آریا بانو
"تاریخ تئاتر جهان" براکت یا برگردانی ماندگار از هوشنگ آزادی‌ور / نگاهی به کتاب‌های مهم تئاتری (قسمت ششم)
سه شنبه 21 خرداد 1398 - 09:10:02
آریا بانو - رضا آشفته: تاریخ چاپ اول "تاریخ تئاتر جهان" اسکار براکت به سال 66 برمى‌گردد. اما در آن سال فقط جلد اول و دوم کتاب با ترجمه دقیق هوشنگ آزادى‌ور از سوى نشر نقره منتشر شد.


سرویس تئاتر هنرآنلاین: با آنکه کتاب درباره تئاتر کم داشتیم و دانستن تاریخ تئاتر ایران و جهان یک ضرورت بود اما تا نیمه دهه شصت چنین نیازی برآورده نشده بود تا اینکه زنده‌یاد هوشنگ آزادی‌ور در همان سال‌ها آستین همت بالا کشید و کتاب سه جلدی "تاریخ تئاتر جهان" را ترجمه کرد که هم نیاز دانستن این تاریخ را در سطح تئاتر غرب برآورده کند و هم نمونه‌ای را عرضه کند که مولفان و پژهشگران داخلی نیز دیگر ترس و هراس را به کنار بگذارند و بهتر از گذشته درباره تاریخ تئاتر ایران بنویسند.
"تاریخ تئاتر جهان" نوشته اسکار براکت یکى از مهم‌ترین کتاب‌هایى است که در سال‌هاى اخیر منتشر شده است. این کتاب که در اصل براى دانشجویان نمایش نوشته شده، این خصوصیت را نیز دارد که براى عموم نیز قابل فهم باشد، چرا که از کتاب درسى بودن تنها نظم کلاسیک آن را دارد و متن روایى و داستان‌وار کتاب، آن را براى همگان جذاب مى‌سازد.
آزادی‌ور برای ترجمه این کتاب، دو سال وقت گذاشت. از طرف جایی هم ترجمه آن به او پیشنهاد نشده بود، علاقه خودش بود. بعد از ترجمه، یک سال هم صرف پیدا کردن عکس‌های آن شد. تاریخ چاپ اول این کتاب به سال 66 برمى‌گردد. اما در آن سال فقط جلد اول و دوم کتاب با ترجمه دقیق هوشنگ آزادى‌ور از سوى نشر نقره منتشر شد.
آزادی‌ور همچنین تاریخ تئاتر براکت را از سال 75 برای چند بار در نشر مروارید تجدید چاپ کرده است. کمى بعد جلد سوم نیز به مجموعه افزوده شد. اما مولف به دلیل به روز بودن جلد سوم، آن را در سال 1999 مورد ویرایش مجدد قرار داد و بالطبع باید این ویرایش مجدد در ترجمه نیز مورد توجه قرار مى‌گرفت.
جلد اول آن تاکنون به چاپ نهم در 5 مرداد 97، جلد دوم به چاپ هفتم در 4 بهمن 97، و جلد سوم به چاپ ششم در همین سال رسیده است.
اسکار براکت
دکتر گ. اسکارت براکت در 1923 در هارتسویل تنسی متولد شد و در دانشگاه استنفورد تحصیل کرده و از سال 1949 به تدریس در دانشگاه‌های استتسن، ایدا و اندیانا به رشته تئاتر و فن سخن‌وری پرداخت. در 1978 و 80 به ریاست دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه منصوب شد و از آن پس در دانشگاه‌های سراسر آمریکا به ایراد سخنرانی درباره تئاتر، درام، و هنر پرداخت. دکتر براکت همچنین در تهیه مقالات مربوط به تئاتر در دایره‌المعارف‌های برتیانیکا، آمریکانا و کتاب سال همکاری داشته است.
مقالات دیگر او را می‌توان در مجلاتی چون ماهنامه تئاتر آموزشی، فصلنامه شکسپیر، نقد تئاتر تئلین، زبان‌شناسی نوین، بررسی‌های تئاتر و... یافت.
هوشنگ آزادی‌ور
هوشنگ آزادی‌ور فارغ‌التحصیل مدرسه عالی سینما و بازنشسته صداوسیما بود. از او کتاب‌ها و ترجمه‌های معتبری در زمینه تاریخ تئاتر جهان به چاپ رسیده است. معروف‌ترین اثر مستند او نیز "گل قالی" نام دارد.
او متولد 1321 در شهر تهران بود که در دهه 40 به استخدام تلویزیون ملی ایران درآمد و از دانشکده صداوسیما مدرک کارشناسی در رشته کارگردانی را دریافت کرد. چندسالی به تهیه و کارگردانی فیلم مستند پرداخت و سپس چندسالی هم در تئاتر فعالیت کرد. او در مستندسازی به فیلم‌های مردم‌شناسانه و آموزشی گرایش داشت و عمده فیلم‌های خود را در این زمینه ساخت. از سال 1361 در جوار مستندسازی به ترجمه متون تئاتری و سینمایی پرداخت و چندین جلد کتاب ترجمه و کتابی درباره هنر سنتی ایران تالیف کرد. او همواره در کنار ساختن فیلم و ترجمه کتب، مقالاتی را در زمینه سینما و تئاتر در مجلات هنری منتشر کرده است.
