آریا بانو

آخرين مطالب

راهبرد نظریه پردازی در جامعه شناسی جنسیت و جامعه شناسی خانواده روانشناسي

  بزرگنمايي:

بانو نیوز - شهلا باقری
چکیده
این مقاله پس از مرور تعاریف و دیدگاه­های مختلف در باب نقطه­ی آغازین «نظریه» به عنوان نقطه­ی ثقل تولید و خلق دانش به «مسئله» می­رسد. در آغاز، مسائل به شکل تدریجی مطرح می‌شوند و سپس مسائل متعدد تحت عنوان موضوع واحد، انسجام یافته و دانش را به وجود می‌آورند. این مهم با تمرکز بر جامعه­شناسی جنسیت و جامعه­شناسی خانواده جست­وجوی مصداقی می‌­شود و با تمرکز بر حوزه­ی «مباحث بحث­انگیز»، که به نوبه­ی خود نقطه­ی آغازین مسئله تلقی می­شود، به طرح و بحث «سؤالات راهبردی» در این دو شاخه علمی می‌­پردازد. طرح مباحث بحث­انگیز در قالب سؤالات راهبردی در جای خود بصیرتی ویژه در درک چشم­اندازها و افق­های پیش رو را موجب می­شود و جایگاهی برای کندوکاو و طرح مسائل جدیدتر علمی در حوزه­ی مسائل زنان و خانواده را به وجود می‌­آورد.
کلید واژه
نظریه، مسئله، مباحث بحث­انگیز، تولید دانش، جامعه­شناسی جنسیت، جامعه­شناسی خانواده.
طرح مسئله
انقلاب اسلامی ایران حرکتی عظیم در جهت احیای مجدد دین و معنویت در مقیاس جامعه­ ی جهانی است. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اسلام ظهور دوباره یافت و راه جدیدی را به سمت حیات معنوی و در عین حال تأمین معیشت در سایه­ی معنویت پیش روی بشر گشود. اصلی­ترین شاخصه­ی انقلاب اسلامی، که یکی از عمده­ترین عوامل تأثیرگذار در مسائل جهانی و بین­المللی در سده­ی اخیر هم می‌باشد، این است که دین را به عنوان یک عامل تأثیرگذار و تعیین­کننده وارد عرصه­ی فرایندها، تغییر، تحولات و تحلیل­های اجتماعی کرد؛ هرچند تبدیل امیدها و آرمان­های نوین انقلاب اسلامی نیز منوط به اجرای برنامه­های علمی و نشان دادن راه عملی رسیدن به ایده­هاست. تبدیل ایده­های اسلام به سازوکارهای محقق و عـملیاتی هـمان نهضت گسـترده­ای است که دنـیای اسلام، به ویژه تشیع، عهده­دار آن است. البته یک سوی این نهضت، حوزه­های علمیه قرار دارند که مکلف­اند، نسبت به معارف دینی و ارائه­ی تفقه جامع دینی بازنگری کنند و در سوی دیگر، محافل علمی و دانشگاهی­اند که باید در جهت تولید علم هماهنگ با معارف دینی تلاش کنند.
1) ضرورت نظریه­ پردازی در مسائل زنان
زندگی فردی و اجتماعی انسان و کلیه­ی آثار و مصنوعات بشری و قواعد اجتماعی در بستر جامعه و ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی آن قرار دارد و مداخلات، تعاملات و حتی معارضات این بستر بر امور فردی و اجتماعی انسان تأثیرگذار است. با درک این معنا و فهم تأثیر و تأثرات آن معلوم می­شود علم، پدیده­ی فرهنگی است و ارزش‌ها (اعم از علمی و غیر علمی)، به انتخاب و گزینش موضوعات مطالعه شده‌ی محقق شکل می‌دهند و اثر می‌گذارند.
تولیدات و آفرینش‌های علمی انسان، مملو از پیام‌های ارزشی است و بر خوشایند و ناخوشایندهای صاحب اثر دلالت دارند. مطلوبیت­های علمی محقق یک «ارزش» از طرف وی تلقی می­شود و حامل معانی متعدد و من‌جمله «رسیدن به حقیقت» به عنوان یک امر مطلوب و خواستنی است. حقیقتی که رسیدن به آن برای محقق یک ارزش تلقی می‌شود و ثمره­ی عمر محقق و تلاش‌های خستگی­ناپذیر برای کشف و فهم حقیقت در صحنه­ی واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی است. حقایقی که در صحنه­ی واقعیت‌ها پنهان هستند و فقط چشم تیزبین محقق علوم انسانی و عطش بی­پایان وی برای درک بی‌پیرایه­ی حقیقت است که این امور پنهان را به امور آشکار و دیدنی تبدیل می‌کند، لذا میزان مطابقت تولیدات جدید علمی با نیازها و ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی هر جامعه می‌تواند از یک مسئله­ی اساسی به عنوان چالش آتی بر سر راه تحقق این هدف پرده بردارد.
