خسته شدن طبیعی است، اما حق نداری کم بیاوری
شنبه 3 اسفند 1398 - 21:27:10
|
|
آریا بانو - جوان آنلاین / اگر پای حرفهای یک فرد کهنسال بنشینیم قطعاً زندگی امروز ما یک کمدی تلخ خواهد بود. زمان آنها امید به زندگی تعاریف دیگری داشته است، اما الان امید به زندگی یعنی عدم خودکشی به هر نحو که البته تنها خودکشی جسمانی مد نظر نیست. خودکشی به طور کلی هر نوع پایان بخشیدن عمدی به هر جنبه از زندگی معنا میشود. زندگی فقط جنبه جسمانی ندارد بلکه ابعاد روحی، معنوی، احساسی و مادی بخشی از زندگی ما است. اگر در تلاش باشیم که به هرکدام از این ابعاد خاتمه دهیم پس میتوان کار ما را اقدام به خودکشی نامید. انسانها فکر میکنند مرگ پایان همه چیز است، در صورتی که مرگ یعنی آغاز یک زندگی دوباره و اگر ما الان این مرحله را بهدرستی طی نکنیم، چطور مرحله بعد را بهخوبی شروع خواهیم کرد؟ وقتی به واژه خودکشی درست فکر کنیم متوجه خواهیم شد خود را کشتن در اصل میتواند معنای روحی و احساسی داشته باشد. خودکشی که الزاماً نباید با چاقو، تیغ، اسلحه، سیانور و گاز باشد. شخصی که دیگر نمیخواهد ادامه تحصیل بدهد و از آگاه شدن پرهیز میکند و حتی دقیقهای مطالعه در برنامه زندگی خود نمیگنجاند، پس در حال خودکشی است. او درِ مغز خود را میبندد و اتاقی متروک و انباری اطلاعات گذشته از آن میسازد. فردی که دیگر برای بهبود شرایط مادی خود تلاشی نمیکند و کار کردن برای او سختترین مقوله دنیاست در حال خودکشی است. او روزبهروز فقیرتر و تنگدستتر میشود تا جایی که دست احساسات و خواستههای او هم تنگ میشود. او خود را به طور تدریجی کشته است. کسی که دیگر خدا را عبادت نمیکند و دعا کردن را بیهوده میداند در حال کشتن خود است. او ریشه ایمان خود را با تبر قطع کرده و این بدترین نوع خودکشی است. جوانی که به خاطر محدودیتهای مالی و عدم تلاش در جهت درآمدزایی از ازدواج و تشکیل خانواده فراری است و ازدواج را بزرگترین خطا میداند در حال خودکشی است. او تنهایی را بهترین راه برای فرار از مسئولیت میداند در حالی که انسان به طور فطری زوجگرا خلق شده است. انسان اگر به دنبال زوج نباشد کامل نخواهد شد. انسانی که کامل نشود ذرهذره ابعاد احساسی و عاطفی خود را میبازد و این دردناکترین نوع خودکشی است. محدودیتهای مالی زیاد است و هیچکس منکر مشکلات مالی زندگی مشترک نیست، اما آیا پاک کردن صورت مسئله درست است؟ آیا خودزنی احساسی راهحل رفع محدودیتهای مالی است؟ و درنهایت بارزترین و رایجترین نوع خودکشی را میتوان تمایل به سکون و رکود دانست. امروزه افراد زیادی نسبت به تغییر و تحول بیمیل و رغبت شدهاند. عدم تغییر زیرمجموعههای بسیاری دارد. خیلیها هم به ظاهر در حال تغییر هستند در صورتی که فقط ادای آن را تقلید میکنند. آنها از تغییر کردن زیاد حرف میزنند، اما درواقع چیز خاصی نمیگویند. آنها فقط جابهجاییهای غولآسا در زندگی خود را تغییر معنا میکنند. درحالیکه بزرگترین تغییرات از کوچکترین اصلاحات آغاز میشوند. نظریهای مشهور به نام نظریه پنجره شکسته به طور کلی برای ایجاد تغییرات در نظام جرم و خطاهای اجتماعی مطرح شد. نظریه پنجره شکسته یعنی اگر کسی پنجره خانه شما را شکست، سعی کنید پنجره را تعمیر کرده و از آن حراست کنید تا مجرم به خود اجازه شکستن دیگر پنجرهها را ندهد. اگر بخشی از اراده شما دچار حمله عاملهای خستگی و