طنز/ قافیه و کرونا و ارز و جفنگ و سقوط و تنگ!
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو - روزنامه شهروند / شرایط کرونا باعث شده خیلی مشاغل بروند غاز بچرانند و خیلیها هم به علت کمبود غاز بروند خانه سماق بمکند و خیلیها هم به علت گرانی سماق بنشینند جدول حل کنند و دیگر اگر نشد جدول حل کنند بروند دزدی. طوری که شیب افزایش سرقتها با شیب افزایش قیمت ارز یکسان است. البته این موضوع افزایش جرایم دزدی را ما نمیگوییم و ما را متهم به سیاهنمایی نکنید. این حرف یکی از مقامات قضائی کشور است که گفته «افزایش میزان سرقت قابلپذیرش نیست» و این از معدود دفعاتی است که نظر ما با مقامات یکسان است، چون برای ما هم قابلپذیرش نیست که صبح سقوط ریال بخشی از داراییمان را هاپولی کند و شب آقای دزد زحمت باقیاش را بکشد!
دوستان به شدت اعتراض میکنند و میگویند تو که همیشه مخالف تفکیک جنسیتی هستی و از حقوق خانمها دفاع میکنی، چرا گفتی آقای دزد و نگفتی خانم دزد؟ خب این درست که با افزایش فشارهای اقتصادی ممکن است خانمها هم کمکم دست به دزدی بزنند، اما خوشبختانه هر کاری کنند بعید است در آن دسته سرقتهای صبح نقش داشته باشند. چرا؟ چون جوری به خانمها میدان داده نشده که در این کشور به مدارج بالا در سازمانها و ارگانها و ادارهها برسند و وقتی سمت بالایی ندارند، چطور اختلاس کنند؟ یا با خرابکاری و تصمیمهای غلط باعث شوند قیمت ارز بالا رود؟
دوستی هم به نکته ظریفی اشاره کرد و گفت ما نویسندهها چرا باید از دزدی بترسیم؟ ما که نه دلار داریم، نه سکه، نه طلا و جواهری برایمان باقی مانده، دیگر نباید ترسی داشته باشیم. دزد به خانه ما بیاید نهایت بتواند قبض گاز یا دفترچه قسط بانک ما را بدزدد و برود از روی مهربانی آنها را پرداخت کند. وقتی پولی در بساط نیست، ترس از دست دادنش هم وجود ندارد. دزدان عزیز هم خوشبختانه کتابخوان نیستند که دستنوشتههای ما نویسندگان را از روی میز بردارند.
و عزیز نویسندهای گفت دزدی به خانهشان آمده بوده و چون آه در بساط نداشته، از سر لج نشسته تمام دستنوشتههای رمان آخرش را خطخطی کرده و دیگر قابل خواندن نیست. اینطور دزدهایی هم داریم.
امروز ستون ما را دیگران با اظهاراتشان پرکردند. این هم یکجور سرقت است. از این و آن حرف برداری جای خودت بنویسی. بله خب. چه میشود کرد. وقتی توییتر و اینستاگرام پر از این چیزهاست ما هم کمکم وسوسه میشویم پول مفت دربیاوریم. از این استندآپ کمدی کارها کمتریم؟
و باز نویسنده نازنینی گفت دزدی به خانهاش زده و از بد روزگار چون چیز قابلداری پیدا نکرده نسخه دستنویس آخرین رمانش را دزدیده. به او گفتم دزدی که این کار را میکند، حتما آدم اهل مطالعهای است. نکند رمان را به نام خودش چاپ کند؟ رفیق نازنین بنده گفت بکند هم آبروی خودش میرود، چون من هم این رمان را از دوست دیگری سرقت ادبی کرده بودم!
و در روزگاری که مشکلات اقتصادی باعث شده قافیه این ستون به تنگ آید و بنده برای گذران عمر، جفنگ پشت جفنگ بگویم، نمایندگان طی اقدامی مثبت و سهمگین و برای کاهش فشارهای اقتصادی وزیر... نخیر اقتصاد نه. وزیر امور خارجه را به مجلس فراخواندند. همین. پایان خبر و پایان طنز!
شهرام شهیدی
-
سه شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۳:۳۹
-
۱۴ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/348844/