بدین ­جهت بررسی و پژوهش در مسائل زنان در جامعه­ی اسلامی ایران مستلزم گشودن ابواب جدیدی است؛ گشودن ابواب جدید نیز در گرو توجه به نکات کلیدی است. از جمله از منظر تولیدکنندگی علم و دانش، نقش و سهم تمام رشته‌های علمی به­خصوص رشته‌های حوزه­ی زنان و خانواده مورد بازبینی و پرسش جدی قرار گیرد. در این راستا باید وضعیت پژوهش مسائل زنان و رشته‌های مطالعات زنان و خانواده در فرایند تولید دانش از دو منظر مطمح نظر قرار گیرد:
اول، به عنوان رشته­ای علمی در مجموعه‌ی علوم انسانی و فرهنگی کشور و نیز رشته‌ای خاص که خانواده و مناسبات انسانی و جنسیتی را موضوع مطالعه قرار دهد و تولید فرهنگ خانواده را در بازتولید مناسبات انسانی و اجتماعی جامعه بر عهده داشته باشد.
دوم، از آنجا که علوم اجتماعی و علوم انتزاعی از جمله علوم خنثی نیستند؛ بلکه هدف این علوم تحلیل پدیده­ها به سبب تغییر و تحولات جامعه است و جامعه­ی اسلامی ایران به سبب اوضاع و احوال اجتماعی، تاریخی و روش خاص خود الزاماً هویت مستقل علوم اجتماعی اسلامی- ایرانی دارد. بنابراین اگر بتوان مسائل مربوط به زنان و خانواده را به تبع تغییر شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در ایران در حوزه­ی علوم اجتماعی بررسی، تحقیق و تتبع کرد و اگر معلوم شود که به تبعیت از انقلاب اسلامی و دستاوردهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و اوضاع و احوال خاص جامعه­ی اسلامی به تبعیت از اندیشه و تفکر اسلامی صاحب علوم اجتماعی خاص بوده، آن­گاه بررسی مسائل زنان و خانواده نیز از نظریات و روش­شناسی خاصی برخوردار خواهد شد (باقری 1386: 190).
همچنین مسائل مورد پژوهش و تحقیق زنان بررسی رابطه­ی دو شی‌ء ساده و بسیط نیست، ‌بلکه پرسش از دو مجموعه و دو شیء یا چند شیء مرکب و چند بعدی است که هر یک در نوع خود صاحب ویژگی‌‌های متنوع و مهمی است. باید توجه داشت، یکی از خصوصیات مهم این دو مجموعه محدود و بسته نبودن آنها است، البته بررسی نسبت دو مجموعه بسیار سهل‌تر از بررسی رابطه­ی دو مجموعه­ی باز و متحرک است. نه تنها مطالعه­ی مسائل و امور زنان چند خاستگاهی است، بلکه فروعات و شاخه‌‌های آن و به تعبیر دیگر مسائل برخاسته از آن نیز ریشه در زمینه‌‌های متعدد داشته و از منابع و مصادر و آبشخور‌های متنوعی مشروب و تغذیه می‌شود و به نوبه­ی خود از آثار گوناگونی نیز در زمینه‌‌های مختلف معرفتی برخوردار است. مهم­ترین آنها عبارت­اند از: جامعه­شناسی(جامعه­شناسی جنسیت و جامعه­شناسی خانواده)، روان شناسی، فلسفه­ی علم (از جمله تحلیل‌‌های جنسیت­محورانه­ی فلسفه­ی علم)، الهیات (شاخه‌‌های مرتبط اعم از علوم قرآنی، علوم اسلامی و ...)، معرفت­شناسی، تاریخ،‌ حقوق (اسلام و غرب، عمومی و خصوصی، بین‌المللی، جنحه و جزا و ...)، انسان‌شناسی (شاخه‌‌های مرتبط در اسلام و غرب، اعم از انسان‌شناسی اسلامی، مردم‌شناسی فرهنگی، مردم‌شناسی جسمانی و...). توجه به این نکته نیز ضروری است که تحقیق و پژوهش علمی[1] وجودی تدریجی و تراکمی دارد و دائم در حال پویایی و دامن­گستری است. پژوهش علمی از بیرون در حال گستردگی و از درون در حال تقسیم به اجزای کوچک­تر و تخصصی‌ است. تخصصی شدن دانش‌ها در مجموعه­ی‌ علم مصداق تجزیه­ی درونی است و پیدایش «مسائل جدید» و مهم‌تر از آن پیدایش «دانش‌‌های جدید» مصداق گستردگی بیرونی آن است. در تاریخ علم، هرگز ابتدا موضوع به میان نیامده است تا به دنبال خود مباحث یا مسائل خاص را به عنوان عوارض ذاتی به میان آورد، بلکه در آغاز مسائل تدریجی مطرح می‌شوند و سپس مسائل متعدد، تحت عنوان موضوع واحد، انسجام یافته و دانش را به وجود می‌آورند. مطالعه­ی فرایند رشد و تحول تاریخی علوم نشان می­دهد موضوع امری ثانوی و تبعی است و علم چیزی جز مسائل نیست. به همین جهت، تحقیق، که نیروی محرکه و موتور درونی تحول علم است، جز یافتن پاسخ مسئله نیست. بدین ترتیب باید اذعان کرد مسائل زنان در ابعاد مختلف مطرح است. مسائل زنان ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، خانوادگی و … دارد که هر کدام از این ابعاد نیز یک مجموعه­ی مرکب محسوب می‌شوند و با ابعاد دیگر رابطه­ی متقابل و متعامد دارند. این منظومه­ی روابط و ابعاد متحرک و متعامد، در گذر زمان و در معبر نیاز‌های عصری نیز تغییر و تحولات خاص داشته و به نوبه­ی خود، مسائل جدیدتری را به وجود می‌آورد که می‌توان مطالبات و نیاز‌های جدید زنان از خود، مردان، جامعه، دولت،‌ خانواده و نهاد‌های مدنی را در این راستا بررسی کرد.
