آریا بانو
به بهانه گرفتن جان دو برنامه زنده تلویزیونی «جهان‌آرا» و «ثریا»
چهارشنبه 2 بهمن 1398 - 17:11:14
آریا بانو - صبح نو / یک انگاره نادرست در ذهن برخی اهالی‌رسانه وجود دارد؛ اینکه بچه‌حزب‌اللهی‌ها حرف‌های خوب و زیادی برای گفتن دارند اما فرم بلد نیستند. نتیجه‌گیری عملی از این انگاره غلط این است که باید به سمت فرم‌های تازه برویم و مثلا تلنت‌شو و ریلیتی‌شو و مسابقات جایزه بزرگ را امتحان کنیم و در آن‌ها به تبحر برسیم. می‌گویند این ایده که دو تا صندلی بگذاریم و دو نفر بنشینند و با هم گفت‌وگو کنند کهنه شده و دیگر جواب نمی‌دهد!
پیش از اینکه دلایل نادرست بودن این انگاره را ذکر کنم باید به دو مساله اشاره کنم: 1- بچه‌حزب‌اللهی‌ها دقیقاً چه کسانی هستند که «حرف» برای گفتن دارند و این چه حرفی است که عرضه ندارد راه ابراز خودش را پیدا کند؟ آیا بهتر نیست بگوییم بسیاری از مدعیان، حرفی برای گفتن ندارند و صرفاً در سنگر بی‌مسوولیتی پناه گرفته‌اند؟ از این مساله اکنون بگذریم. بعداً بازمی‌گردیم. 2- این «فرم» چیست و تمایزات دقیق مفهومی‌اش با «مدیوم» و «تکنیک» کدام است؟ مدیوم، یک محمل فیزیکی یا یک فرمول تکرارشونده برای انتقال پیام است. مثلاً دوربین فیلمبرداری و تلویزیون یک مدیوم برای انتقال پیام تصویری است. یا می‌توان با مسامحه گفت «تاک‌شو» یک مدیومِ (یا ژانرِ) رسانه‌ای است که در نقش بستری برای انتقال گونه‌ای خاص از پیام عمل می‌کند. بسیاری از اهالی رسانه همین مدیوم را هم به‌خوبی نمی‌شناسند. آن‌ها انواع لنز، دیافراگم، سرعت شاتر، فیلترهای نوری و رنگی، حرکت‌های دوربین و ... را نمی‌شناسند. مشکل دسته‌ای دیگر این است که تکنیک بلد نیستند. تکنیک، مهارت استفاده از این مدیوم برای انتقال پیام است. برای مثال وقتی فهمیدیم لنز و انواعش چیست، حالا باید یاد بگیریم که برای ایجاد حس عظمت یا ترس از کدام لنز بهره ببریم و چگونه؟ اما فرم چیست؟ وقتی شخصی مدیوم را شناخت و به تکنیک مسلط شد، دست به تولید و خلق اثر می‌زند. اثر نهایی، کلیتی دارد که به حواس انسان درمی‌آید و می‌توانیم آن را در کلیت خودش ببینیم و بشنویم و لمس کنیم. این کلیت، برآمده از نگاه خالق اثر به جهان و حاصل زیست اوست. ما با فرم یک اثر به جهان پدیدآورنده وارد می‌شویم و زندگی را از دریچه چشم او می‌بینیم. پیداست، این حرف که «فلانی فرم بلد نیست» چه گزاره مُهمل و بی‌معنایی است. فرم اساساً و به نحو پیشینی آموختنی نیست. مدیوم را می‌توان شناخت و تکنیک را می‌توان یاد گرفت اما فرم پس از خلق اثر به دست می‌آید.