آزادی‌ور هنرمندی جامع‌الاطراف در حوزه‌های گوناگون؛ از شعر و ادبیات گرفته تا سینما و تئاتر بود که در اغلب جریان‌های مهم ادبی و هنری معاصرش، حضوری موثر و فعال داشته است.
او از شاعران "شعر دیگر" و از ویراستاران مؤسسه انتشارات فرانکلین بود. نخستین مجموعه شعر او در سال 1350 با نام "پنج آواز برای ذوالجناح" منتشر شد. بیشتر شهرت آزادی‌ور در شعر، به دلیل همراهی او با جریان "شعر دیگر" و امضای بیانیه "شعر حجم" در سال 1348 با همراهی دیگر شاعرانی چون یدالله رویایی، پرویز اسلام‌پور و بهرام اردبیلی بود. آزادی‌ور درباره جریان "شعر دیگر" گفته بود: "جریان "شعر دیگر" حاصل جمع شدن ما گرد یکدیگر بود، جمعی که اساسنامه نداشت و به دنبال اساسنامه هم نبود".
ترجمه "باغ‌وحش شیشه‌ای" و "اتوبوسی به نام هوس" نوشته تنسی ویلیامز، "کوروس" نمایشنامه نیکوس کازانتزاکیس (1353)، نمایشنامه "رومئو و ژولیت" اثر ویلیام شکسپیر (1372) و "راهنمای آثار شکسپیر" نوشته جان گوردون (1380) از دیگر ترجمه‌های آزادی‌ور در زمینه تئاتر هستند. او دلیل خود را برای ترجمه دوباره نمایشنامه‌های شکسپیر جنبه ادبی داشتن ترجمه‌های موجود و نه نمایشی بودن آن‌ها بیان می‌کرد. ترجمه دو جلدی "تاریخ سینمای جهان" نوشته دیوید کوک (جلد اول 1380 و جلد دوم 1382) تلاش او برای جبران کم‌کاری در ساختن فیلم سینمایی می‌دانست.
سی و ششمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر در حالی به پایان رسید که از هوشنگ آزادی‌ور و دو استاد دیگر تئاتر تقدیر شد. بی‌شک حضور هوشنگ آزادی‌ور، یکی از خاص‌ترین اتفاقات اختتامیه فجر سی و ششم تئاتری‌ها بود؛ چهره‌ای که تئاتر ایران از دهه 40 تاکنون از تحقیق‌ها، پژوهش‌ها، ترجمه‌ها و اجراهای حیرت‌انگیز او آموخته است.
او را همچنین به دلیل فعالیت‌های سینمایی‌اش می‌شناسند. فیلم‌های داستانی "بلور تار"، "مکان اخلاق" و "استراحتگاه" و همین طور مستندهایی از جمله "گل قالی"، "قالی‌شویان"، "آندره مالرو و تمدن ایران در موزه لوور"، "مهاجرین جنگ"، "جلیل ضیاءپور، نقاش مدرن "، "ضیافت خط و نقش" و... از آثار او به حساب می‌آیند.
هوشنگ آزادی‌ور، سینماگر، مستندساز، مترجم، نظریه‌پرداز تئاتر و شاعر، روز نهم اردیبهشت 97 به دلیل بیماری ریوی و قلبی از میان ما رفت اما حضورش همچنان محسوس است؛ کافی است کتاب‌هایش را مرور کنیم یا از سر دلتنگی شعرهایش را بخوانیم یا یکی از فیلمهایش را ببینیم و یا اینکه صدایش را در خوانش مقالات شمس تبریزی بشنویم. بنابراین احساس خوبی می‌دهد به ما که هنوز هم هست.
کتاب تاریخ تئاتر جهان
کتاب "تاریخ تئاتر جهان" سه جلد دارد و در هر جلد به برهه‌ای از این تاریخ پرداخته است که در ادامه به هر یک از این جلدها خواهیم پرداخت.
پیدایش تئاتر: جلد اول کتاب به نه فصل تقسیم شده است. بعد مقدمه تقریباً مفصل و خواندنى آزادى‌ور در ابتداى کتاب که درباره نویسنده، محتواى کتاب و ادامه دهنده و زاییده یونانى‌ها به شمار آورد، زیرا ویژگى‌هاى خود آنها موجب گردید که بسیارى از اسالیب یونانى صرف را نپذیرند. اگرچه تئاتر رومن در ابتدا چندان خلاقانه نبود، اما به زودى داراى خصوصیات منحصر به فردى شد. اما در نهایت با گرایش به ابتذال از مسیر خود منحرف شد و سقوط کرد. فصل سوم را مى‌توان ظهور، شکوفایى و سقوط نمایش در یونان دانست.
