آریا بانو
خاطره های بامزه خانومانه
شنبه 28 دي 1398 - 11:43:30
آریا بانو - خراسان / اگر مخاطب همیشگی ستون بانوان باشید، می‌دانید که یک روز در هفته و در همین ستون از خاطره‌های بامزه خانم‌ها می‌نویسم. در خور ذکر است که شما هم می‌توانید خاطره‌های بامزه و تجربه‌های شیرینی را که در زندگی برای تان پیش آمده در تلگرام به شماره 09354394576 بفرستید تا در ستون بانوان روزنامه خراسان به نام خودتان چاپ کنیم.
* رفتم دنبال خواهرم، داشت با تلفن همراهش حرف می‌زد که گذاشته بود کنار مقنعه‌اش(دستش نبود) و همین جور هم سوار خودرو شد. یک دفعه شروع کرد به جیغ زدن که وای، گوشیم نیست. من با چشم‌های گرد نگاش می‌کردم و نمی‌تونستم حرف بزنم که یک دفعه به اونی که پشت خط داشت باهاش حرف می‌زد گفت: «یه دقیقه قطع کن، گوشیم رو گم کردم»! تا قطع کرد، خودش فهمید چه سوتی داده و یه ساعت داشتیم با هم می‌خندیدیم.
* دانشجو بودیم، استادمون یه روز گفت که بچه‌ها امروز من کمی زودتر میرم. به لطف خدا دارم بچه‌دار میشم و باید برم بیمارستان. یهو من خنگ گفتم: «وای استاد، مبارکه. به سلامتی. چطور ما متوجه نشدیم؟» استاد گفت: «جالبه که شما خانمی و بازم این سوال رو می‌پرسی! طبیعیه چون من که باردار نبودم، خانمم باردار بود. از کجا می‌خواستین متوجه بشین؟» کلاس از خنده منفجر شد. یکی نبود بهم بگه، آخه اینم حرف بود که زدی؟!
* یه گل فروشی توی محله ما بود که فروشنده‌اش آقای محمدی بود و من همیشه ازش گل داوودی می‌خریدم چون شوهرم به این گل علاقه داشت و بهش هدیه می دادم. یه بار در مغازه رو حسابی برق انداخته بود و من اصلا شیشه رو ندیدم و با سر رفتم توی شیشه! خلاصه به روی خودم نیاوردم و رفتم داخل گفتم که سلام آقای داوودی، ببخشید گل‌محمدی دارین؟ آقاهه گفت، مشخصه که قشنگ ضربه فنی شدین!

http://www.banounews.ir/fa/News/255041/خاطره-های-بامزه-خانومانه
بستن   چاپ