داستانک/ مردم چه میفهمن من چرا فقط انار میارم؟
مقالات
بزرگنمايي:
آریا بانو - آخرین خبر / اسماعیل هزار بار گفت اینجا خوب نیست، هَنَسهنس میکوبی میای بالا شهر بارت عیب ور میداره زخم و زیل میشه خیابونش سربالا داره برگشتنا اذیت میشی، هیشکه هم انار نمیخره به کتم نرفت که نرفت، گلی اینا چه میفهمن دلم پیشته لاکردار... چه میفهمن من چرا فقط انار میارم؟ چه میفهمن من صب به صب سرخترین و رگکردهترینشو چاک میدم... قاچ میکنم میذارم روی کلهی بار که تو ببینی...نه که بخری ها فقط ببینی...بگمت خانمخانما این دلمه که ایطو چاک خورده سرخه خونه ... هرکی میاد یه توکی میزنه یه تیکهشو میکنه...عُ تو نمیبینی...رد میشی میری...خب بی مروت چی تو اون داروخونه بیهمهچیز میفروشی که وقت نمیکنی یه سیگارکش بزنی بیرون مثل او شبنمو تو کوچه پشتی اسهآبی چسدود کنی برگردی منم سیرنگات نشم؟ مروتت کو؟ خو فصل انار تموم بشه من چار کلام با تو حرف نزنم نفهمم خونه به کجا داری و مرد و مددت کیه که زکی...
ای بمیری یحیی که جنم نداری بری بگی... بگی اذیتم نکن دختر... رکاب بده...به ای خونجگر انار فروش...بری بگی یه باغ انار دارم تو دلم سرخ... داغ...خون... بیا بشین خانمی کن...
چسب و ژلوفن و کرم و گریپمیکسچر دست مردم دادن که نشد کار، گلی به زیارت سیدآقا قسم یکی بیاد سمتت تو شوخی خنده وسایل بیناموسی بخواد بخره ، جرش میدم به مرتضاعلی ، بره از اون شهروز بگیره مگه قحطه آدم؟
آفتاب بی رمق شده بود آنقدر که دیگر انارهای چرب برخشی نمیزدند، گلی از داروخانه آمد، طرهای از موهای تنباکوییاش را پشت گوش چپش جاگیر کرد و کیفش را روی دوشش استوار، یحیی کامحبس زل زده بود، پلک هم نمیزد، راننده تاکسی صدا پرداد: «صیاد صیاد دونفر، خانم صیاد ؟ صیادی؟» گلی چانه بالا پراند که یعنی نه... عرض خیابان را رد شد و پلههای مترو را پایین رفت، سرِ گلی خورشیدی بود پیچیده توی یک شال زیتونی ، نشسته در گلدان یقهاسکی ای زرشکی که صخرهصخره پشت پلههای مترو غروب میکرد، شب که شد، یحیی دستمال چرب را توی کپه انار کوبید... یه نفره ...صیاده به قرآن صیاده خودش خبر نداره پدسّگ...
مرد داد میزد: صیاد صیاد دو نفر...
حامد عسکری
-
سه شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۲:۳۶
-
۳۲ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/504083/