آریا بانو
امام رضا علیه السلام در یک نگاه
سه شنبه 10 تير 1399 - 14:00:47
آریا بانو - حوزه / امام رضا علیه السلام در سال یازدهم ذی القعده سال 148 در مدینه دیده بر جهان گشود. نام آن حضرت علی و القاب او عبارت بود از: رضا، صابر، رضی و وضی که مشهور ترین آنها رضاست. کنیه آن حضرت نیز ابوالحسن ثانی و ابوعلی است. (بحارالانوار، ج49: 8) امام رضا علیه السلام هشتمین امام از اهل بیت علیهم السلام فرزند موسی بن جعفر علیه السلام است و مادر ارجمند او حمیده نام داشت. مدت امامت آن حضرت بیست سال بود که ده سال آن با خلافت هارون الرشید، پنج سال با خلافت محمد امین، و پنج سال آخر نیز با خلافت عبدالله المأمون معاصر بود. امام تا آغاز خلافت مأمون در زادگاه خود، مدینه، اقامت داشت، ولی مأمون پس از رسیدن به حکومت، حضرت را به خراسان دعوت کرد و سرانجام حضرت در ماه صفر سال 203 در 55 سالگی به شهادت رسید و در همان سرزمین به خاک سپرده شد.
فضیلت ها
فضایل و مناقب آن حضرت بسیار است و در کتاب های حدیث و تاریخ ذکر شده است. در این جا تنها به ذکر گوشه ای از مناقب و فضایل آن حضرت اکتفا می کنیم.
از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است که گفت: ندیدم از رضا علیه السلام پرسشی شود که او پاسخ آن را نداند. هیچ کس را نسبت بدان چه در عهد و روزگارش می گذشت داناتر از او ندیدم. مأمون او را بارها با پرسش درباره چیزهایی می آزمود اما امام به وی پاسخ کامل می داد و در پاسخش به آیاتی از قرآن مجید استناد می جست. در اِعلامُ الْوَریٰ از ابوصلب عبد السلام بن صالح هِرَوی نقل شده است که گفت: هیچ کس را داناتر از علی بن موسی الرضا ندیدم و هیچ دانشمندی را ندیدم که درباره آن حضرت جز شهادتی که من می دهم، بدهد. مأمون در یکی از مجالس خود شماری از علمای ادیان و فقهای اسلام و متکلمان را جمع کرده بود. پس امام در بحث و مناظره بر همه آنان چیره شد به گونه ای که هیچ کس نبود جز آنکه بر فضل امام رضا علیه السلام و کوتاهی خود اعتراف کردند. از خود آن حضرت شنیدم که می فرمود علما در مدینه بسیار بودند. چون یکی از ایشان در حل مسئله ای عاجز می ماند همگی برای حل آن مرا پیشنهاد می کردند و مسائل خود را به نزد من می فرستادند و من نیز آنها را پاسخ می دادم. ابوصلت گوید: محمد بن اسحاق بن موسی بن جعفر از پدرش از موسی بن جعفر برایم حدیث کرد که آن حضرت همواره به فرزندانش می فرمود: این برادر شما علی بن موسی دانای خاندان محمد صلی الله علیه و آله است. پس درباره ادیان خویش از او بپرسید و آنچه را می گوید به خاطر سپارید. در مناقب آمده است: ابو جعفر قیمی در عیون اخبار الرضا ذکر کرده است که: مأمون دانشمندان دیگر ادیان را همچون جاثلیق و رأس الجالوت و سران صابئین را مانند عِمران صابی و هریذ اکبر و پیروان زردشت و نطاس رومی و متکلمانی مانند سلیمان مروزی را جمع می کرد و آنگاه امام رضا علیه السلام را نیز احضار می کرد. آنان با امام بحث می کردند و آن حضرت یکی پس از دیگری آنان را شکست می داد. مأمون داناترین خلیفه بنی عباس بود، با این وصف، گاه از روی اضطرار تسلیم حضرت می شد تا آنکه وی را ولی عهد و همسر دختر خویش کرد. (سایت تبیان)
رویدادهای مهم زمانه
در اینجا به اختصار مهم ترین حوادث جهان اسلام از سال های 148 تا 203 قمری، یعنی از زمان ولادت تا شهادت امام رضا علیه السلام، بیان می شود:
148 قمری: میلاد با برکت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در مدینه در روز جمعه سوم ذی قعده یا یازدهم ربیع الاول.
