7 درس مهم زندگی که والدین از فرزندان خود میآموزند
یکشنبه 6 بهمن 1398 - 12:42:53 PM
|
|
آریا بانو - سلامانه: بسیاری از والدین، متاسفانه این حقیقت کوچک را نمیپذیرند که فرزندان، آموزگاران خوبی هستند زیرا آنها در روند رشد و پیشرفت والدین خود نقش بسیار مهمی دارند. آنها همواره در جستجوی منبعی معتبر و نامحدود از شناخت و آگاهی در جهان هستند. والدین به مطالعه کتابهای بسیار سخت و دشوار یا شرکت در جلسات گوناگون آموزش روانشناسی با امیدها و آرزوهای بسیار زیاد در وارد شدن به مرحلهای جدید از رشد و پیشرفت شخصی، تمایل دارند . قطعا تمام این موارد، ما را فرهیخته میکند، اما دائما قرار دادن نظرها و عقاید دشوار و پیچیده در ذهن خود، لازم و ضروری نیست زیرا شناخت و آگاهی حقیقی، در درون فرزندان ما نهفته شده است. فرزندان خردسال به گونهای شگفت انگیز، باهوش و مثبت هستند. فکر و ذهن در دوران کودکی، حالت و وضعیت منحصر به فردی دارد که به کودکان، فرصت و موقعیتی را برای نگاهی کوتاه و معقول به هر چیز و درک آنچه را که واقعا در زندگی ارزشمند است، میدهد. کودکان میتوانند به آسانی، آن را انجام دهند زیرا ذهنشان عاری از اضطراب و نگرانی یا افکار وسواس گونهای در خصوص تمام خطرات احتمالی است. گاهی اوقات، نظر و برداشت فرزند شما میتواند پاسخ صحیحی به دشوارترین سوالها دهد و وضوح و شفافیت بیشتری را در زندگی شما به ارمغان آورد. علاوه بر آن، گفتگو و برقراری ارتباط با فرزندان، به والدین در کشف وجود درونی خویش کمک کرده و مهمترین موارد فراموش شده را به یاد آنها میآورد. در اینجا، به مهمترین درسهایی که والدین میتوانند از فرزندانشان بیاموزند، اشاره میشود * زندگی، بدون داشتن حد و مرزهای فکری بسیار بهتر است هر چه شما بیشتر بدانید و آگاهی داشته باشید، به همان نسبت نیز در کارها و فعالیتهای خود، بیشتر محدود میشوید. روانشناسان میگویند افراد بزرگسال بسیار مطلع و آگاه اغلب، تصمیم گرفتن صحیح را سخت و دشوار مییابند زیرا این افراد، سوالات بسیار زیادی از خود میپرسند که آنان را عاجز و درمانده میکند. با بالا رفتن سن، ما در ذهنمان دیوار بلندی از عقاید کلیشهای، آداب و سنتها، حد و مرزها و محدودیتهای خیالی میسازیم. قلب کودکان بر خلاف بزرگسالان، بسوی جهان گشوده است. آنها به راحتی، همه چیز را درک و احساس میکنند و منتظر رخ دادن وقایع بد نیستند. این به کودکان کمک میکند تا بدون موانع و حد و مرزهای فکری، مانند ترس و وحشت، نگرانی و دلواپسی و وسوسه، از زندگی لذت ببرند. باز کردن سفره دل خود نزد تقریبا هر فردی، بسیار خطرناک است زیرا کلام و گفتار و اعمال افراد میتواند بیشتر از شمشیر، بُرنده باشد اما بنبست احساسی و عاطفی نیز بهترین چاره و انتخاب نیست. فرزندان به ما نشان میدهند که داشتن نگرشی مثبت و خوشبینانه نسبت به زندگی، سودمندتر است. پس سعی کنید خود را از زندان احساسی و عاطفی فردی، آزاد و رها کنید و به مسائل و مشکلات و تضادهای درونی خود از زاویه دیگری بنگرید. * فرزندان به ما میآموزند که بهطور واضح و صریح سوال کنیم اغلب، ما از دیگران سوالاتی میپرسیم در حالی که به پرسش سوالات دیگری علاقهمند هستیم؟ در واقع، از پرسش سوال به گونهای واضح و صریح میهراسیم و در صورتی که بخواهیم از کسی سوالی بپرسیم، ترجیح میدهیم به حاشیه برویم. ما بدین شیوه رفتار میکنیم زیرا از محکوم شدن و سرزنش توسط جامعه به دلیل افکار و عقاید و خواستهها، در بیم و هراس هستیم. علاوه بر آن، افراد بزرگسال بهویژه خانمها، در این ترس و هراس بسر میبرند که با پرسش سوالاتی که ممکن است از نظر دیگران، عجیب و غیرعادی باشد، ابله و نادان بنظر آیند. با این وجود، مراقب این گونه شرم و کمرویی باشید. سرانجام روزی، متوجه خواهید شد که به شیوهای که میخواهید، زندگی نمیکنید و با افرادی در ارتباط هستید که از آنها متنفر بوده و احترامی