آریا بانو
داستان های واقعی/ یک‌ باره آسمان کن فیکون شد
دوشنبه 1 مهر 1398 - 12:22:45
آریا بانو - داستان های واقعی/ یک‌ باره آسمان کن فیکون شد
٤١
٠
فارس / تازه از سفر برگشته بودیم و در بازار آبادان به دنبال خرید پاییزی و ملزومات مدرسه بودیم. یک‌باره متوجه صدای مهیبی شدیم که برای لحظاتی همه را گیج و سردرگم کرده بود و همه آسمان «کن فیکون» شد. تا آن روز هیچ تصوری از آژیر خطر و اضطراب نداشتیم. شهر مملو از وحشت شد و همه سردرگم بودند، یکی خانه‌اش ویران شده بود، یکی عزیزش زیر آوار بود و آسمان از دود ناشی از انفجارهای مکرر در پالایشگاه، سیاه شده بود. صدای گریه کودکان و ناله مادران و آژیر آمبولانس‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شد. آن روز به‌ اندازه 10 سال بزرگ شدم و ترس را به معنای واقعی کلمه حس کردم. آن روزها حتی گربه‌ای را که در باغ خانه، رفیق ما شده بود، گم کردم و مدت‌ها بعد پدرم خبر تلف شدنش را به من داد. در آن روزها دوچرخه، کتاب، عروسک‌ها و تمام وسایل مدرسه‌ام را در آن خانه جا گذاشتم و دیگر هیچ‌وقت آن‌ها را ندیدم و تمام بچگی‌هایم را در آن مهرماه سیاه وحشتناک گم کردم.
خاطرات عاطفه برزین، شهروند آبادانی

http://www.banounews.ir/fa/News/203966/داستان-های-واقعی--یک‌-باره-آسمان-کن-فیکون-شد
بستن   چاپ