به نظر می‌رسد، در اولین مرحله از فرایند تولید دانش باید تعریف «نظریه» ارائه شود و در گام بعدی محدوده­ی «مباحث بحث­انگیز» در رشته­ی مطالعات زنان و خانواده مشخص شود تا از این رهگذر بتوان کنشگران علمی این رشته را به کارامدی هر چه بیشتر نزدیک کرد.
2) خلق دانش و نظریه در فرایند یک مدل
برای خلق و ایجاد دانش، نظریات مختلفی ارائه شده که بارزترین آن الگوی چهار مرحله‌ای نوناکا[2] و همکارانش است. در این مدل دانش را به دو نوع «صریح» و «نهفته» تقسیم کرده‌اند. دانش صریح یا آشکار دانش مدونی است که با واژه‌ها و لغات و کلمات به سادگی بیان و منتقل می‌‌شود، در حالی که دانش نهفته بصیرت، ذهنیات و دانش نامدونی است که به سادگی منتقل و ارائه نمی­شود. دانش صریح یا تصریحی دانشی قابل رمزگذاری و در نتیجه قابل پردازش سهل و انتقال و ذخیره در پایگاه داده‌ها و اطلاعات در سازمان است. دانش تصریحی را می‌توان به صورت راهنماها، جزوات آموزشی، رویه‌های انجام کار و سایر مکتوبات سازمانی ارائه کرد. در مقابل، دانش نهفته و ضمنی دانشی شخصی بوده که رمزگذاری، انتقال و آموزش در آن به سادگی امکان‌پذیر نیست. این نوع دانش ریشه در اعمال و رفتارهای شخصی، ارزش‌ها، تجربیات و الگوهای ذهنی داشته و یکی از منابع عظیم دانایی در سازمان‌هاست .( Nonaka, et al 2000)
اگر دانش بشری را به صورت کوه یخی در نظر گرفت، بخش کوچک و بیرونی دانش صریح و مدون و بخش بزرگ­تر دانش نهفته و ضمنی است. این نشان دهنده­ی اهمیت و عظمت دانش نهفته در مجموعه­ی آگاهی‌های بشری است. پولانی[3] اهمیت دانش نهفته را این­گونه بیان می­کند: «ما خیلی بیشتر از آنچه می­توانیم بیان کنیم، می‌دانیم» (Polanyi 1989). یعنی دانش نهفته یا ضمنی مجموعه‌ای از تجارب، مهارت‌ها، دیدگاه‌های حرفه‌ای و کاری و الگوهای ذهنی در درون فرد است که به سادگی انتقال­پذیر نبوده و کاملاً جنبه­ی شخصی و فردی دارد. بدین ترتیب دانش ضمنی در عمل و از طریق کاربرد آشکار می‌شود و از این ویژگی برای انتقال و آموختن آن باید استفاده کرد. دانش ضمنی از راه ارتباطات و تعاملات شخصی با خبرگان و کسانی که واجد این دانش­اند، یاد گرفته می‌شود. به عبارت دیگر یادگیری دانش ضمنی عملی بوده و به شکل نظری انتقال‌پذیر نیست. دانش نهفته هم ابعاد فنی، مانند مهارت‌ها و تجربیات عملی افراد، و هم ابعاد ذهنی و شناختی، مانند الگوهای ذهنی، مفاهیم ایده­آل و ارزش‌های افراد، را داراست.