حالا بهتر است همان انگاره غلط ابتدای متن را دقیق‌تر بیان کنیم: «بعضی» از بچه‌حزب‌اللهی‌ها حرف‌های خوب و زیادی برای گفتن دارند اما «مدیوم» و «تکنیک» را نمی‌شناسند. نتیجه‌گیری غلط هم از این انگاره غلط این است که به سمت مدیوم‌ها و ژانرهای تازه برویم و بر تکنیک استفاده از این مدیوم‌ها تسلط پیدا کنیم.
با قرینه‌های متعددی می‌توان نادرست بودن این انگاره را اثبات کرد. رسانه خوب از دل انباشت تجربه رسانه‌ای درست و از رهگذر ارتباط مستمر با مخاطب و انجام وظیفه در بزنگاه‌هایی مانند جنگ، انقلاب، بحران‌های اجتماعی و سیاسی، انتخابات و ... به دست می‌آید. اینطور نیست که یک شبه بتوان در تکنیک و مدیوم به تبحر دست یافت و به اتحاد فرم و محتوا رسید و برنامه‌ای تراز تحویل آنتن داد. مَثل رسانه مَثل انرژی هسته‌ای است. این سخن بی‌معناست که ما علم شکافت هسته را در مشت و مغز خود داریم و تفاوتی نمی‌کند که امروز یا فردا اقدام به غنی‌سازی اورانیوم کنیم. هر روزی که خودمان را از تجربه انرژی هسته‌ای محروم کنیم به همان میزان دیرتر به علم می‌رسیم. علم تجربی خاصیت انباشتی دارد و با آزمون و خطا حاصل می‌شود. یکی از مهم‌ترین علت‌هایی که برجام به زیان ما بود، به تأخیر انداختن رسیدن به علم انرژی هسته‌ای و تحمیل صغارت علمی در رقابت با دیگران بود.
رسانه هم از دل انباشت تجربه درمی‌آید. کارنامه چهل‌ساله رسانه ملی، حاکی از تحمیل نوعی صغارت رسانه‌ای بر جریان مؤمن و حزب‌اللهی است. شاهد اخیر آن، گرفتن جان برنامه‌هایی مانند «ثریا»، «جهان‌آرا» و ... است. برنامه‌هایی که شاکله اصلی آن بر مدیوم‌های سهل و ممتنعی مانند «گفت‌وگو» و «مستند» درباره مسائل اصلی انقلاب است. نمونه پیشین آن هم مرحوم مغفور «دیروز، امروز، فردا» بود. همه می‌دانیم که این برنامه‌ها ضعف‌های جدی در رویکرد، انتخاب سوژه و مهمان و ساختار دارند؛ اما در نطفه خفه کردن تجربه‌های رسانه‌ای اینچنینی به‌ویژه در برهه‌هایی که می‌توانند جریان‌ساز شوند و برای رسانه ملی بِرند درست کنند، حاصل همان تحمیل صغارت رسانه‌ای است.
برای آنکه مشکل رسانه ملی و بحران مخاطبش (اگر به واقع این بحران وجود داشته باشد) حل شود، لازم نیست به مَثل «آفتابه لگن هفت دست ولی شام و ناهار هیچی»، دنبال ازدیاد شبکه‌ها و تعدد برنامه‌ها و تنوع مدیوم‌ها باشیم. همین دو تا صندلی و یک موضوع و یکی‌دو مهمان را درست، نترس، مساله‌مند و بهنگام برگزار کنیم؛ آن‌وقت خواهیم دید که تاثیرش از هزار رنگ و لعاب رسانه‌ای بیشتر است. راستی مگر ما در همینگونه ساده رسانه‌ای چه شاهکاری خلق کرده‌ایم که دنبال گل‌کاری تپه مدیوم‌های به‌روز رسانه‌ای هستیم؟ بیهوده خربزه «فرم» را در دهان نکنیم. یک برنامه گفت‌وگومحور را نام ببرید که در این چهل سال توانسته باشد از گزند اقتصاد سیاسی بی‌رحم رسانه و بروکراسی تودرتوی سازمان رسانه در امان مانده باشد و برای خودش نام و نشانی خلق کرده و تداوم یافته باشد. در انبوه شبکه‌های تلویزیون که شتر با بارش در آن گم می‌شود، چه فرصتی برای یک تجربه مستمر و درست رسانه‌ای فراهم شده است که توقع داریم برنامه‌ها، بار رسانه را به دوش بکشد؟ آه! یادم رفت: نود! برنامه‌ای که با این تصور خام که فوتبال سیاسی نیست، سال‌ها پر و بال گرفت و دست آخر با درد و خونریزی از جا کنده شد؛ و البته چه بهتر که کنده شد. نود، نمونه‌ای از یک تجربه نادرست رسانه‌ای بود که با خوش‌خیالی مدیران هر چه دلش خواست کرد و شد آنچه شد. از حق نگذریم فردوسی‌پور هم بلد بود از این فرصت استفاده کند و خودش را ارتقا دهد؛ اما او قطعاً مرهون فرصتی مستمر بود که مدیران در اختیار او قرار دادند.
