیست و این خیلی ارزشمند و مهم است و تلاش نکرده که شبیه کسی باشد. حتی در اشعار خودش هم شعری به هم شباهت ندارد و شعر به شعر تغییر کرده و متفاوت بوده است.
درباره زبان شعری هم که آقای امینی گفتند باید بگویم که مثلاً کسی که فارسی صحبت میکند و کردی هم بلد است بعد اگر بخواهیم ببینیم که این فرد کرد است یا فارس باید ببینیم که به چه زبانی خواب میبیند. مسئله این است زبان شعر هم باید همان زبانی باشد که با آن خواب میبینیم. بیشتر شعرها هم در خواب به ذهن من رسیده است. مثلاً حافظ اگر خواب حافظ هم بررسی میکردیم شاید به اثبات میرسید که با همان زبانی که خواب میدیده اشعارش را سروده یا خاقانی همان زبان و تصویری که در خواب داشته، شعر میسروده است زبان شعری این افراد قطعاً اصیل است.
اگر کسی بخواهد شباهت به این افراد داشته باشند دیگر آن اصالت برای شعرشان وجود ندارد، ما حتی میبینیم در اشعار شاعرانی همچون خاقانی به حدی فضل رسوب کرده بود که اگر عادی هم حرف میزده گویی شعر سروده است.
من هم در سرودن شعر در عالم خواب و بیداری سعی کردم ابعاد فکریام را در قالب شعر درآوردم. البته سبک «خوشه» را در مجموعه اشعار قبلیهایم هم آوردم و شرط سرودن در این قالب هم وزن یکی باشد، تک بیت باشد، قافیه لازم ندارد اما کل ابیات باید با هم مرتبط باشند. ویژگی مهماش این است که همه بیتها باید بیتالغزل باشند و برجستگی زبانی، مضمونی هم رعایت شده باشد. در آخر هم با این شعر سخنم را به پایان میرسانم: در حصار واژهها اسیر میشود / شاعری که پیر میشود.