در فصل چهارم به نمایش در سده پنجم بعد از میلاد مسیح پرداخته شده است. نمایش در این دوره با برخوردى دوگانه همراه است. نویسنده در فصل پنجم به تئاتر دوره رنسانس مى‌پردازد. او شکوفایى تئاتر را در این دوره بیشتر به رونق اقتصادى و رواج شهرنشینى مربوط مى‌داند. نمایش در این دوره براى اولین بار به خارج از کلیسا مى‌آید و شخصى به نام کارگردان مطرح مى‌شود، هر چند که کارگردان در تمام نقاط اروپا وظیفه مشخصى را عهده‌دار نیست.
در فصل ششم نویسنده سراغ کشورى مى‌رود که بیشترین سهم را در فرایند رنسانس داشته است. فرهنگ در این دوره به سمت اومانیسم (انسان گرایى) سوق پیدا کرد: جایى که در رنسانس کشور ایتالیا در آن قرار داشت. در این دوره بسیار به کلاسیک‌ها توجه کردند و به همین دلیل ‌نویسان شاخصى از رنسانس ایتالیا به جا نماندند. اما کارهاى فنى از جمله نورپردازى و افکت، گرایش به کارگردانى نمایش، کمدیا دلارته، نمایش ایتالیا را در دوره رنسانس داراى اهمیت مى‌کند.
تئاتر انگلیس در قرون وسطى تا سال 1642 بخش بعدى کتاب را به خود اختصاص مى‌دهد. در این سال‌ها نابغه نمایشنامه‌نویسى جهان در انگلیس به دنیا آمد و بهترین آثار نمایشى جهان را نوشت: "ممکن نیست در چند سطر حق مطلب را درباره شکسپیر بیان کرد، زیرا هیچ درام‌نویسى به اندازه شکسپیر بررسى و تحسین نشده است." اما این دوره پربار نمایشنامه‌نویس‌هاى مطرح دیگرى از جمله کریستوفر مارلو، بن جانسن، جان مارستن، جان وبستر و... نیز مى‌نوشتند و مطرح بودند. در این دوره بود که براى تئاتر قوانین دولتى خاصى وضع شد و گروه‌هاى نمایشى شکل گرفت. در این دوره نمایش‌هایى به صورت خصوصى و نمایش‌هایى براى عموم اجرا مى‌شد که ناگفته پیداست که مخاطبان نمایش‌هاى خصوصى، اشراف و شاهزادگان بودند. پیدایش لوازم فنى از دیگر دستاوردهاى این دوره بود.
در فصل هشتم براکت به نمایش در اسپانیا تا سال 1700 مى‌پردازد. این دوره به خصوص براى خوانندگان ایرانى بسیار جذاب خواهد بود، چرا که ما شناخت چندانى از نمایش در اسپانیا نداریم. شاید فقط در این میان تنها اندکى با "لوپه دوگا" آشنا باشیم. علاقه‌مندان را به این فصل ارجاع مى‌دهم. تئاتر فرانسه در سال‌هاى 1500 تا 1700 مبحث آخرین فصل جلد اول است. در این دوره فرانسه نیز بسان دیگر کشورهاى اروپایى از جمله ایتالیا به تئاتر کلاسیک توجه بسیار پیدا کرد. شاید به همین دلیل باشد که ظهور اولین درام‌نویس جدى فرانسوى تا آخر قرن پانزدهم به تاخیر مى‌افتد. حدود سال 1597 اولین درام‌نویس حرفه‌اى فرانسه به نام آلکساندر هاردى به صحنه‌هاى بى‌جان نمایش فرانسه جانى تازه بخشید. شاید به غیر از کرنى هیچ نمایشنامه‌نویس مشهورى در این سال‌ها مطرح نشده باشد. اما پیدایش مسائلى مثل "سازمان شرکت‌هاى بازیگرى در فرانسه" که به صورت سهامى اداره مى‌شدند نقش مهمى در همه گیر شدن و اقتصاد تئاتر داشت. تئاتر این دوره فرانسه پایه‌گذار چیزى بود که بعدها به ثمر نشست و همین سبب مى‌شود با دقت بیشترى به آن نگاه کنیم.
شکوفایى تئاتر: جلد دوم کتاب شش فصل دارد. در این شش فصل، به غیر از فصل اول که به تئاتر شرق اختصاص دارد، تئاتر و شکوفایى آن در قرن هجده و نوزده مورد بررسى قرار گرفته است. تئاتر در این دو قرن تحولى بنیادین یافت که در این فرصت کوتاه تنها مى‌توان به فهرستى از این تغییرات اشاره کرد. البته این تغییرات با شروع قرن بیستم شتاب بیشترى یافت که در قالب سبک‌هاى مختلف نمایشى خود را به نمایش گذارد. در ادامه همین یادداشت اشاراتى کوچک بر این دوره هم خواهیم داشت که در جلد سوم کتاب آمده است.
