چگونه خشم روزگار نوجوانی به طغیان تبدیل میشود؟
اجتماعي
بزرگنمايي:
آریا بانو - جام جم / عبارت «سیب زمینی» به کسانی نسبت داده میشود که اصولا اهل هیچی نیستند.این قشر از افراد نسبت به هیچ اتفاقی نه موضع دارند و نه اصلا برایشان مهم است.مثلا اگر بهشان بگویی در فلان کشور منطقه جنگ است و هر روز معلوم نیست چند کودک کشته میشوند ککشان هم نمی گزد. تازه تحولات منطقه که به جای خود، تحولات جامعه و خانواده هم برایشان معنی ندارد. برعکسش بعضیها هم هستند که یک جوکر درون دارند و منتظر فرصتی برای منفجر شدن هستند.قطعا خداوند به خاطر یک علت بزرگ حس خشم را در انسان قرار داده است و یک نیاز برای بروز اتفاقات درونی و تخلیه روحی است، اما حتما لازم است این حس را به سمت درستش یعنی مطالبهگری، غیرت، وطن دوستی و... سوق دهیم.
چه چیز هایی به خشم ما دامن میزند؟
همان طور که میدانید پدرهاعاشق کنترلند. فرقی ندارد کنترل تلویزیون به منظور دیدن ریز جزئیات زیرنویس اخبار شبکه باشد یا کنترل کولر و در پارکینگ و... به همین علت علاقه خیلی شدیدی به کنترل فرزندان خود دارند.اساسا بالا و پایین کردن دوز بروز رفتار ما و شکل گیری خصوصیات مختلف مثل لوس بودن یا جسارت در دستان والدین و مخصوصا پدرهای گرامی است.امر و نهی و ایراد گرفتنهاو ملامت و حتی رسیدگیهاو نگرانی های زیاد معمولا باعث وول خوردن اژدهای خشم در ما میشود پس خواهشمندیم کنترل را هوشمندانه به کار ببرید. باتشکر!
الان که زمانه چرخاندن پیچ تلویزیون تمام شده است و تا اشاره کنیم هزار و یک فیلم و سریال و اخبار حرص درآور جور واجور را میتوانیم ببینیم بعضیهاهستند که بر اثر خودآزاری، عدل میروند سراغ بدترین و خشمناک ترین فیلم و سریال ها.از خونآشام و زامبی گرفته تا فیلم هایی با مضمون خیانت و... تازه اگر داستان راپونزل و سیندرلا و سفید برفی را میدادند اینهابنویسند؛ جادوگر داستان،تمام شخصیت هاو حتی نویسنده را از دم تیغ میگذراند و آن شاهزاده خانومی که بالای برج دراز زندانی شده بود هم عاقبت با موهای بلند بلوندش خود را حلق آویز میکرد.
به دلیل تعمیرات تعطیل میباشیم! این کفر انگیز ناک آلود ترین برگه ای است که میتوانند روی شیشه محبوبترین رستوران مورد علاقه آدم بزنند آن هم وقتی از آن سر شهر کوبیدهای آمده ای این سر که دلی از عزا درآوری!
آدم هم که از کودکی به بزرگسالی میخواهد نقل مکان کند و وارد زمان پرفراز و نشیب بلوغ شود باید ازاین برگههابه پشت لباسش بزند که اگر تند شد و حرف تلخی هم زد همه بدانند که از قصد نبوده و دست خودش هم نیست که به پای بی ادبی و تربیت بد خانواده ننویسند.
همین که مدارس غیردولتی از مدارس دولتی، رفاهیات و توجه بیشتری نسبت به دانش آموز ندارند،همین که کرور کرور نهاد و سازمان نوجوان محور داریم که صبح تاشب برای بهتر شدن وضع موجود این سن عرق میریزند،همین که جامعه به حرفهای نوجوان توجه میکند و همین که همگی نسبت به آینده و برابری های شغلی و نچربیدن سبیل پدر بزرگوار آقازاده مطمئنیم و عدالت در تمام جهان موج میزند عالیست.دیگر خشمگین ترتان نمی کنم!
احترام نگذاشتن به سلیقه و علایق یکی از بدترین ضدحال های عالم است که موجب میشود کارد بزنی خون آدم درنیاید! مثلا به مادر جان میگویی برای تولد سوسن و خواهر دوقلویش سنبل یک لباس زرد با دامن بلند و یقه ایستاده بدوزد و در کمال ناباوری با جمله کلیشه ای این بیشتر بهت میاد، یک لباس سورمه ای یقه مردانه بدون دامن تحویلت بدهد.بعد میگوید چرا پایت را روی زمین کوبیدی و دررا چرا محکم بستی!
