داستانک/ حکمت یا تضاد
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو - روزنامه شهروند / بازرگانی متکبر پس از خرید مقدار زیادی از محصولات کشاورزی یک روستا آنها را بار خودروی خود کرد و سمت شهر به راه افتاد. پس از خروج از روستا و در ابتدای راه از پسر نوجوانی که کنار جاده ایستاده بود پرسید: «تا شهر چقدر راه است؟» پسرک بعد از کمی فکر جواب داد: «اگر آهسته بروی حدود ٣٠ دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروی یک ساعت و یا شاید بیشتر!» بازرگان که از این تضاد در جواب پسربچه ناراحت شده بود بی آن که از او تشکر و خداحافظی کند سریع به راه افتاد. او با سرعت به جلو میراند اما ٥٠٠ متر بیشتر نرفته بود که داخل چالهای افتاد و ضمن پنچر شدن یکی از لاستیکهای خودرو، نصف محصولاتش هم روی زمین پخش شد. بازرگان وقت زیادی را برای عوض کردن لاستیک و جمع کردن محصول ریخته شده روی زمین صرف کرد. او یک ساعت بعد هنگامی که خسته و کوفته به سمت شهر میرفت به یاد حرفهای پسرک افتاد و تازه منظور او را فهمید، پس بقیه راه را آرام و با احتیاط طی کرد.
-
يکشنبه ۲۱ دي ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۲:۳۷
-
۲۸ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/491814/