در فصل اول، جلد دوم که مى‌توان آن را فصل دهم از کل کتاب دانست، نویسنده به نمایش در شرق پرداخته است که معطوف به نمایش سنتى چین و ژاپن است. اشکالى که به کار اسکار براکت وارد است، عدم توجه او به نمایش سایر نقاط آسیایى است. در این میان نبود نمایش هند با سابقه چند هزار ساله‌اش بیشتر خودنمایى مى‌کند. نمایش نقاطى دیگر چون ایران نیز در همین مقوله قرار مى‌گیرد. شاید بررسى بیشتر نویسنده حجم کتاب را مى‌افزود و شاید او اطلاعات و مستندات چندانى در این مورد نداشت. اما در همین فرصت کمى که براکت، به نمایش چین و ژاپن پرداخته، اطلاعات خوبى به خواننده داده مى‌شود. طرفه آن‌که نگاه براکت، نگاهى از بالا نیست. او درس‌هاى فراوانى از نمایش شرق یادآور مى‌شود که مى‌تواند بسیار براى ما سودمند باشد.
در فصل دوم، به تئاتر انگلستان در بین سال‌هاى 1642 تا 1800 پرداخته مى‌شود. نویسنده سال 1642 را سالى اساسى در تئاتر انگلستان فرض کرده است. در این سال است که مجلس این کشور، اجراى تئاتر را به مدت پنج سال متوقف کرد: "گروه بازیگران شاه لباس‌هاى خود را فروختند و تئاتر گلوب ویران شد." اما این تعطیلى چندان به درازا نکشید و درهاى تئاتر در سال 1660 بازگشایى شد. اما در سال‌هاى اولیه نتوانست به موفقیت قبل دست یابد. براکت بیشتر اشکال را به سمت نمایشنامه‌نویسى انگلیسى در این سال‌ها برمى‌گرداند. در طول این سال‌ها نمایشنامه‌ نویسندگان بزرگ انگلیسى اجرا نمى‌شد و در صورت اجرا، تلاش مى‌کردند که آنها را با توجه به شرایط زمانه تغییر دهند. نتیجه کار هم اغلب مضحک از کار درمى‌آمد. گرچه کمى بعد نویسندگانى ظهور کردند، اما اینان هرگز به شهرت اخلاف خود مثل بن جانسن و شکسپیر نرسیدند. تئاتر فرانسه، ایتالیا و اسپانیا در قرن هجدهم، مبحثى که نویسنده فصل سوم را به آن اختصاص داده است. گرچه که دیگر ایتالیا آن شأن و منزلت گذشته را نداشت، اما در طراحى صحنه هنوز مى‌توانست درس‌هاى زیادى براى اروپا داشته باشد. آنها در این دوره همان گرایش به دکورهاى عظیم و باشکوه را ادامه دادند. دستاوردهاى خانواده "بى‌بیه‌نا" بخش عظیمى از این تحول در طراحى صحنه بود. البته به غیر از این خانواده، خانواده‌هاى دیگرى نیز بودند. "گرچه طراحان ایتالیایى رهبر صحنه‌هاى اروپا بودند، اما این امر در مورد درام‌نویسان ایتالیایى صادق نبود. چون اپرا در ایتالیا بیش از تئاتر اهمیت داشت، غالب نویسندگان ایتالیایى به نوشتن لیبرتو (متن اپرا) بسنده مى‌کردند" اما در این بین نویسندگانى هم بودند که به طور جدى نمایشنامه مى‌نوشتند. یکى از این نویسندگان "گولدنى" بود. احیاى کمدى دلارته که تا اواسط این سده تقریباً فراموش شده بود، توسط او صورت گرفت. در فرانسه وضعیتى متضاد جریان داشت. ولتر، دید رو، بومارشه و آلن لوساژ از نمایشنامه‌نویسانى بودند که دنیاى درام به آنها بسیار مدیون است.
در فصل چهارم (فصل سیزده از کل کتاب) براکت به تئاتر در اروپاى شمالى و شرقى پرداخته است. او معتقد است که "کندى تکامل تئاتر اروپاى شرقى تا حد زیادى به واسطه فقدان ثبات سیاسى و مذهبى در این کشورها از اوایل سده شانزدهم بود." از نظر دور نداریم که منظور براکت از تئاتر اروپاى شرقى تنها آلمان، اتریش و روسیه را دربرمى‌گیرد. او در این جا به طور مبسوط به تئاتر آلمان تا آخر سده هجدهم پرداخته است، دوره‌اى که نویسندگانى چون لسینگ، گوته و شیلر در آن درخشیدند. او به طور مختصر به تئاتر شمال اروپا از جمله نروژ و دانمارک نیز مى‌پردازد. تئاتر روسیه نیز در انتهاى این فصل به طور مختصر مورد بررسى قرار گرفته است.