بیانگیزگی قرار گرفت حواستان باشد که بیخیال آن نشوید و آن را تعمیر کنید. این نظریه به طور کلی میگوید لازم نیست تغییرات بنیادین و اساسی باشند بلکه باید از ابتداییترین و کوچکترین قدمها آغاز شوند. افرادی که حتی برای کوچکترین جابهجایی در زندگی خود هیچ برنامهای ندارند و دست از برنامهریزی برمیدارند، پس در حال خودکشی و خودزنی به معنای واقعی هستند. انسان بدون تغییر مانند آب محبوس در یک چاله است و دچار رکود و فساد میشود. این فساد در روح، احساسات، قلب و انگیزه او ریشه میدواند. این فساد کمکم در رگ و ریشه وجودی او رخنه میکند و زنده بودن او را از بین میبرد. آدمها رفته رفته به طور عجیبی تنبلتر و بیفکرتر میشوند. حقیقت این است که افراد نسلهای گذشته صبر و طاقت و امید به زندگی بیشتری داشتند، در صورتی که با بسیاری از محدودیتها متناسب با زمانه خود روبهرو بودند. مسئله این است که بهراحتی تسلیم نمیشدند و باور داشتند مادامی که انسان نفس میکشد باید برای زندگی خود تلاش کند. خداوند برای خلق این زندگی و ما موجودات بینهایت عشق به میان گذاشته است. چطور میشود که ما هرجا کم میآوریم سریع به پایان زندگی و مرگ فکر میکنیم؟ این زندگی هدیهای خداوندی است و باید از دقیقه به دقیقه آن بهخوبی استفاده کنیم. این زندگی بهای زندگی بعدی ما است. اگر از ثروت خود بهخوبی استفاده نکنیم در آن زندگی تهیدست خواهیم بود. ما باید تا میتوانیم این ثروت را بسازیم و به ثریا برسانیم. خودسازی در این زندگی یعنی موفقیت در مرحله بعد، پس به جای خودزنی و کبود کردن احساسی، بهتر است عضلات روانی و احساسی خود را پرورش دهیم. انسان هم مانند هر موجود و مخلوقی توانایی و محدودیتهایی دارد. زندگی همیشه روی خوش نشان نمیدهد و همیشه هموار نیست، بلکه خود ما باید آن را خوش و هموار سازیم. تو حق داری میانه راه خسته شوی و کمی استراحت کنی، اما این خوب نیست که کم بیاوری و بایستی. تو اگر حرکت نکنی و یک جا سکون پیدا کنی، راکد خواهی شد. حق استراحت کردن به خود بده، اما کم آوردن نه. استراحت کن، اما در زمان استراحت برای حرکتی جدید برنامهریزی کن. اگر بپذیری که کم آوردهای دیگر تلاش نخواهی کرد، دیگر حرکت نخواهی کرد. هیچ وقت به فکر پایان بخشیدن به مسیر زندگیات نباش. اگر اینجا را موفق طی نکنی، آن طرف هم موفقیتی نخواهی داشت. نمیدانم چرا پایان را بهترین مقصد میدانیم و به این اندازه افسردهخو شدهایم. هر روز خورشید طلوع میکند و هر شب ماه به آسمان میآید. آنها هرگز به تمام کردن خود فکر نمیکنند. آنها میآیند و میروند و باز هم میآیند و میروند. ما هرگز نباید به هرگز فکر کنیم. موفقترین انسانها مانند انیشتین و استیو جابز و دانشمندان هستهای خودمان نیز هزاران هزار بار شکست خوردهاند، اما هرگز به هرگز فکر نکردهاند. پایان زندگی یعنی آغاز زندگی دیگر. اگر اینجا را به زور و خارج از زمان مقرر به پایان ببری، باید مطمئن باشی که آن طرف موفقیت و شادکامی چندانی منتظرت نخواهد بود. هر وقت خسته شدی به خودت بگو من باید تا نفس آخر برای عزت خود بجنگم و تلاش کنم. خداوند عابدترین فرشتگان خود را در برابر تو به تعظیم درآورد. قدر این عزت و زندگی را بدان. هر جا کم آوردی توکل کن. توکل، همان استراحت و برنامهریزی مجدد خواهد بود.
http://www.banounews.ir/fa/News/271988/خسته-شدن-طبیعی-است،-اما-حق-نداری-کم-بیاوری
|