آرامش مسافران در آینه خانم راننده
سه شنبه 1 بهمن 1398 - 11:38:54
|
|
آریا بانو - آفتاب یزد / خیلیها به زهرا و زینب گفتهاند زن باید پشت ماشین لباسشویی بنشیند نه پشت فرمان؛ آن هم فرمان اتوبوس اما این دو زن جوان حالا شب به جادههای کویری میزنند تا مسافرانی را که آسوده خوابیدهاند، به مقصد برسانند: «وقتی توی آینه زل میزنی به مسافرها که آرام خوابیدهاند، احساس میکنی به آرزویت رسیدهای.» این را هر دو میگویند و خوشحالند که دیگر کمتر از آن حرفها میشنوند. زهرا 33 ساله است و چند ماهی است که راننده اتوبوس محمدشهر کرج شده و در مسیر تهران- رفسنجان کار میکند؛ 9ساعت رانندگی، چند ساعت استراحت، رسیدگی به بچهها و انجام کارهای خانه، برنامه روزانه اوست. زینب اما بیش از 6 سال است که راننده اصفهان- قشم است و جاده را مثل کف دستش بلد است. من و جاده به گزارش رکنا، زهرا از روزهایی که برای رسیدن به آرزویش تلاش میکرد و رفتار جالب مردم در مواجهه با یک زن جوان که پشت فرمان اتوبوس نشسته، میگوید: «در یک خانواده پرجمعیت در رفسنجان به دنیا آمدم. از همان کودکی علاقه زیادی به رانندگی داشتم. عاشق جاده هستم و از وقتی یادم میآید، وقتی سوار ماشین پدرم میشدم، تا مقصد پلک نمیزدم تا بتوانم از زیباییهای جاده لذت ببرم. همیشه خودم را پشت فرمان ماشینهای سنگین در حال رانندگی تصور میکردم. وقتی 11 سال داشتم، رانندگی میکردم و موتور هم سوار میشدم. با این آرزو بزرگ شدم و وقتی ازدواج کردم و همسرم از علاقهام به رانندگی اتوبوس مطلع شد، کمک کرد به آرزویم برسم. آییننامه را خواندم و جلسه اول قبول شدم. برای گرفتن گواهینامه اتوبوس خیلی جوان بودم و روز امتحان همه با تعجب نگاهم میکردند.» زهرا خیلی زود مقدمات کار را فراهم کرد و پشت فرمان اتوبوس رفسنجان به تهران نشست: «من یکی از جوانترین زنان راننده اتوبوس هستم و وقتی برای اولین بار پشت فرمان اتوبوس مسافربری نشستم، حس عجیبی داشتم؛ استرس و هیجان. مسافرها وقتی یکییکی سوار میشدند، با تعجب نگاهم میکردند. ساعت 4عصر حرکت کردیم و تاریکی شب وقتی از آینه دیدم مسافرها راحت خوابیدهاند، دیگر از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم. 9ساعت بدون خستگی رانندگی کردم. شاید باور نکنید اما هیچ وقت احساس خستگی نکردهام. آن روز وقتی به تهران رسیدیم، همه مسافرها تشکر کردند. بخصوص خانمها که تشکر خاصی داشتند و میگفتند به شما افتخار میکنیم.» زهرا میگوید در طول مسیر همیشه به این موضوع فکر میکند که جان مسافرها در دست اوست و باید با احتیاط و رعایت قوانین این امانت را به مقصد برساند؛ او برای هر بار رفت و برگشت به تهران و رفسنجان 200 هزار تومان میگیرد که پول ناچیزی است اما خودش میگوید لبخند مسافران بیش از اینها برایش ارزش دارد. عشق اتوبوس «اتاق من به جای عروسک پر از اتوبوسهای رنگارنگ بود. توی دنیای کودکی، خودم را راننده اتوبوس فرض میکردم و با کاغذ، بلیت درست میکردم و آنها را به خواهر و برادرم میدادم که سوار اتوبوس من شوند.» اینها را زینب ناظمی، راننده 32 ساله اتوبوس اصفهان- قشم میگوید و با هیجان از روزهایی تعریف میکند که عاشق اتوبوس شد؛ زهرا با همین خیالات رشد کرد و شد مربی آموزشگاه رانندگی، او در این باره میگوید: «سراغ مربیگری پایه 2 رفتم و چند سال توی آموزشگاه رانندگی، مربی بودم تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم گواهینامه پایه یکم را بگیرم با این فکر که بتوانم آموزشگاه تاسیس کنم. اما وقتی تحقیق کردم، متوجه شدم زنان هم میتوانند با داشتن گواهینامه پایه یک پشت فرمان اتوبوس و کامیون بنشینند. از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم و 5 سال قبل برای اولین بار پشت فرمان اتوبوس خط اصفهان- دزفول نشستم.» آن موقع زینب 28 سال داشت و با جثهای کوچک روی صندلی راننده نشسته بود: «مردم خوزستان خیلی خونگرم هستند و خیلی زود به من اعتماد کردند. البته بودند کسانی که با تعجب به من نگاه میکردند. آن روز برای من یک رویا بود و از آنجایی که همسرم راننده اتوبوس است و در خیلی از سفرها هم همراهیام میکند، آن روز کنارم بود. در اتوبوس مسافرانی که اولین بار با من همسفر میشوند، چند دقیقهای با بهت به رانندگیام نگاه میکنند و بعد از اینکه اعتماد میکنند، آرام به خواب میروند.» زینب میگوید زندگیاش در جاده و سفر خلاصه میشود و با وجود داشتن دو فرزند، آنها را به گونهای تربیت کرده که مستقل باشند و در نبود مادر و پدر از عهده کارهایشان بربیایند: «هر چقدر هم که احساس خستگی کنم، وقتی یک سرویس با اتوبوس بروم، حالم خوب میشود.» میگوید اینکه تو را به عنوان یک الگوی موفق زنان بشناسند حس خیلی خوبی به آدم میدهد. عاشق رانندگی در شب هستم و برای من هیچ چیزی نمیتواند جای سکوت شب و آرامش آن را بگیرد.»
http://www.banounews.ir/fa/News/256543/آرامش-مسافران-در-آینه-خانم-راننده
|