در بین سال‌هاى 1790 تا 1850 اروپا شاهد درگیرى‌هاى زیادى بود. براکت فصل پنجم کتابش را به این مبحث اختصاص داده است. رمانتیسم محصول این سال‌ها است. آنها در پس پشت هر مسئله ساده و روزمره‌اى به دنبال حقیقتى برتر بودند. رمانتیسیسم از آلمان شروع شد. کمتر رمانتیک‌هاى آلمان به درام پرداخته‌اند، از میان آنها شاید بتوان تنها به شلگل و تیک اشاره کرد. اما همین کافى بود که موج تئاتر رمانتیک اروپا را بگیرد. ویکتور هوگو پدیده این قرن تئاتر اروپا و فرانسه شد. او نخستین کسى بود که نویسندگان را به کنار گذاشتن وحدت‌هاى سه گانه ارسطویى دعوت کرد. "شاید مهمتر از همه اصرار داشت هنر باید از طبیعت آرمانى نوکلاسیک‌ها فراتر رود و به جایى برسد که در عین حال والا و عجیب و غریب بنماید." طى این سال‌ها بازیگران بزرگى در تئاتر فرانسه پدید آمدند. افول تئاتر ایتالیا که از اول سده هجدهم آغاز شده بود، در این دوره نیز ادامه یافت. اما تئاتر روسیه در این دوره جهشش را براى ابتداى قرن بیستم شروع کرد. پوشکین، گریبایدوف و میخائیل لرموتف از جمله نویسندگانى بودند که به تئاتر روسیه رونق دادند. گریبایدوف در جهان نمایش به دلیل نمایشنامه "واى بر هوشمند" در خاطره‌ها مانده است. او کسى بود که رمانتیسم را در روسیه رواج داد. گریبایدوف همان نویسنده‌اى است که در ایران کشته شد. اما اگر نمایشنامه‌هاى گریبایدوف را نیز نخوانده باشیم، به این واسطه او را مى‌شناسیم. گرچه براکت هیچ اشاره‌اى به این موضوع نکرده است. نیکلاى گوگول هم از پدیده‌هاى این دوره تئاتر روسى‌ها است.
در این فصل علاوه بر تئاتر بریتانیا به تئاتر آمریکا نیز پرداخته مى‌شود. در فصل بعدى کتاب، به تئاتر در نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپا و آمریکا پرداخته شده است.
تئاتر مدرن: جلد سوم کتاب را به طور کلى مى‌توان مربوط به تئاتر قرن بیستم دانست. ویرایش اول (جلد سوم در ترجمه فارسى و قسمت پایانى در متن انگلیسى) به سال 1977 برمى‌گردد و در فاصله این بیست و چند سال حوادث زیادى بر سر تئاتر جهان آمده است. چهره‌ها و سبک‌هاى دیگرى افزوده شده‌اند و پس از استقلال بیشتر نقاط آفریقا، این قاره نیز به جمع مدعیان افزوده شده است. آخرین ویرایش به سال 1999 مربوط مى‌شود و بیشتر این تحولات را در بر مى‌گیرد، هرچند به اختصار که از خصوصیات کتاب است.
در فصل اول به شخصیت‌ها و جریان‌هایى پرداخته شده که تحولات اساسى و بنیادین نمایش را در آغاز قرن بیستم به وجود آورده‌اند. به راستى که نمى‌توان تئاتر امروز جهان را بدون این شخصیت‌ها و جریان‌ها متصور شد. ایبسن یکى از این شخصیت‌ها است. او دو دوره نویسندگى دارد. ابتدا به زبانى شاعرانه مى‌نوشت و بعدها واقع‌گرا شد. در مقابل امیل زولا با نمایشنامه‌هاى طبیعت‌گرایش (ناتورالیسم) مطرح شد. آنتوان، برنار شاو، چخوف، ماکسیم گورکى، موریس مترلینگ، استریندبرگ، اسکار وایلد و بسیارى دیگر از نویسندگان از دیگر نویسندگانى بودند که این تحولات را ایجاد کردند و طرفه آن که سبک برخى از آنها از زمین تا آسمان با برخى دیگر فرق مى‌کرد. شما به هیچ وجه ماکسیم گورکى واقع‌گرا را نمى‌توانید کنار اسکار وایلد تجریدگرا بگذارید، مگر اینکه زمان چنین کارى انجام دهد. علاوه بر این نویسندگان تحولات مسائل فنى نیز مزید بر علت شد تا تئاتر در شروع قرن بیستم دچار تحولى اساسى شود.
