آریا بانو
طنز/ سیر زندگی یک زیر خط فقری!
يکشنبه 1 دي 1398 - 15:19:23
آریا بانو - روزنامه شهروند / اول: پدرش تازه از سرکار برگشته که مادرش تا او را می‌بیند حالت تهوع می‌گیرد. این داستان چند شب پشت‌سر هم تکرار می‌شود و هربار مادر با دیدن پدر حالت تهوع می‌گیرد. پدر تا خرخره زیر قرض است. آنها نمی‌خواهند قبول کنند که توی این اوضاع قاراشمیش دارند بچه‌دار می‌شوند. برای همین تا ماه ششم بارداری، مرد دائم به همسرش می‌گوید چیزی نیست و احتمالا نفخ کرده‌ای.
دوم: بچه به دنیا می‌آید. از سه‌سالگی به بعد برای اینکه خرج خانواده کمتر باشد، بچه را صبح‌ها توی کوچه رها می‌کنند که تا شب برای خودش بچرخد. این‌جوری هم بچه با محیط اطرافش به‌شدت آشنا می‌شود، هم یک وعده بیشتر لازم نیست به او غذا بدهند. این روند ادامه پیدا می‌کند و بچه به مدرسه و دانشگاه می‌رود و کمتر در خانه دیده می‌شود.
سوم: بچه دیگر بزرگ شده، فوق‌لیسانس دارد، خدمت سربازی هم رفته، اما صبح تا شب مشغول یه‌قل دوقل بازی کردن است و شغلی گیرش نمی‌آید. بعد از مدت‌ها دوندگی در یک شرکت استخدام می‌شود.
چهارم: بچه ازدواج می‌کند. یک شب که به خانه می‌رود، همسرش تا او را می‌بیند حالت تهوع به او دست می‌دهد. این حالت تهوع هر شب بعد از دیدن شوهر تکرار می‌شود. آنها دارند بچه‌دار می‌شوند، اما نمی‌خواهند این واقعیت را قبول کنند، بنابراین تا ٦‌ماهگی مرد همه‌اش به زنش می‌گوید احتمالا نفخ کرده‌ای و زودی خوب می‌شوی.
پنجم: بچه به دنیا می‌آید. دیگر توی کوچه‌ها امنیت نیست که بچه را توی‌ آن ول کنی تا خرجش کمتر دربیاید. بچه، کهنه که هیچ، پوشک معمولی را هم پس می‌زند و باید برای دفع فضولاتش پوشک مخصوص خریداری شود. از سه‌سالگی باید برود کلاس زبان و کامپیوتر و مدیتیشن و غیره. مرد و زن دوتایی کار می‌کنند تا بچه بتواند کمی زندگی کند.
ششم: بچه‌ی بچه بزرگ می‌شود. دانشگاهش تمام شده، سربازی هم نرفته، چون تک‌فرزند است. کار پیدا نمی‌شود و پدر و مادر کماکان باید کار کنند تا بچه بتواند کمی زندگی کند. بچه عاشق می‌شود. مرد همه‌ پاداش آخر خدمتش را به همراه چند فقره وام دیگر خرج زندگی بچه‌اش می‌کند.
هفتم: مرد و زن همه‌ عمرشان را کار کرده‌اند به امید اینکه سال‌های آخر عمرشان را در رفاه نسبی و آرامش بگذرانند. اما بیشتر وقت‌شان صرف این می‌شود که ببینید کجا با کارت‌ملی گوشت و مرغ دولتی می‌دهند تا بروند و بگیرند. حساب‌وکتاب وفق‌دادن حقوق بازنشستگی‌شان با نرخ تورم و پرداخت قسط‌ها و اجاره خانه و دیگر مخارج هم خودش حدود ٢٠ روز در ماه وقت می‌برد.
هشتم: مرد می‌میرد؛ زن هم چند ماه بعدش. بچه‌ آنها یک بچه دارد که وقت ازدواجش است. همه‌ پاداش آخر خدمتش را صرف عروسی بچه‌اش می‌کند و او می‌ماند و قسط و صف گوشت و مرغ...
شهاب نبوی

http://www.banounews.ir/fa/News/241994/طنز--سیر-زندگی-یک-زیر-خط-فقری!
بستن   چاپ