دانش صریح (E)
دانش نهفته (T)
ظهور خارجی دانش
جامعه پذیری
با توجه به اهمیت دانش نهفته و ضمنی مدیریت دانش در سازمان باید تلاش کند تا از این بخش عظیم دانش بهره­مند شود و از این طریق به خلق و ایجاد دانش جدید در سازمان علمی و نظام آموزش عالی بپردازد. مدل چهار مرحله‌ای خلق دانش در یک مسیر حلزونی چنین مهمی را تحقق می‌بخشد. نوناکا و همکارانش معتقدند: «دانش نهفته از راه مدیریت گفت­وگو و ارتباط عینیت پیدا می‌کند و آشکار می­شود و پس از درونی شدن، دوباره بصیرت و آگاهی درونی را ایجاد می‌کند که این سیر به صورت حلزونی موجب اعتلای دانش در سازمان می‌شود. شاید مدیریت گفت­وگو و ارتباط، اتاق‌های فکر، جلسات بیان افکار و اندیشه‌ها، تدابیری ساده برای ایجاد تعامل و برقراری ارتباط ذهنی باشند» اما به نظر برن اشتاین[4] برای درک و شناخت واقعی، باید به دنبال مفاهمه و هم­ذهنی بود Bernshitin 1976)). گفتمان عملی فرصتی فراهم می‌آورد تا طرفین ذهن خود را نزد یکدیگر بگشایند و با اعتماد به هم، آنچه را در ذهن دارند، برای هم آشکار کنند. وجود اعتماد، هم­هدفی و تمایل درونی، لازمه­ی تحقق گفتمان است.
شکل 1: مدل چهار مرحله­ای خلق دانش
بنابراین برای خلق دانش و نظریه باید مراحل زیر طی شود:
2-1) دانش­آفرینی
فرایند دانش­آفرینی از قسمت جامعه­پذیری آغاز و دانش نهفته­ی (T) افراد به یکدیگر منتقل می‌شود. افراد با شرکت در جلسات و کارهای جمعی در اندیشه‌ها و دانش نهفته­ی یکدیگر شریک می‌شوند. تمام افراد می‌کوشند تا تفکر و احساس دیگری را دریابند و به ذهن دیگری نفوذ کنند. مدیریت برای تحقق اهداف در این مرحله باید شرایطی فراهم آورد که افراد با علاقه و رغبت احساسات، ادراکات، تجربیات، اندیشه‌ها و مدل‌های ذهنی خود را با هم در میان نهند و در اندیشه‌های هم شریک و سهیم شوند. در این فضا افراد باید با هم یکی شده، حجاب‌های بین آنها از میان برداشته شود و دانسته‌های خود را به هر زبان و وسیله‌ای به هم منتقل کنند. این فضا، فضای دوستی، اعتماد و اهمیت به همدیگر و آگاه شمردن است. این مرحله را به دلیل تشکیل فرایند جمعی و گروهی «جامعه­پذیری» می‌نامند. افراد و اعضای گروه‌های تخصصی با هم بودن، با هم درک کردن، به درون هم نفوذ کردن، رابطه­ی چهره به چهره و ذهن به ذهن داشتن را تجربه می‌کنند. بنابراین در این مرحله دانش درونی و نهفته­ی افراد طی فرایند جامعه­پذیری به هم انتقال می‌یابد و مفاهمه که اولین و مهم‌ترین گام در خلق دانش است، برداشته می‌شود.
2-2) ظهور خارجی و عینی دانش
در این مرحله دانش به صورت عینی و انتقال‌پذیر در می‌آید. دانش نهفته­ی مدون شده به شکل تجربه‌ی همگانی در می‌آید. دانش نهفته، ذهنی و انتزاعی به دانشی صریح، عینی و ملموس تبدیل می‌شود. نظریه­پردازی، تنظیم و تدوین تئوری‌های تجربی همگانی و مفهوم برای همه، از فعالیت‌های این مرحله است. یکی شدن ذهنیت‌ها در مرحله­ی قبل در این مرحله به صورت یک ذهنیت جمعی تبیین و تدوین می‌شود.
2-3) ترکیب و تلفیق
دانش صریح و بیرونی مرحله‌ی قبل به دانشی پیچیده‌تر و کامل‌تر تبدیل می‌شود. در واقع با تلفیق دانش‌های متنوع و مختلف دانشی ترکیبی و کامل حاصل می‌شود. دانش‌های صریحی که در بخش‌های مختلف سازمان علمی حاصل و ویراسته شده­اند به هم پیوند خورده، کامل گردیده و به صورت سیستمی در می‌آیند. در این مرحله «دانش» ایجاد می‌شود؛ تحقق فرایند در این مرحله نیازمند همکاری و همراهی همه‌ی واحدهای سازمان و روحیه‌ی جمعی است. در شبکه‌ی دانش­آفرینی دانشگاهی، گروه‌های تخصصی به عنوان واحدها و بخش‌های مرتبط به هم دانش بیرونی را به هم پیوند داده و دانشی کامل و پالایش شده را به دست می‌دهند.