برایشان قائل نیستید. کودکان در برقراری ارتباط با دیگران، از شهامت بیشتری برخوردار هستند. آنها معمولا به طور واضح و صریح میگویند که چه میخواهند. کودکان توجهی به نکتهها و اشارات ظریف و نامحسوس دیگران ندارند و در واقع، این یکی از امتیازات بزرگ آنهاست. اشخاصی که در گفتگو و برقراری ارتباط واضح و علنی، از شجاعت برخوردار نیستند، قادر به دستیابی به اهدافشان در زندگی نخواهند بود زیرا افراد دیگر نمیتوانند آنچه را که آنها میخواهند و در نظر دارند، دریابند. * لازم است همانند فرزندان، توجه و تمرکز خود را از یک مورد به مورد دیگر تغییر دهیم زندگی، اغلب یک بستر راحت و ایدهآل نیست. گاهی اوقات، ما با مسائل و مشکلاتی مواجه میشویم، به ماجراهایی میپردازیم که دوستشان نداریم، با افرادی ارتباط داریم که از آنها متنفر هستیم و کاملا 24 ساعت از شبانه روز را با موارد منفی سر و کار داشته و به آنها میپردازیم. در نتیجه، به شدت، به مسائل و جریانات اطرافمان وابسته میشویم. ما انرژی بسیار زیادی را صرف جستجوی یک راهحل سریع و موثر برای رفع مسائل و مشکلاتمان میکنیم، اما نمیتوانیم به یک نتیجه مطلوب و دلخواه دست یابیم. چرا این اتفاق رخ میدهد؟ روانشناسان به این نتیجه دست یافتهاند کسانی که همواره خود را در حلقهای بیانتها از مسائل و مشکلاتشان محصور میکنند، محکوم به شکست و ناکامی میشوند زیرا در فکر و ذهنشان هیچ فضایی برای موفقیت باقی نمیماند. کودکان در تغییر دادن سریع تمرکز و توجهشان از موارد و نکات منفی به موارد مثبت، از مهارت منحصر به فردی برخوردار هستند. آنها این کار را به آسانی انجام میدهند زیرا موارد ظاهری را جالبتر و جذابتر از نگران شدن بسیار زیاد تنها در خصوص یک مسئله و مشکل مییابند. اما این به مفهوم آن نیست که لازم است افراد بزرگسال برای همیشه مسائل و مشکلاتشان را به فراموشی بسپارند. آنها باید بیاموزند که توجه و تمرکز خود را تغییر جهت داده و از مسائل، افکار و عقاید و هیجاناتی که آنها را در خصوص زندگی، دلواپس و نگران و ناخشنود میسازد، دوری کنند. به محض پذیرش این واقعیت، آنها قادر خواهند بود که با خود و دیگران در زندگی به سازش برسند. * استقامت و پشتکار و امید داشتن در زندگی را از فرزندان بیاموزیم تمام کودکان، بهطور طبیعی از نیروی ارادهای قوی و پشتکاری ذاتی برخوردار هستند که متاسفانه، نمیتوان این نکته را در خصوص افراد بزرگسال بیان کرد. تنها به یک کودک نوپا که سعی در برداشتن اولین گامهای خود دارد، نگاه کنید. او در این حال، به زمین میافتد و سپس بدون از دست دادن امید بلند میشود. این آفریدههای کوچک و باهوش خداوند، نه تنها هرگز دست از تلاش بر نمی دارند، بلکه به راه رفتن خود نیز ادامه میدهند و در این زمان، برایشان اهمیتی ندارد که مسیر حرکت برای رسیدن به نتیجهای موفقیتآمیز، چقدر میتواند سخت و دشوار باشد. اما چرا افراد بزرگسال با بالا رفتن سن، فاقد نیروی اراده شده و گاهی اوقات، اعتماد به نفس خود را از دست میدهند؟ این مورد هنگامی رخ میدهد که آنها سعی دارند همه چیز در زندگی، تحت کنترلشان اتفاق بیفتد. آنها به جای لذت بردن از زندگی و هم مسیر شدن با جریانات آن، معمولا انرژی با ارزش زندگی را با پیشبینی، پیشگیری و برنامهریزی کردن هدر میدهند. کودکان به ما نشان میدهند که نیروی اراده و استقامت و پشتکار، از ارزش و اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. افرادی که فاقد این ویژگیها هستند، لازم است تا جایی که میتوانند از تلاش و تقلا برای کنترل موارد غیر قابل کنترل در زندگی و مخالف بودن با افکار و عقاید عمومی دست بردارند. این به آنها کمک خواهد کرد تا مجددا اعتماد به نفس ذاتی خود را باز یابند و بدون در نظر گرفتن هر چیز، راه و روش خود را در زندگی داشته باشند. * فرزندان به ما راستگویی و بیخیالی را میآموزند کودکان چیزی در خصوص نیرنگ و