149 قمری: اتمام بنای شهر بغداد که از سال 145 قمری به دستور منصور عباسی آغاز گردیده بود.
158 قمری: مرگ منصور دوانقی، دومین خلیفه عباسی، در راه مکه و خلافت فرزندش مهدی.
159 قمری: قیام المقنّع در خراسان و ماوراء النهر.
163 قمری: سرکوبی شورش المقنع و خودکشی او.
164 قمری: حملات مسلمانان اندلس به قلمرو مسیحیان و گسترش قلمرو مسلمانان در اسپانیا.
165 قمری: شکست رومیان از هارون الرشید، فرمانده سپاه عباسی و قتل و اسارت شماری از رومی ها و انعقاد معاهده صلح با مادر کنستانتین ششم در ازای گرفتن جزیه سنگین از رومیان.
166 قمری: بیعت گرفتن مهدی عباسی خلیفه برای ولیعهدی فرزندش هارون الرشید.
168 قمری: شهادت عیسی بن زید بن علی علیه السلام در کوفه؛ شهادت علی بن عباس بن حسن مثنی در کوفه به دست مهدی عباسی.
169 قمری: قیام حسین بن علی صاحب فخ در مدینه و تصرف شهر به وسیله او و حرکت وی به سوی مکه و سپس شهادت او در درگیری با سپاه عباسی؛ درگذشت مهدی خلیفه عباسی؛ خلافت هادی عباسی.
170 قمری: مرگ هادی عباسی در عیسی آباد بغداد و آغاز خلافت هارون الرشید.
171 قمری: اخراج علویان از بغداد و تبعید آنان به مدینه به وسیله هارون الرشید.
173 قمری: برکناری جعفر برمکی به دستور هارون و جانشینی فضل بن ربیع.
174 قمری: بنیان دارالحکمه در بغداد.
175 قمری: انتخاب محمد، فرزند هارون الرشید به ولیعهدی با لقب محمد امین و واگذاری شام و مغرب عراق به او.
176 قمری: قیام یحیی بن عبدالله حسن مثنی در سرزمین دیلم و دستگیری او به وسیله هارون الرشید، زندانی کردن و به شهادت رساندن او.
177 قمری: شهادت ادریس بن عبدالله بن حسن مثنی با توطئه هارون.
178 قمری: تأسیس نخستین کارگاه کاغذسازی در بغداد به دست فضل بن یحیی، وزیر هارون الرشید.
179 قمری: زندانی شدن امام موسی کاظم علیه السلام برای بار دوم به دستور هارون الرشید.
180 قمری: شهادت یحیی بن عبدالله بن حسن مثنی به دستور هارون.
181 قمری: انتخاب مأمون به ولیعهدی از سوی هارون و سپردن ولایت خراسان به او.
183 قمری: شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام، پس از چند سال حبس در زندان هارون الرشید، و آغاز امامت امام رضا علیه السلام.
185 قمری: اوج شکوفایی تمدن اسلامی.
186قمری: تقسیم ممالک اسلامی بین امین و مأمون و مؤتمن و گرفتن پیمان از آنان در مکه که در کار یکدیگر دخالت نکنند.
187 قمری: قتل جعفر برمکی و نشستن فضل بن ربیع به جای او به دستور هارون الرشید و زندانی کردن یحیی و فرزندانش و مصادره اموال و داریی های آنها.
190 قمری: جنگ هارون الرشید با رومی ها و حمله ناوگان دریایی مسلمین به جزیره قبرس؛ درگذشت یحیی بن خالد برمکی در زندان هارون الرشید.
191 قمری: تأسیس نخستین بیمارستان در بغداد به دستور هارون الرشید.
193 قمری: سفر هارون الرشید به خراسان برای سرکوبی شورش رافع بن لیث و مرگ او در طوس د ر46 سالگی؛ آغاز خلافت امین و خلع مأمون و مؤتمن از ولیعهدی.
194 قمری: اختلاف و درگیری امین و مأمون.
195 قمری: تولد امام جواد علیه السلام در مدینه؛ درگیری سپاه مأمون به فرماندهی طاهر بن حسین با لشکر امین به فرماندهای علی بن عیسی و پیروزی طاهر و مرگ علی بن عیسی؛ ملقب شدن طاهر به ذوالیمینین و فضل به سهل به ذوالریاستین.