2-4) درونی­سازی دانش
در این مرحله، دانش صریح، بیرونی کامل و جدید که حاصل ترکیب و تلفیق نظرات جمعی است به دانش نهفته در درون افراد تبدیل می‌شود. افراد سازمان یا اعضای گروه‌های تخصصی که در جریان دانش جدید قرار گرفته‌اند آن را درونی می‌سازند و بصیرت و بینشی جدید در درون اعضای شبکه به وجود می‌آورند.
پس از طی این مراحل، دور دوم این سیر آغاز می‌شود، بدین­ترتیب که دانش درونی شده­ی مرحله‌ی چهارم به صورت دانش نهفته‌ی کامل‌تر از طریق جامعه­پذیری به دیگر اعضای گروه‌های تخصصی انتقال پیدا می‌کند و به ترتیب مراحل ظهور خارجی دانش، ترکیب و درونی­سازی طی می‌شود. طی این مراحل در هر دور، موجب اعتلای دانش و رسیدن به آگاهی بیشتر و دانش سازمانی کامل­تر می‌شود. در یک روند حلزونی، با گذر از هر مرحله بر وسعت و عمق دانش حاصله افزوده می‌شود و ترفیع و بالندگی مستمر در دانش رخ می‌دهد. مدل چهار مرحله‌ای خلق دانش به صورت دیگری نیز ارائه می‌شود که در شکل ذیل ملاحظه می‌شود:
شکل 2 مدل شبکه­ای خلق شبکه
در این مدل شبکه‌هایی برای تبدیل دانش‌های نهفته و صریح به هم طراحی شده‌اند که از مرحله­ی تجربه­آموزی آغاز شده و از دانش نهفته هم آگاه می‌شوند، سپس دانش نهفته عینیت یافته و به دانش صریح تبدیل می‌شود. دانش صریح در این مرحله تکمیل و سرانجام به عنوان «شبکه‌ی یادگیری» محسوب می‌شود و از دانش صریح دانش‌های نهفته­ی جدیدی در اذهان شکل می‌گیرد (et al 2005 Back,a.).
بنابراین حوزه‌ی نظریه­پردازی در مسائل زنان وادی بسیار عمیقی است که باید از شتاب و عجله و قضاوت‌های سریع در آن پرهیز کرد. همچنین بنیادهای عمیقی برای این کار مهم پیش­بینی و طراحی کرده و آن را بر پایه‌های استوار و عمیق بنیان­گذاری شود. لذا تولید دانش در رشته‌ی مطالعات زنان محتاج و نیازمند شبکه‌های تجربه­اندوزی محققان کنشگران علمی و مراکز پژوهشی از یکدیگر حول مفاهیم و نظریات جنسیت و هویت جنسی برون داد و انتشار فرآورده‌های متنی و صریح از مفاهیم، نظریه‌های هویت جنسی، نظام­دهی مجدد به متون و انتشارات علمی و تکمیل نواقص، ایجاد شبکه‌ی یادگیری از دانش متنی و صریح، و نیز پیدا کردن دانش ذهنی جدید از جنسیت، خانواده و مشتقات آن است.
3) چیستی نظریه
یکی از دلایل وجود ابهام در مورد نظریه تعدد تعاریف آن است. تکثر تعاریف در باب نظریه از یک سو این امکان را به نظریه می­دهد که بتواند به مثابه یک طیف، توصیف­ها، تبیین­ها و تحلیل­های مختلف را با درجات متفاوت در خود جای دهد و از سوی دیگر، باید راهنمای عمل مفیدی را برای نظام­مندسازی ساخت نظریه تدارک دید.
تعاریف بسیار زیادی از تعریف نظریه وجود دارد که برخی از این تعاریف بیان می­شود: «مجموعه گفتارهای جامع که بر اساس علم منطق به یکدیگر مرتبط بوده و مبین بخشی از واقعیت هستند» (رفیع پور 1381: 35-33). «مجموعه­ای از قوانین، تعاریف، اگزیوم، قضایا و مجموعه­ای از توصیف­ها در فرایندهای علیّ است» ((Reynolds1971:30، «مجموعه­ای از روابط علیّ بین پدیده­ها (متغیرها) نظریه است» (دوبین 1388: 43). «نظریه، توصیف، تبیین و بازنمایی یک پدیده‌ی مشاهده شده یا تجربه شده است» (Gioia & pitre 1990: 584-602 ).