وقتی خشمگین میشویم چه میکنیم؟
آدمهاوقتی به اصطلاح خشن میشوند به سه گروه تقسیم میشوند:
طغیانگر
کسانی که با ماسک جوکر و زامبی میافتند به جان بشقاب های جهیزیه مادر و ضرب و شتم معلم مدرسه! و بعد که به خودشان میآیند تازه متوجه کارشان میشوند.
درون ریزها
در این دوره و زمانه هستند کسانی که نه از روی آگاهی بلکه به قول روانشناسهااتفاقاتی که ریشه در بچگی شان دارد،خشمشان را عمرا بروز نمی دهند و میگذارند جمع و زیاد شود تا با یک عصبانیت غیر قابل جبران قاطی دسته اول شوند.
مدیر
بعضیهاهستند که این خشمشان در نتایج خوب خلاصه میشود.مثلا باعث میشود از آمریکا و وسط درس و دانشگاه بلند شوند و بیایند مملکت خودشان تا کمک کنند حکومت شاهنشاهی براندازی شود یا میشوند مغز متفکر جنگ های نامنظم و یک چریکی باحال در دفاع مقدس.
اگر کنجکاو شده اید این فرد کیست، یک سرچ درست حسابی درباره زندگی نامه شهید چمران بکنید که چطور خشم خود را به مطالبه حق هدایت کرد.
دلایل بروز خشونت در نوجوانان
گفتیم که خشم یک حس طبیعی است. مهم این است که بتوانیم بی خودی آن را بروز ندهیم. اما چرا برخی از ما نمی توانیم خودمان را کنترل کنیم و دست به بروز خشممان میزنیم؟
من وجود دارم
«در تمام طول زندگیم حتی نمی دونستم واقعا وجود دارم یانه.ولی وجود دارم ومردم دارن کم کم متوجه میشن!»
گفتم این بند را با دیالوگی از فیلم جوکر شروع کنم. شخصیتی که در تمام مراحل زندگی اش دوست داشت نور افکن های سن برنامه های خنده دار تلویزیون روی او باشد و یک کمدین معروف شود اما توسط جامعه اش نادیده گرفته شد هیچ بلکه طرد شده هم بود.
همین نادیده گرفته شدن هم باعث شد دست به طغیان بزند وخشم از سر سرخوردگی اش را با کشتن آدمهاخالی کند.قطعا یکی از دلایل عصبانیت، مورد توجه واقع نشدن است.
من قدرتمندم
همه آدمهابه قدرت و قدرتمند بودن نیاز دارند. شخصیت جوکر همیشه مورد توهین و تمسخر بود و زیر مشت و لگد های جسمی و روحی آدم های مختلف و در آخر و دقیقا در بزنگاه تصمیم این که بیشتر زخمی شوم یا تمامش کنم برای این که دیگر هیچ وقت کتک نخورد با اسلحه خود قدرت نداشته اش را جبران کرد و برای مردم شهرش به رخ کشید و باعث آغاز جریان خشم در جامعه اش شد.
من آزادم
گاهی فرد حس میکند آزادی اش سلب شده است. البته قبلا مفصل درباره آزادی و نیازی که نوجوانهابه این حس دارند صحبت کرده ایم. اما باز هم نبود آزادی مارا یاد جوکر میاندازد و دیالوگ سنگین فلسفی اش که وقتی روانشناسش از او میپرسد:«الان که من رو داری تا بتونی باهام حرف بزنی بهتره یا وقتی دستگیرت کرده بودن؟!» او در کمال تعجب میگوید:«وقتی توی بیمارستان زندانیام کردن، حالم بهتر بود» چون درک نشدن را بدترین نوع اسارت میداند.
من بزرگ شده ام
حتما قبول دارید رفتارهای کودکانه بزرگترها با یک نوجوان از آن دسته اتفاقاتی است که او را خشمگین میکند. وقتی سر کوچکترین کارت باید با آنهامشورت کنی، وقتی برای چند دقیقه بیرون رفتن از خانه هم نگرانت میشوند و هی زنگ میزنند که اتفاقی برایت نیفتد. وقتی درباره تو که حرف میزنند، میگویند:«این که بچه است هنوز» و ... . اینهاهمه باعث میشود یک نوجوان به بمبی در آستانه انفجار تبدیل شود که میخواهد به همه بفهماند بزرگ شده است. مگر نه؟!
-
سه شنبه ۳۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۷:۳۴
-
۳۲ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/360614/