ریا و دورویی نمیدانند. این سلاح افراد بزرگسال است که عادت دارند در مورد یک چیز فکر کنند، آنگاه خلاف آن را بگویند و سرانجام در هر کاری به شیوه خود عمل کنند. دو گانگی ذات و ماهیت، مختص کودکان نیست زیرا روح آنها همانند بلور، پاک و شفاف است. کودکان تمایل دارند آنچه را که در فکر و ذهن خود دارند، بیان کنند و برایشان اهمیتی ندارد که کسی این گونه رفتار آنها را دوست داشته یا نداشته باشد. دنیای کودکان، بسیار سادهتر از دنیای بزرگسالان است. علاوه بر آن، آنها ترجیح میدهند کارهایی را که دوست دارند بدون سعی در تایید شدن از طرف دیگران انجام دهند. اگر آنها حال و احساس خوبی نداشته باشند، گریه میکنند و در صورتی که دلشان سرشار از شادی و خوشحالی باشد، لبخند میزنند. اگر افراد بزرگسال نیز بر طبق این اصول زندگی کنند، مطمئنا شادتر خواهند شد. بهعلاوه، آنها قادر خواهند شد که در خود، میزان بسیار زیادی از احساسات و هیجانات منفی عمیق و ریشهدار را که برای سلامتیشان زیانآور است، نابود کنند. * فرزندان به ما میآموزند که حرکت و فعالیت، بخشی لازم و ضروری از زندگی است کودکان سالم و شاد، همواره در حال حرکت و فعالیت هستند. اینطور بهنظر میرسد که آنها نمیتوانند زندگی خود را بدون بالا و پایین رفتن، تند دویدن، پریدن و فعالیتهای بدنی، تصور کنند. نشستن در خانه و انجام ندادن هیچگونه کار و فعالیتی، از سختترین تنبیهات و مجازاتها، هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان است زیرا آن، دیر یا زود منجر به بروز مسائل و مشکلات جدی مربوط به سلامتی میشود. کسانی که بیش از 8 ساعت از شبانه روز را صرف نشستن در مقابل تلویزیون یا کامپیوتر میکنند و این گونه تصور میکنند که انجام 30 دقیقه فعالیت بدنی در روز، از آنها در برابر عوارض جانبی کارهای نشسته، محافظت میکند، سخت در اشتباه هستند. بدون شک، انجام حرکات و تمرینات بدنی میتواند تاثیر مثبتی در بهبودی جسمی فرد داشته باشد، اما گاهی اوقات کافی نیست. داشتن حرکت و فعالیت بیشتر و فعال و پر تحرک بودن در طول روز، به شدت توصیه میشود. کودکان خردسال در کلاسهای آمادگی جسمانی حضور نمییابند بلکه آنها به واسطه اینکه عادت به فعالیت و تحرک دائمی دارند، سالم باقی میمانند. * فرزندان به ما میآموزند که به کشف واقعیتهای جدید بپردازیم امروزه بسیاری از بزرگسالان، از کشف اقیانوسهای جدید میهراسند چون آنها سازگار کردن آن را با مسائل جدید در زندگی، سخت و دشوار مییابند. مواجه شدن با ماجراهای جدید، برای آنها ایجاب میکند که آرامش و آسایش خود را رها نموده و بر ترس و وحشت از ناشناختهها غلبه کنند. این حالت اغلب به این خاطر اتفاق میافتد که بسیاری از افراد، بهطور طبیعی محتاط هستند. از طرفی، اگرچه این احتیاط و محافظه کاری، به ما کمک میکند تا ادامه حیات دهیم و در زندگی کمتر مرتکب خطا و اشتباه شویم اما از طرفی دیگر، باعث ربوده شدن اعتماد به نفس و فرصتها و موقعیتها برای رشد و شکوفایی میشود. بنابراین هر کاری که میتوانید برای بهوجود آمدن جرأت و شهامت در خود به منظور غلبه بر ترسها و نگرانیهای مختلف انجام دهید و اجازه دهید رویداد جدیدی در زندگیتان اتفاق بیفتد. در صورتی که شما از انجام آن به تنهایی هراس دارید، با فرزندتان به کشف و بررسی جهان بپردازید. اگر شما در حال حاضر دارای فرزند هستید، در این صورت، شادترین و خوشبختترین فرد در جهان هستید. توجه خود را به گفتار و اعمال و رفتار و خصوصیات فرزندانتان معطوف کنید. تغییرات رفتاری آنها را زیر نظر بگیرید به این ترتیب فرصت و موقعیتی برای فراگیری با ارزشترین درسهای زندگی خواهید داشت چون فرزندانتان برای شما، رحمت و برکت، بصیرت و آگاهی فرستاده شده از بهشت، از جانب خداوند است. منبع: en.amerikanki.com
http://www.banounews.ir/fa/News/258639/7-درس-مهم-زندگی-که-والدین-از-فرزندان-خود-میآموزند
|