198 قمری: شرفیابی صفوان بن یحیی به محضر امام رضا علیه السلام در مدینه و پرسش درباره جانشین امام که امام به امام جواد علیه السلام اشاره می کند و می فرماید کمی سن ایرادی ندارد؛ چون حضرت عیسی در سه سالگی به پیشوایی و پیامبری رسید؛ قتل امین به دست مأمون و آغاز خلافت مأمون؛ خلع مؤتمن از ولیعهدی از سوی مأمون.
200 قمری: نخستین سفر امام جواد علیه السلام همراه پدر بزرگوارش به مکه برای زیارت خانه خدا؛ احضار امام رضا علیه السلام به مرو از سوی مأمون و هجرت امام از مدینه به مرو از راه بصره.
201 قمری: معرفی امام رضا علیه السلام به عنوان ولیعهد از سوی مأمون؛ مخالفت بزرگان عباسی با ولیعهدی امام رضا علیه السلام و بیعت آنان با مهدی؛ هجرت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام از مدینه به سوی خراسان و بیماری حضرت در ساوه و رحلت او در قم.
202 قمری: عزیمت امام جواد علیه السلام به قصد زیارت پدر از مدینه به خراسان؛ ازدواج ام فضل، دختر مأمون، با محمد بن علی علیه السلام و ازدواج ام حبیب، دیگر دختر مأمون، با امام رضا علیه السلام؛ قتل فضل بن سهل وزیر مأمون، در حمام سرخس با توطئه مأمون.
203 قمری: شهادت امام رضا علیه السلام، در خراسان به دست مأمون. (فقیهی، 1386: 36)
جرعه جاری
1. أوَّلُ ما یحاسَبُ الْعَبْدُ عَلَیهِ، الصَّلاهُ فَإنْ صَحَّتْ لَهُ الصَّلاهُ صَحَّ ماسِواها، وَ إنْ رُدَّتْ رُدَّ ماسِواها؛ نخستین عملی که از انسان محاسبه و بررسی می شود نماز است؛ چنانچه پذیرفته شود، بقیه اعمال و عبادات نیز قبول می گردد وگرنه مردود خواهد شد. (نوری طبرسی، 1309: ج 3، 25)
2. رَحِمَ اللهُ عَبْداً أحْیی أمْرَنا. قیلَ: کیفَ یحْیی أمْرَکمْ؟ وَ قالَ علیه السلام: یتَعَلَّمُ عُلُومَنا وَیعَلِّمُها النّاسَ؛ رحمت خدا بر کسی باد که امر ما را زنده کند سؤال شد: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: علوم ما را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد. (مجلسی، 1372: ج 2، ص 30، ح13)
3. لَتَأمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ، وَلَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکرِ، اَوْلَیسْتَعْمِلَنَّ عَلَیکمْ شِرارُکمْ، فَیدْعُو خِیارُکمْ فَلا یسْتَجابُ لَهُمْ؛ باید هریک از شما امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه شرورترین افراد بر شما تسلّط می یابند و هرچه خوبانِ شما دعا کنند مستجاب نخواهد شد. (همان، ج 75: 354: ح 10)
4. صاحِبُ النِّعْمَهِ یجِبُ عَلَیهِ التَّوْسِعَهُ عَلی عَیالِهِ؛ هر که به هر مقداری که در توان اوست، باید برای اهل منزل خود انفاق و خرج کند. (حرعاملی، 1373:ج21: 540: ح 27807(
5. إنَّما یرادُ مِنَ الاْمامِ قِسْطُهُ وَ عَدْلُهُ، إذا قالَ صَدَقَ، وَ إذا حَکمَ عَدَلَ، وَ إذا وَعَدَ أنْجَزَ؛ همانا از امام و راهنمای جامعه، مساوات و عدالت خواسته شده است که در سخنان صادق، در قضاوت ها عادل باشد و به وعده هایش وفا نماید. (مجلسی، همان، ح 5)
6. لَوْ أنَّ النّاسَ قَصَّرَوا فِی الطَّعامِ، لاَسْتَقامَتْ أبْدانُهُمْ؛ چنانچه مردم خوراک خویش را کم کنند و پرخوری ننمایند، بدن آنها دچار بیماری های مختلف نمی شود. (نوری طبرسی، همان، ج 2: 155: ح 30(