از تجزیه و تحلیل تعاریف مختلف نظریه چهار عنصر «ساختار منطقی»، «کارکردها»، «عناصر» و «رابطه‌­­ی نظریه با پژوهش» تعیین می‌‌شود. نظریه، حصر استقرایی و استدلال تمثیلی نیست، بلکه چگونگی و چرایی رخداد پدیده­هاست و باید توجه داشت که سازوکارهایی ویژه و مخصوص دارد.
از منظر کارکرد، نظریه به سؤال جواب نمی­دهد بلکه مسئله را حل می­کند، زیرا بین سؤال و مسئله فاصله بسیار زیادی وجود دارد. تفاوت میان مسئله[5] و سؤال[6] تفاوت مهمی در مباحث روش­شناختی محسوب می‌شود. در نظریه­پردازی کسی در پی پاسخ به سؤال نیست بلکه پاسخ به سؤال در حوزه­ی فعالیت آموزش است. بدین­جهت از منظر روش­شناسی نیز کسی که یک نظریه دارد، قبل از نظریه­سازی باید مسئله مشکل داشته باشد.
در تئوری­سازی نیز، اگر قرار بر حل مسئله­ای است، ابتدا باید آن مسئله تعریف و قبل از ارائه­ی نظریه فایده­ی آن بیان شود. اما وقتی مسئله نباشد چگونه می­توان نظریه­پردازی کرد؟ هدف حل مسائل جامعه و مسائل علمی است و هر مسئله­ای تعریف، مقتضیات و حصر خاص دارد.
بسیاری از پژوهشگران نقطه‌ی آغازین نظریه­پردازی را تشخیص یک مسئله می­دانند (Cohen 1989: 28; Vandeven 2007: 97; Lynham 2002: 53) گرچه ممکن است نقطه­‌ی آغازین تکمیل پازل یک داستان (Polanyi 1989: 34)، سؤال (Tuner1987: 424)، مواد پژوهش راهبردی (Merton 1987: 23) یا نابهنجاری علمی باشد (Schank1988: 76).
بنابراین وقتی می­توان در حوزه‌ی پژوهش نیز تئوری­سازی کرد که مسئله باشد و بدون اطلاعات و آموزش نیز نمی­توان صاحب روش و متد پژوهشی بود. اطلاعات و آموزش به مثابه هیزم­های آماده‌ی اشتعال برای نظریه­پردازی است. از همین رو بسته به اینکه پژوهش نظریه­محور[7] یا مسئله­محور[8] باشد، می­توان نقطه‌ی آغازین نظریه­پردازی را تشخیص «موضوع بحث انگیز» در یک حوزه دانست.
3-1) موضوعات بحث­انگیز در جامعه­شناسی جنسیت
در ادبیات جامعه­شناسی جنسیت[9] با مسائلی از این دست روبه‌رو بوده که بین جنس[10] و جنسیت[11] تفاوت بارزی وجود دارد به طوری که اولی بر خصوصیات کاملاً بیولوژیک و فیزیولوژیک زن یا مرد دلالت می­کند و دومی بر خصوصیات نسبت داده شده‌ی اجتماعی و فرهنگی جوامع و گروه­ها به زن یا مرد دلالت دارد.
همچنین بحث می­شود که لزوماً در همه‌ی جوامع و فرهنگ­ها این گونه نیست که خصوصیات جنسی زن و مرد ملاک زنانگی و مردانگی آنها باشد، حتی چه بسا خصوصیات جنسیتی آنها ملاک و مبنای زنانگی و مردانگی است. در ادبیات جامعه­شناسی جنسیت دامنه‌ی وسیعی از نظریات در مورد جنس، جنسیت، تقسیم کار جنسی در خانواده، و شکل­گیری جنسی زن و مرد وجود دارد. قلمروهای بسیار متنوع و چشم­اندازهای مختلف زیست­شناختی، روان­شناختی و جامعه­شناختی به تبیین شکل­گیری نقش­های جنسیتی پرداخته­اند و از دیـدگاه جامعه­شناسی زیستی، روان­شناسی اجتماعی و جامعه­شناسی صرف مباحثی بیان شده و حتی گاه نظریه­های تلفیقی مانند «زیستی- اجتماعی» یا «روان­شناسی ـ اجتماعی» و گاه نظریات تندتر و کلان­تر همچون «طبقات جنسی» (فایرستون)[12] و «پدرسالاری» (اوکلی)[13] هم طرح شده است. به هرحال مسائل بحث برانگیز در این قسمت مطرح است که برخی از آنها بیان می­شود:
- آیا جایگاه خصوصیات خَلقی و خُلقی در زن و مرد به رسمیت شناخته می­شود؟
- آیا تفاوت‌های روان­شناختی و فیزیولوژیک بین زن و مرد و زن و شوهر برقرار است؟
- در کدام قلمرو می­توان از تفاوت­های روان­شناختی یا تفاوت­های فیزیولوژیک زن و مرد در جامعه و زن و شوهر در خانواده بحث کرد؟
- جایگاه هر کدام از این تفاوت­ها در زندگی اجتماعی و زندگی خانوادگی چیست؟ تا چه مرحله­ای قدرت بدنی و خصوصیات هورمونی و روان­شناختی پاسخ­گو و راه­گشاست؟
-آیا از تعامل «قدرت بدنی و شرایط فیزیولوژیک» و «تفاوت­های روان­شناختی» بین زن و مرد، عامل و فاکتور جدیدی به دست می­آید که شرایط را به گونه­ی دیگری رقم بزند؟
-آیا برهم نهادِ جسم و روان و تداخلات آنها با هم، سیستم پیچیده­ی دیگری را برای تحلیل و تبیین به وجود می­آورد؟
البـته به رسـمیت شناختن دو عامل جسـم و روان و تأثـیرگذاری­های فیمابین آنها بر هم کافی نیست و کلی­گویی­های این­چنینی نمی­تواند پاسخ­گوی مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی باشد. همچنین اگر ضروری است تا عامل اجتماع را در تداخلات جسم و روان مدخلیت داد، باید توجه داشت که چـگونه سیـستمی پیـچیده­تر از سـیستم قبلی ساخته می­شود و در پیش­روی انسان­ها قرار می­گیرد.