در فصل دوم جلد سوم که در واقع فصل هفدهم در مجموع کل کتاب است، تئاتر در بین دو جنگ جهانى مورد بررسى قرار گرفته است. در طول این سال‌ها سبک‌هاى متفاوت هنرى همچنان رو به زیاد شدن گذاشت. یکى از این سبک‌ها اکسپرسیونیسم بود که در آلمان متولد شد و تاثیر زیادى در سینما و نمایش گذاشت. اما اکسپرسیونیسم سبک منحصر به فرد تئاتر آلمان نبود. برشت با نمایش‌هاى حماسى و فاصله‌گذارانه‌اش، همان قدر مطرح شد که اکسپرسیونیست‌ها. در تئاتر فرانسه تنوع این "ایسم‌ها" و سبک‌هاى هنرى شدت بیشترى مى‌گیرد. فوویسم، کوبیسم، دادائیسم، سوررئالیسم که همگى مى‌خواستند در برابر واقع‌گرایى بایستند، از جمله این سبک‌ها بودند. سبک‌هایى که تاثیر زیادى بر تئاتر و هنر جهان گذاشتند. ژان کوکتو، آندره برتون، آنتونن آرتو و... از جمله نویسنده‌هاى مطرح این دوره هستند. شاید نام بردن از همه نویسندگان این دوره فرانسه خود به اندازه یک کتاب باشد.
لوئیجى پیراندللو نویسنده ایتالیایى در این دوره زندگى مى‌کرده است. "مرد گل به دهان" او یکى از آثار مهم نمایشى است که در طول این سال‌ها نوشته شده است. اگر در کنار او فدریکو گارسیا لورکا را قرار دهیم که در همین سال‌ها و در اسپانیا شعر و نمایشنامه مى‌نوشت، به اهمیت این دوره بیشتر پى مى‌بریم. در طول این سال‌ها تئاتر روسیه نیز تحول قابل ملاحظه‌اى یافت. هرچند آنها دیگر چخوف را نداشتند، اما وجود افرادى مثل مایکوفسکى، این خلاء را تا حدى جبران مى‌کرد. مایرهلد، واختلانگف، تایرف و بولگاکف هرکدام در جایگاه خود تحولى اساسى در تئاتر روسیه ایجاد کردند. کارى که لاورنس الیویه و تى اس الیوت در انگلیس و یوجین اونیل و وایلدر در آمریکا انجام دادند. از نقش افرادى مثل استلا آدلر نمى‌توان به آسانى گذشت. بازیگرى در آمریکا و جهان بسیار مدیون او است.
در سال‌هاى اولیه بعد از جنگ دوم جهانى جهان در بهتى بزرگ فرو رفته بود. فصل هجدهم کتاب به این سال‌ها اختصاص دارد. شاید به همین دلیل بود که فیلسوف‌ها و کسانى که به فلسفه گرایش داشتند این سال‌ها به نمایش رو آوردند. ژان پل سارتر، آلبر کامو، پل کلودل، ساموئل بکت و اوژن یونسکو از جمله این نویسندگان هستند. تئاتر آمریکا هم با ظهور افرادى چون آرتور میلر و تنسى ویلیامز در این سال‌ها جدى‌تر شد. محل تولد شکسپیر هم در طول این سال‌ها پیتر شفر را به جهان نمایش معرفى کرد.
فصل نوزدهم کتاب به تئاتر آفریقا اختصاص دارد. نمایش این منطقه از جهان پیش از این چندان مورد توجه قرار نمى‌گرفت. اما مستقل شدن آنها با توجه جهانیان به هنر و تئاترشان همراه شد. تئاتر آفریقا نیز با استفاده از آیین و مناسک سنتى‌اش، زبانى نو را به جهان نمایش تقدیم کرد.
در فصل بیستم کتاب، تئاتر از سال 1960 تا پایان قرن بیستم، مورد بررسى قرار گرفته است. تئاتر در طول این دوران نه تنها از مردم فاصله نگرفت که بیشتر به مسائل اجتماعى پرداخت. البته در این میان کسانى هم بوده‌اند که همواره، نگرشى تجریدى به نمایش داشته‌اند. داریو فو را مى‌توان جزء آن دسته از نویسندگان و کارگردان‌هاى تئاتر دانست که توجه ویژه‌اى به مردم و تماشاگران داشت. از او که بگذریم به گروتفسکى مى‌رسیم. او مبدع تئاترى است که امروزه آن را تئاتر بى‌چیز مى‌نامیم. او معتقد بود که "تئاتر بیش از حد لازم از فنون هنرهاى دیگر به ویژه سینما و تلویزیون اخذ کرده و جوهر اصلى خود را باخته است." بازیگران کار او گریم نمى‌کردند و به جاى آن تمرینات ویژه‌اى انجام مى‌دادند. از دکور در کارهاى گروتفسکى خبرى نبود.
