زندگی به کام این افراد تلخ است
چهارشنبه 24 مهر 1398 - 11:07:48 AM
|
|
آریا بانو - سلامانه: دکتر علی نیکجو، روانپزشک و رواندرمانگر تحلیلی؛ یکی از دیدگاههای پذیرفته شده در مورد خودشیفتگی این است که حداقل دو زیر گونه یا تظاهر فنوتیپی از آن را میتوان از یکدیگر تفکیک کرد: خودشیفتگی خودبزرگبینانه یا آشکار و خودشیفتگی آسیبپذیر یا پنهان. گروه اول افرادی هستند که مغرور، خودنما، سلطه جو، و بسیار از خود راضی به نظر میرسند، در حالی که گروه دوم، حساس، ناامن، مضطرب و آسیبپذیر در برابر احساس شرم و ناکارآمدی هستند. این دو تظاهر متفاوت از خودشیفتگی، در متون روانکاوانه به خوبی توسط روانکاوانی مانند هربرت روزنفلد، و تحت عنوان خودشیفته پوست نازک (thin-skinned) و پوست کلفت(thick-skinned) توصیف شده است. میل به برتریجویی، احساس بینقصی و خاص بودن و اغراق در نمایش تواناییهای خود، مانند یک پوسته ضخیم، از فرد مبتلا به خودشیفتگی آشکار، در برابر هرگونه انتقاد و در معرض قرار گرفتن احساس ضعف، ناکارآمدی و سایر وجوه آسیبپذیر شخصیت او محافظت میکند. از آنسو، پوسته نازک افراد خود شیفته پنهان در برابر هرگونه تهدیدی برای اعتماد به نفسشان، آنها را نیازمند به دریافت اطمینان بخشی مکرر و آسیب پذیر در برابر هرگونه انتقاد میکند. شکنندگی اعتماد به نفس، ناتوانی از تنظیم هیجانات، مشغولیت روانی مفرط با ارضای نیازهای خود به بهای نادیده گرفتن نیازهای دیگران و تناقض اساسی میان نمود بیرونی رفتارها و رویکردهای فرد خودشیفته با احساس و تجربه درونی و ناخودآگاه او، ویژگیهای مشترک در هر دوگونه توصیف شده به عنوان خودشیفتگی بیمارگونه است. مراجعه افراد خودشیفته به سرویسهای سلامت روان، با شکایات و دلایل متعددی اتفاق میافتد اما یک موضوع مشترک در شکایات بسیاری از آنها این است که زندگی آنطور که آنها تجربه میکنند و بهخصوص در بعد روابط بینفردی، برآورنده انتظارات و توقعات سطح بالای آنها نیست. در نتیجه، احساس قربانی بودن، مقصر دانستن و سرزنش دائمی دیگران، میل به انزوا، بحرانهای بین فردی، احساس پوچی و مصرف مواد برای تنظیم خلق، از جمله دلایل شایع ارجاع این افراد برای درمان روانشناختی است. درگیر کردن افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی در درمان غالبا مشکل است و احتمال گسستگیهای مکرر در حین ارتباط با یک درمانگر یا درمانگران متعدد همواره وجود دارد. احساس قرار گرفتن مورد انتقاد، عدم تحمل تجربه درمانگر در جایگاه قدرت و پس زدن هرگونه کمک از سوی او، و از آن سو میل به راضی نگه داشتن درمانگر و تظاهر به بهبود در گروهی از این افراد، از جمله موانع و چالشهای موجود در مسیر درمان افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی است. بر همین اساس، برقراری تدریجی اتحاد درمانی، تنظیم اهداف به صورت دوسویه، توافقی و با مشارکت فعال بیمار و تصریح چارچوبهای درمانی به صورت شفاف، در وارد شدن و تثبیت اولیه بیمار در درمان موثرند. پیشنهاد کمک از سوی درمانگر یا هر یک از اطرافیان بیمار که در ارتباط نزدیک با او قرار دارند، میتواند باعث برانگیخته شدن احساس نقص، ضعف و شرم غیرقابل تحمل در او شود. دفاع بیمار از خود در برابر هجوم این احساسات، میتواند به صورت تمایل به کنترل و چیرگی بر رابطه، و فرافکنی احساس شرم و ناتوانی در طرف مقابل شود. این سبک ارتباطگیری ناخودآگاه، در نهایت میتواند باعث همانندسازی طرف مقابل رابطه، با قسمتهای آسیبپذیری از شخصیت فرد خودشیفته شود که پذیرش وجود آنها برای خود او دشوار است. احساساتی مانند ناکامی، خشم، پوچی، حساسیت به طرد و میل به اتمام رابطه که ناشی از فشار ناخودآگاه قسمت گریزان از ارتباط و انزواطلبی از شخصیت فرد خودشیفته است. بر همین اساس میتوان گفت کمک به بیمار مبتلا به اختلال خودشیفتگی برای آگاهی تدریجی از این تمایلات ناخودآگاه، در درجه اول نیازمند توجه به نشانههای این تمایلات در رابطه و دریافت کمک حرفهای برای تفکیک احساسات فرافکنی شده، از قسمتهای متمایل به بهبود رابطه، در خود و فرد خودشیفته است.
http://www.banounews.ir/fa/News/214979/زندگی-به-کام-این-افراد-تلخ-است
|