در حـال حاضر بحـث­های کلـی و گاه مناقشـه­آمیزی بین صاحب­نظران ملی و بین­المللی وجود دارد که راه­گشای مسائل امروز جامعه­ی بشری نیست. حتی گفتمان غالب برخی متخصصین داخلی که اذعان دارند: «اسلام وجود برخی پیش­زمینه­های فطری برای تمایز جنسیتی نقش­ها را بدون پذیرش خصلت جبری برای آنها تأیید کرده است» (بستان 1385: 17) به تنهایی به حل معضلات و پرسش­های جامعه‌ی امروز نمی­انجامد. در حال حاضر باید به سؤالات ذیل پاسخ داده شود:
- الگوی اسلامی- ایرانی تقسیم کار اجتماعی و تقسیم کار خانگی و خانوادگی چیست؟
- ره­آورد و دستاورد زن و شوهر برای یکدیگر در عرصه‌ی زندگی اجتماعی چیست؟
- ره­آورد و دستاورد زن و شوهر برای یکدیگر در عرصه‌ی زندگی خانوادگی چیست؟
- زن بودن و مرد بودن و تعیین هویت نقش­های جنسیتی چگونه و در قلمرو چه عوامل، زمینه­ها و حوزه­هایی است و چگونه شکل می­گیرد؟
به‌طور قطع بدون پاسخ به این سؤالات، تبیین مسائل مربوط به اشتغال، مدیریت، قضاوت، سبک زندگی بهینه، فعالیت­های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زنان پاسخ در خور خود را نخواهد یافت و صاحب­نظران را در نظام­سازی و ساختارسازی اجتماعی با مشکلات عدیده مواجه می­کند.
3-2) موضوعات بحث­انگیز در جامعه‌شناسی خانواده
مباحث مربوط به جامعه‌شناسی خانواده[14] با بحث ازدواج شروع می‌شود. در تعریف خانواده‌ آمده: «پیوند بین دو جنس مخالف بر پایه‌ی‌ روابط پایای جنسی که مستلزم انعقاد قراردادی اجتماعی است و مشروعیت روابط جسمانی را موجب می­گردد» (ساروخانی1370: 23). در این‌گونه تعاریف،‌ بر چهار ویژگی مهم: ارتباط جسمانی،‌ تخالف جنسی، ‌پایائی و قرارداد تأکید می­شود.
به باور عده‌ای از صاحب‌نظران «واژه‌ی خانواده برخلاف واژه‌ی ازدواج با فرهنگ‌ها و جوامع اروپایی و آمریکایی و پیشینه‌ی تاریخی آنها ارتباط دارد؛ لذا هر چند تعدادی از اندیشمندان علوم اجتماعی،‌ خانواده را «اجتماعی جهانی» قلمداد کرده‌اند،‌ گروهی دیگر این واژه را برای اشاره به ویژگی متمایز حیات اجتماعی در بعضی فرهـنگ‌ها و دوره‌های تاریخی به کار بـرده‌اند» (Kuper & Kuper 1985: 29).
از آنجا که نهاد خانواده در طول تاریخ و در فرهنگ­های مختلف به شکل‌های گوناگونی بروز یافته و ممکن است در معرض حوادثی از قبیل فوت همسر، طلاق و توقف رابطه‌ی جنسی به دلایلی مانند: نقص عضو یا بیماری قرار گیرد، لذا از نظر جامعه‌شناسان، ارائه تعریفی جامع و جهان­‌شمول از واژه‌ی‌ خانواده دشوار است و به همین دلیل تعریف‌های ارائه شده معمولاً با مشکل جامع یا مانع نبودن روبه­روست. همچنین ارائه­ی تعریف جامع بر این پیش‌فرض استوار است که خانواده را نهادی جهانی تلقی کرد، در حالی که ‌نظریه‌ی خاصی در این مورد وجود ندارد.