آخرین فصل کتاب به تئاتر آمریکا و انگلستان در سال‌هاى نیمه دوم قرن بیستم پرداخته مى‌شود. پیتر بروک بى‌شک مهمترین نامى است که در طول این سال‌ها نامش را مى‌شنویم. اما در کنار او هارولد پینتر، دیوید استورى و تام استپارد هم بوده‌اند که تئاتر را همچنان شکوفا نگه داشته‌اند.
گستره
"تاریخ تئاتر جهان" را در کل مى‌توان به دو بخش کلى تقسیم کرد. بخش اول که خود قابل تقسیم به بخش‌هاى دیگرى است، شامل اهم وقایع تئاترى و بسترى است که این وقایع در آنها اتفاق افتاده‌اند. در بخش دوم به منابع تاریخ تئاتر پرداخته شده است. در این بخش که در انتهاى هر فصل آمده دانشجو و خواننده کتاب به این نکته معطوف خواهد شد که تاریخ را فراتر از به ذهن سپردن چند حادثه و یا نام ببیند. او متوجه نگرش تالیفى به تاریخ مى‌شود و با ذکر چندین مورد، مى‌آموزد که در برابر این مقوله نقشى انفعالى نداشته باشد. از دیگر مشخصات کتاب مى‌توان به جامع بودن آن اشاره کرد. مولف کوشیده است در حجم نسبتاً محدودى، تحول‌هاى تئاتر شرق و غرب را گردهم آورد. البته بدیهى است با توجه به این که مدارک و مستنداتى که از تئاتر غرب در دسترس مولف بوده، حجم بیشترى از کتاب به تئاتر غرب اختصاص داشته باشد. در این بررسى به مسائلى از جمله تشکیل گروه‌هاى نمایشى، تهیه دکور و لباس، نحوه بیان و نگارش دیالوگ، محل اجرا و ساختمان نمایش، شیوه‌هاى مختلف اجرا، نمایش و بازیگرى، صحنه و... پرداخته شده است. اما یکى از خصوصیات کتاب براکت، توجه او به مسائل اقتصادى نمایش است. او در کتابش به بهاى احتمالى بلیت ورودى تئاتر و دستمزد بازیگران اشاره کرده است. این موارد و نکات جزیى دیگر، همان‌طور که در مقدمه کتاب آمده، نقشى تعیین‌کننده در تئاتر جهان داشته‌اند.
هوشنگ آزادی‌ور درباره ترجمه "تاریخ تئاتر جهان" گفته است: "هنگامی که به کتاب‌های زبان فارسی موجود بود، نگاه ‌کردم، دیدم ما یک تاریخ کامل تئاتر به زبان فارسی نداریم. کتاب‌های مختلفی از نویسندگان متفاوت ترجمه شده بود که اغلب آنها نگاه اجمالی به تاریخ تئاتر داشتند. به همین دلیل هم در دانشکده‌های ما نیاز به‌وجود منابع تاریخ تئاتر جهان احساس می‌شد و آنچه ما در این زمینه داشتیم، خیلی پراکنده بود. استادانی که در دانشکده‌های مختلف جهان، آموزش دیده بودند، هر یک با برداشت خودشان تاریخ تئاتر را روایت می‌کردند."
آزادی‌ور درباره اهمیت مطالعه تاریخ هنر به‌خصوص کتاب براکت گفته است: "حسن "تاریخ تئاتر" اسکار براکت در این است که از ورای تئاتر به تمدن بشری می‌پردازد؛ یعنی همه ابعاد سیاسی، اجتماعی و جنبه‌های حکومتی جهان در این کتاب دیده شده است. "تاریخ تئاتر" کتاب کاملی است که شما با خواندن آن با تمدن غرب آشنا می‌شوید. اینکه چرا فلان کارگردان یا فلان سبک در یک دوره تاریخی مطرح شده‌اند در مسائل اجتماعی و سیاسی بررسی می‌شود."
او درباره مکاتبه ‌خود با براکت هم گفته است: "من نامه‌ای به براکت نوشتم که در جلد دوم کتاب آمده است. فکر کردم چون ما از قانون کپی رایت پیروی نمی‌کنیم، بهتر است به‌خاطر انتشار ترجمه فارسی کتاب، بی‌آنکه او حق‌التألیفی بگیرد، عذرخواهی کنم که خیلی هم با روی باز پاسخ داد: افتخار می‌کنم که ایرانی‌ها از کتاب من استفاده کنند. اسکار براکت از ادیتورهای دانشنامه بریتانیکا هم بود. البته الان دیگر خیلی پیر شده و ادامه این تاریخ تئاتر را به خانمی از شاگردانش واگذار کرده است."
پیامد
هوشنگ آزادی‌ور بگویی نگویی بر گردن همه دانشجویان تئاتر پس از انقلاب دین دارد چون همه آنان غیرمستقیم با خواندن تاریخ تئاتر اسکار براکت که ترجمه‌اش با دست‌های توانای او صورت گرفته است، از این آموزگاری غیرمستقیم بهره‌مند شده‌اند.