7. شیعَتُنا المُسَّلِمُونَ لاِمْرِنا، الْآخِذُونَ بِقَوْلِنا، الْمُخالِفُونَ لاِعْدائِنا، فَمَنْ لَمْ یکنْ کذلِک فَلَیسَ مِنّا؛ شیعیان ما کسانی هستند که تسلیم امر و نهی ما باشند. گفتار ما را سرلوحه زندگی خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند، و هر که چنین نباشد از ما نیست. (مجلسی، همان، ج 65: 167: ح 24)
8. أنَّهُ سُئِلَ مَا الْعَقْلُ؟ فَقالَ علیه السلام: التَّجَرُّعُ لِلْغُصَّهِ، وَ مُداهَنَهُ الاْعْداءِ، وَ مُداراهُ الاْصْدِقاءِ؛ از امام رضا علیه السلام سؤال شد که عقل و هوشیاری چگونه است؟ حضرت در جواب فرمود: تحمّل مشکلات و ناملایمات، زیرک بودن و حرکات دشمن را زیر نظر داشتن، و مدارا کردن با دوستان است. (صدوق، 1375: 233: ح 17)
آنان که کوتاه می آیند
راه پیروزی همیشه در نبرد نیست، بلکه گاهی در دست کشیدن از آن است. در دنیای ارتباط با دیگران، لجاجت ها، سرسختی و پافشاری بر موضوعی، بن بست ایجاد می کند و رهایی از آن مشروط به توانمندی یک یا هر دو طرف ارتباط است. برخی به اشتباه چنین کناره گیری را کم آوردن و شکست می شمارند و حاضر به کاستن از تعصب خود نیستند، در حالی که برنده چنین میدانی، فردی است که با تسلط بر خویشتن توانسته میدان کارزار نادرست را رها کند و به آرامش برسد. در بیانی از امام رضا علیه السلام در این باره می خوانیم: «ما التَقَت فِئَتانِ قَطُّ إلاّ نُصِرَ أعظَمُهُما عَفوا؛ هرگز دو گروه با هم رویاروی نشدند مگر اینکه باگذشت ترین آنها پیروز شد.» حضرت در شرح کامل تر گذشت و زوایای آن به تفسیر آیه «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛ پس گذشت کن گذشتی نیکو» می پردازند و می فرمایند: «عَفوٌ مِن غَیرِعُقوبَهٍ و لاتَعنیفٍ ولاعَتبٍ؛ مقصود، گذشت بدون کیفر دادن و نکوهش و سرزنش است.» اگر قرار باشد پس از کناره گیری از نبرد، مجازاتی مانند قهر کردن یا نکوهش های پی درپی باشد، در واقع گذشتی اتفاق نیفتاده و بساط انتقام های روانی راه افتاده است که مطلوب وارستگان نیست.
چه بخواهیم؟
تقاضا از خداوند، قواعدی دارد که بر اساس افراد و سفارش های آنان محقق می شود. چنانچه شخصی از منبع پاسخ گویی به نیازها، سلسله ای از خوبی ها و عافیت را خواستار باشد، از سوی دهنده آن منعی نیست و هیچ تنگنایی وجود ندارد، اما اگر به هر دلیلی تقاضاهایی متفاوت بیان شود، ممکن است بر اساس همان، اجابت صورت پذیرد. امام رضا علیه السلام در اشاره به این مطلب، به گله شکوه مندانه حضرت یوسف علیه السلام پرداخته اند که نکته های درخور تأمل آن فراوان است. ایشان فرموده اند: یوسف علیه السلام در زندان به درگاه خدا شِکوه کرد و گفت: «یا رَبِّ بِما استَحقَقتُ السِّجنَ؛ بارخدایا! به چه سبب سزاوار زندان شدم؟». «فَأوحَی اللّه إلَیهِ: أنتَ اختَرتَهُ حینَ قُلتَ: رَبِّ السِّجنُ أحَبُّ إلَی مِمّا یدعونَنی إلَیهِ، هَلاّ قُلتَ: العافِیهُ أحَبُّ إلَی مِمّا یدعونَنی إلَیهِ؛ خداوند به او وحی فرمود که: تو خود زندان را انتخاب کردی؛ آن گاه که گفتی: «پروردگار من! زندان را خوش تر دارم از آنچه مرا به سوی آن فرا می خوانند.» چرا نگفتی: عافیت را خوش تر دارم از آنچه مرا به سوی آن فرامی خوانند؟»
عدالت خداوند
