آریا بانو
حکایت/ ماجرای عجیب شاعری که از کوچه بخیلی با پیراهن نو بیرون آمد!
دوشنبه 25 شهريور 1398 - 15:01:08
آریا بانو -
حکایت/ ماجرای عجیب شاعری که از کوچه بخیلی با پیراهن نو بیرون آمد!
٢٦
٠
خراسان / شاعری را دیدند که از کوچه بخیلی بیرون آمد، در حالی که لباسی نو پوشیده بود. گفتند: آیا خواجه این جامه را به تو بخشیده است؟ شاعر گفت: نه به خدا! بخل او به اندازه ای است که اگر خانه ای بزرگ با چهار ایوان بلند داشته باشد و تمام آن پر از سوزن باشد و یعقوب پیامبر صلی ا... علیه و آله، همه انبیا و فرشتگان را به شفاعت بیاورد و همه را ضامن خود گرداند و از این خواجه یک سوزن قرض بخواهد که با آن پیراهن دریده یوسف(ع) را بدوزد، خواجه قبول نخواهد کرد. اکنون چگونه ممکن است به من جامه ای بخشیده باشد؟
گنجینه لطایف

http://www.banounews.ir/fa/News/200634/حکایت--ماجرای-عجیب-شاعری-که-از-کوچه-بخیلی-با-پیراهن-نو-بیرون-آمد!
بستن   چاپ