مردی که در سال 74، هنگامی که پا به دانشکده سینما تئاتر نهادم، به دلیل داشتن واحد تاریخ تئاتر جهان به ناچار باید کتاب ترجمه سه جلدی‌اش را می‌خواندیم چون مدرس تاریخ تئاتر حوصله درس دادن نداشت و جلد اول کتاب براکت را بخش‌بندی کرده بود که دانشجویان خودشان بخوانند و هر کدام بخشی را سر کلاس کنفرانس بدهند. این سرآغاز آشنایی با مردی شد که رفته رفته متوجه شدیم که صدای خوبی دارد و برای مستندهایش نریشن گفته و در دانشکده هم درس بیان به دانشجویان بازیگری می‌دهد و از سر کنجکاوی به سمت پلاتوها می‌رفتیم که با سرک کشیدن از نزدیک چهره این مرد خوش صدا را ببینیم... این کنجکاوی به درازا کشید تا اینکه در سال 88 از طرف ایران تئاتر برای گرفتن گفتگو به منزلش در شهرک غرب رفتم و دیگر این صدای نازنین به دلیل سکته قلبی خشدار شده بود و صاحب صدا دردها داشت و نمی‌توانست حتی به راحتی حرف بزند اما همچنان به گرمی پذیرایم بود که این کُندی گفتار اذیت‌ام نکند و واقعا هم نه تنها اذیت نشدم بلکه از اینکه می‌دیدم او کارگردان تئاتر هست و شاعری است که نسبت‌های دیگر و متفاوتی با شاعران وطنی‌ام دارد، خوشحال‌تر شدم و حتی او کتاب شعرش را برایم امضا و هدیه کرد و اینها شد خاطراتی که همچنان می‌تواند یاد او را در من زنده نگه دارد.
هنگامی که در سی و ششمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر خواستند برای هوشنگ آزادی‌ور مراسم بزرگداشت برگزار کنند، احساس کردم که بوی مرگ می‌آید چون در ایران ما سابق بر این بزرگداشت را می‌گذاشتند برای پس از مرگ بزرگان اما اکنون چند سالی است که کمی پیشرفته شده‌ایم و این بزرگداشت‌ها را در زمان بیماری و نزدیک شدن به خداحافظی به دیار باقی برگزار می‌کنیم؛ به هر تقدیر او آنقدر بزرگوارانه زیسته و آنقدر آثار درخشان برای‌مان به یادگار نهاده که هیچ‌گاه یادش از بین نخواهد رفت؛ همین ترجمه‌هایش خود سال‌ها می‌تواند بر تئاتر و سینمای ما تاثیر بگذارد و بقیه آثار مستند و داستانی و صدایش هم بماند!
به هر تقدیر ترجمه چنین کتابی به خیلی‌ها هم جسارت و بی‌پروایی داده و هم علم و آگاهی داده که هم در زمینه ترجمه تاریخ‌های تئاتر جهان و هم پژوهش و تالیف متون تاریخ تئاتر ایران تلاش‌های بسیاری کنند و امروز ما دیگر نه تنها کمبود منبع نداریم که با فراهم شدن این ترجمه‌ها و پژوهش‌ها حالا مسیر بهتری را برای انجام پژوهش‌های در خور تامل یافته‌ایم.
منابع:
اسکار براکت، مولف، سایت نشر مروارید.
آشفته، رضا، مروری بر زندگی و آثار هوشنگ آزادی ور، هنرمند و مترجم، ایران تئاتر، 11 اردیبهشت 97.
تاریخ تئاتر جهان (دوره‌ی 3 جلدی)، مروری بر سه کتب، بهان بوک.
جیحون، علی، هوشنگ آزادی‌ور؛ از "شعر دیگر" تا "گل قالی"، بی‌بی‌سی فارسی، 13 اردیبهشت 1397.
ستایش نامه تئاتر ایران برای هوشنگ آزادی ور، روزنامه جام جم، شماره 5034 11/11/96، صفحه 16 (فرهنگ و هنر).
صاحبان زند، سجاد، نگاهى به کتاب تاریخ تئاتر جهان نوشته اسکار براکت، وبلاگ دنیای هنر، 9 مرداد 85.
گفت‌وگو با هوشنگ آزادی‌ور، مترجم تاریخ تئاتر و سینما، ایبنا، یکشنبه 29 بهمن 1396.
هوشنگ آزادی ور درگذشت، روزنامه شرق،شماره 3137 11/2/97 ، صفحه 9 (تئاتر).
هوشنگ آزادی ور: شعر "دیگر" دنبال اساس‌نامه نبود، هنرآنلاین، 25 اسفند 95.

http://www.banounews.ir/fa/News/167436/"تاریخ-تئاتر-جهان"-براکت-یا-برگردانی-ماندگار-از-هوشنگ-آزادی‌ور---نگاهی-به-کتاب‌های-مهم-تئاتری-(قسمت-ششم)
بستن   چاپ