در بازار داغ شبهه افکنی، گاهی نوک پیکان به سوی عدالت خداوند جهت یافته و سؤالاتی در این باره تولید می شود. امام هشتم علیه السلام با توجه به فضای شبهه اندود زمان خویش و مناظرات فراوانی که برای پاسخ گویی به این شبهات ترتیب می دادند، به برخی از سرشاخه های تولید چنین شبهاتی به صورت قانون های خدا می پرداختند تا ذهن پرسشگران را قانع سازند. در جمله ای از این دست، از حضرت می خوانیم: «لایأخُذُ اللّه البَریءَ بِالسَّقیمِ، و لا یعَذِّبُ اللّه تَعالَی الأطفالَ بِذُنوبِ الآباءِ«و لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزرَ اُخری» «و أن لَیسَ لِلإنسانِ إلاّ ما سَعی»؛ خداوند بی گناه را به گناه شخص گنهکار مؤاخذه نمی کند و خداوند متعال کودکان را به سبب گناهان پدران عذاب نمی کند «و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نکشد» «و برای انسان جز آنچه خود کند، نیست». همچنین در تأکید بر عدالت و حکمت الهی، سخنی از حضرت چنین است: «إنَّ اللّهَ تَعالی لا یکلِّفُ نَفسا إلاّ وُسعَها، و لا یحَمِّلُها فَوقَ طاقَتِها، و لا تَکسِبُ کلُّ نَفسٍ إلاّ عَلَیها، و لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزرَ اُخری؛ خداوند متعال هیچ کس را جز به اندازه توانش تکلیف ندهد و بیش از قدرتش بار [مسئولیت] بر دوش او ننهد و هرکس کاری کند، نتیجه اش را ببیند و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد.»
علم خودش ثروت است
اگر انشاهای قدیمی یادتان باشد، جنگ ثروت و دانش را به مناظره کودکانه می گذاشتند و با این سؤال که علم بهتر است یا ثروت، به فراخوانی ذهن مخاطبان اقدام می کردند. در رویکرد دینی، قطعاً علم بهتر از ثروت است و از ثروت تنها در حد کفایت و رسیدگی به امور عمومی زندگی بهره برده می شود. امام رضا علیه السلام در سخنی لطیف، دانش سودمند را از گنج آماده و پربها بیشتر می دانند. ایشان در سخنی فرموده اند: «العِلمُ أجمَعُ لأِهلِهِ مِنَ الآباءِ؛ دانش، برای اهل خود بیش از آن گرد می آورد که پدران برای فرزندان.» آنچه قرار است به واسطه پدران به فرزندان برسد ـ که می توان از آن به ثروت و دارایی نام برد ـ بیشتر از آن را می توان با تحصیل علوم مورد نیاز جامعه به دست آورد.
یک تشبیه زیبا
استفاده از تشبیه، فنی است که رسایی پیام را تقویت می کند و از دشواری درک آن می کاهد. امام رضا علیه السلام در تعبیری زیبا و خواندنی، آمرزش خواهی از خداوند را بسان تکان دادن درخت می دانند که برگ ریزان آن با تکان دادن آغاز و با استمرار به پایان می رسد. این سخن امام را مرور می کنیم: «مَثَلُ الاستِغفارِ مَثَلُ وَرَقٍ علی شَجَرهٍ تَحَرَّک فَیتَناثَرُ؛ حکایت استغفار [و ریختن گناهان به سبب آن] حکایت برگ درخت است که با تکان خوردن درخت می ریزد.» رغبت یابی به استغفار، سبب سبکی جان و آرامش روان است و عامل بازدارنده ای از تکرار گناه.
منابع
حرعاملی، محمد بن حسن. 1373. وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تهران، المکتبه الاسلامیه.
صدوق. 1375. الامالی. ت‍ه‍ران: مؤسسه ال‍ب‍ع‍ث‍ه.
فقیهی، حسین. 1386. فرهنگ کوثر. شماره 71.
مجلسی، محمدتقی. 1372. بحارالانوار. تهران: المکتبه الاسلامیه.
نوری طبرسی، حسین. 1409. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل. بیروت: آل البیت.
منبع روایات: محمدی ری شهری، محمد. میزان الحکمه(نرم افزار)، قم: دارالحدیث.

http://www.banounews.ir/fa/News/342547/امام-رضا-علیه-السلام-در-یک-نگاه
بستن   چاپ