برای اصلاح وضع رسانه لازم نیست آدرس غلط به سوی تلنت‌شو بدهیم. من بر آنم که جذابترین و سرگرم‌کننده‌ترین بخش یک تلویزیون «اخبار» است. همان مدیومی که یک نفر عصاقورت‌داده می‌نشیند روبه‌روی دوربین و به ما می‌گوید چه اتفاقی در عالم رخ داده است؛ اما وقتی همین مدیوم ظاهراً ساده را به انحای گوناگون محافظه‌کار و صغیر بار می‌آوریم و به جایش هر سال در استودیو و تیتراژ خبر، خلاقیت فرمی(!) از خودمان بروز می‌دهیم، نتیجه‌اش می‌شود همین بخش‌های خبری سیما که نمی‌تواند با آن بی‌بی‌سی خبیث رقابت کند. همان تلویزیونی که صد سال است لوگویش سه تا حرف انگلیسی در سه مربع قرمز است و سال‌هاست به موسیقی تیتراژ خبرش دست نزده است. خوش‌مزه این است که پای ثابت بخش‌های خبری ما یک بسته گزارشی به منظور خنثی‌سازی تلاش‌های بی‌بی‌سی و من‌وتو و اینترنشنال سعودی است! به‌جای آنکه بگوییم واقعاً چه اتفاقی رخ داده است (یعنی همان کارکرد ساده خبر) با دو تا ساندبایت چندثانیه‌ای از بخش‌های خبری و تحلیلی این شبکه‌ها می‌خواهیم مردم را نسبت به آن‌ها واکسینه کنیم.
وقتی می‌گویم گفت‌وگو، نسخه‌های جعلی فرصت‌طلب‌ها را نمی‌گویم که در این سال‌ها به نام ایجاد تضارب آراء و دیالوگ اجتماعی و با پشتوانه قبیله‌ای و با ادعای انقلابی، آنتن گرفته‌اند و پروژه‌ای بی‌مایه اما پرزرق و برق را اجرا کرده‌اند. منظورم گفت‌وگو بر سر مسائل اولویت‌دار انقلاب اسلامی و مردم است که جایش در بازار تلویزیون خالی است یا بسیار کم‌رمق است. اینجاست که باید حساب مدعیان بی‌هنر و بی‌مساله را از کسانی که واقعاً حرفی برای گفتن دارند جدا کرد و امکان تجربه مستمر رسانه‌ای را برای دسته دوم فراهم آورد. فقط در این صورت است که جریان حزب‌الله می‌تواند از استضعاف رسانه‌ای دربیاید؛ حتی اگر مساله ما تکنیک و فرم هم باشد، جز از همین راه نمی‌توان به آن رسید.

http://www.banounews.ir/fa/News/257271/به-بهانه-گرفتن-جان-دو-برنامه-زنده-تلویزیونی-«جهان‌آرا»-و-«ثریا»
بستن   چاپ