آریا بانو
جاریم روی مادرشوهر و پدرشوهرم تسلط داره
چهارشنبه 20 آذر 1398 - 23:18:31
آریا بانو - مشاوره24/ سوال: با سلام. من 27 سالمه و شوهرم 35 . ما 6 ساله مزدوجیم. یه جاریه دارم از من بزرگتره و دلش می خواد همه چی تحت کنترلش باشه. اوایل زندگیمون خیلی اذیت شدم چون اون همش باعث خراب شدن رابطه منو و شوهرم می شد شاید از روی حسادت و… من به سختی تونستم ریاکاری و چهره واقعیش رو نشون بدم به شوهرم که خوشبختانه شوهرم منو باور کرد و رابطه ها رو تاجایی که تونست محدود کرد و آسیبی به زندگیمون نرسید. اینم بگم که رابطه ام با مادر شوهر پدر شوهر از اول خوب بود. اما الان قضیه فرق می کنه و این جوریه که الان اون جاریم تسلط کامل روی پدر شوهر مادرشوهرم داره. جوری که فقط اونو قبول دارن و به اون احترام میزارن حتی بچه اون از بچه من خیلی عزیزتره و بین دوتا پسر خودشون به وضوح فرق میزارن جوری که حتی خود شوهرمم قبول داره. من تا الان واکنشی نشون ندادم بخاطر شوهرم اما الان دیگه نمیتونم تحمل کنم بی احترامی هاشون رو. شوهرمم هی منو تحت فشار میزاره که باید هر چند روزی بریم بهشون سر بزنیم. اینم بگم که مادرشوهرم چند بار منو شوهرم رو از خونش بیرون کرده. اما من به شوهرم میگم خودت برو من نمیام. اون قبول نمی کنه و هی بحث مون میشه تورو خدا یه راه حل بدین بمن هیچ کس توی زندگیم آنقدر بهم بی احترامی نکرده من بخاطر شوهرم هیچی نمیگم اما اون متوجه این گذشت من نمیشه هی منو تحت فشار میزاره که باید بریم سر بزنیم؟؟ تورو خدا یه راه حلی بدین؟/وبسایت مشاوره24
الهام داودی (روانشناس بالینی، دانشگاه علوم پزشکی تهران)
سلام
یک واقعیتی وجود داره و اونم اینه که ما به زور نمی تونیم از کسی بخواهیم ما رو دوست داشته باشه! دوست داشتن یک احساس درونیه که درون یک فرد به وجود میاد و شاید خیلی به ما ربطی نداشته باشه. واقعیت اینه که شما فقط میتونین مثل مورد جاری تون مرز خودتون رو حفظ کنین تا راحت تَر باشین. بهتره این مورد رو هم به شوهرتون بگین که ایشون هم احساس خطر نکنن. یعنی بهتره بهشون بگین که قراره ما یک دوره ای محدودتر رفت و آمد داشته باشیم تا حال هر دو طرف طوری بشه که تحمل هم رو داشته باشن. در واقع الان شما دارین فاصله میگیرین تا امن بشین و بتونین بفهمین کجا از هم باید بایستین
پرستو قندی(روانشناسی تربیتی،دانشگاه تهران)
سلام دوست عزیزم
ازینکه به ما اعتماد کردید و دغدغه ی خود را با ما مطرح نمودید سپاسگزارم.
دوست عزیزم به نظر می رسه شرایط روحی نامناسبی دارید!
همه انسانها دوست دارند که دوست داشته بشن
همه انسان ها مایلند محل اعتماد قرار بگیرند و دیگران اونا رو قبول کنند!
و واقعیت اینه که همه ی این موارد در «رابطه» شکل می گیره!
“ارتباط ” یکی از نیازهای اساسی روانشناختی هست و این نشان از درجه اهمیت این مولفه ست!
برای مساله شما نمی شه خیلی سریع نسخه پیچید، چه بسا شما هم در این رابطه ی 6 ساله گرفتار خطاهای شناختی زیادی شده باشید!
چه بسا شما هم تا حدی تند رفته باشید!
چند پیش فرض اینجا پیش روی ماست:
یا شما هم مثل بسیاری از آدمها از پشت عینک خطاهای شناختی تون به این مساله نگاه می کنید و این باعث سوء برداشت شما و پاسخ مقابله ناکارآمد از جانب شما به خانواده همسرتون شده!
یا اینکه واقعا جاری شما، مشکل روحی دارند و تعمدا اسباب ناراحتی شما می شن!
در حالت اول، پیشنهاد من به شما اینه که وقت بذارید در مورد خطاهای شناختی مطالعه کنید! معمولا آگاهی، شفابخشه!
حتی سعی کنید حضوری با یه مشاور وقت ملاقات بگیرید!
حال خوب ما ارزش اینو داره که برای بهبود تلاش کنیم!
در حالت دوم، این رو بدونید اطراف ما پر است از آدمهایی که دچار سرخوردگی های روانی اند! افرادی که پر از ناکامی ها و کمبودهای روانی که ریشه در کودکی دارند، هستند!
بعبارتی ممکنه طرف مقابل شما بیمار باشه! و شما با این پیش فرض نباید از یک بیمار انتظار رفتار بهنجار داشته باشید!
در پایان دوست عزیزم به شما توصیه می کنم از حساسیت خودتون نسبت به بی توجهی دیگران کم کنید!
بزرگ فکر کنید!
نسبت به بد گویی دیگران که پشت سرشما حرف می زنند بی توجه باشید! زندگی ارزشمندتر اینه که بخواهید به حرف و حدیث دیگران فکر کنید!
برای خودتون برنامه های متنوع از جمله مطالعه بچینید!
هیچ چیزی ارزش این رو نداره حال خوب ما رو تغییر بده!
زندگیتون سرشار از عشق الهی باشه.

http://www.banounews.ir/fa/News/237477/جاریم-روی-مادرشوهر-و-پدرشوهرم-تسلط-داره
بستن   چاپ