با چشم‌پوشی از مباحث اصطلاحی و واژه‌شناسی خانواده در تمام جوامع بشری به شکل‌های متنوعی وجود دارد و کارکردهای به نسبت مشابهی را برآورده می‌­کند‌. جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان تعدادی از اشکال خانواده را شناسایی و طبقه‌بندی کرده‌اند که برخی از آنها در بیشتر جوامع دیده می‌شوند و برخی دیگر محدود به جوامع خاصی هستند. در مهم‌ترین تقسیم‌بندی،‌ خانواده‌ بر اساس تعداد اعضا، نسل‌ها،‌ اقتدار و مکان استقرار زوجین‌ طبقه‌بندی می‌شود. برخی از مهم‌ترین اشکال خانواده از دیدگاه جامعه‌­شناسان و مردم­شناسان به قرار ذیل است:
خانواده‌ی هسته‌ای- گسترده[15]، خانواده­ی پدرسالار- مادرسالار[16]، خانواده‌ی پدرمکان- مادرمکان[17]، خانواده‌ی تک‌همسر- چندهمسر[18]، خانواده‌ی ناقص- تک سرپرست[19] و خانوادة‌ ناتنی[20]. اشکال جایگزین خانواده هم به این قرار است: هم‌خانگی یا زندگی مشترک بدون ازدواج[21]، کمون‌ها یا اجتماعات اشتراکی[22] و زوج‌های هم­جنس‌باز[23] (گیدنز 1374: 42؛ ساروخانی1370: 525؛
(Lee & Newby 1995: 292; Nazroo 1999: 418; Ssabini,1995: 389 ;Allan & Crow,2001: 26; Lott,1993: 230; Cunningham & Antill, 1995)
بدیهی است اسلام با همه‌ی اشکال و عواملی که از نقش حیاتی و اجتماعی نهاد خانواده بکاهد یا به ثبات،‌ دوام، پایداری و استحکام آن خدشه وارد ‌کند‌ مخالف است و هیچ کدام از اشکالی که به نحوی دربردارنده‌ی بی‌بندوباری و بی‌ثباتی باشد را نمی‌پذیرد؛ لذا هم­جنس‌گرایی، هماهنگی و ایجاد اجتماعات اشتراکی و نظایر آن جایگاهی در تفکر دینی اسلام ندارد و این سؤال مطرح می­شود که پایداری و استحکام خانواده چیست، چگونه حاصل می‌شود و چه سازوکاری دارد؟ آیا فقط یک روش خاص دارد یا از روش­های متفاوت می‌توان به استحکام و پیوندهای پایدار خانواده رسید؟ آیا می‌توان از فلسفه‌ی منسجم شدن و از مناسبات آن در خانواده و اصول حاکم بر آن در خانواده بحث به میان آورد؟ آیا می‌توان درباره‌ی اشکال و مدل‌های انسجام خانوادگی بحث کرد و نقش هر یک از این مدل‌ها و الگوها را در افزایش یا کاهش ضریب استحکام خانواده برآورد؟
آیا با در دست داشتن فلسفه و مدل انسجام اجتماعی و بالطبع انسجام خانوادگی می‌توان نقش­های اجزای ‌ خانواده، مثلاً جایگاه زن در خانواده و جایگاه شوهر و فرزندان، را تحلیل کرد؟ نقش هر یک از اعضای خانواده در انسجام خانواده چیست؟ آیا می‌­توان به تعیین مواضع آنها در گروه خانواده پرداخت و سهم و جایگاه آنها را در تعیین انسجام خانواده و نوع انسجام­آورندگی برای خانواده مشخص کرد؟ آیا می‌­توان از این مباحث به تحلیل مباحث مهم دیگری همچون مدیریت در خانواده رسید؟ آیا از دستاوردهای مباحث انسجام خانوادگی می‌توان بهترین نحوه‌ی مدیریت اجتماعی و نظام حمایت از خانواده را مشخص کرد؟ آیا در شرایط کنونی که مـدیریت دولت­ها‌ حداکثـری است و همه­ی عرصـه‌های اجتماعی را تحت مدیریت واحد هماهنگی می­کنند، نباید جایگاه مدیریت در خانواده و مدیریت بر خانواده را مشخص کرد؟ آیا نباید تکلیف ساختارهای اجتماعی را با خانواده مشخص کرد و بهترین ساختار اجتماعی را برای انسجام خانوادگی توضیح داد؟ آیا نباید تکلیف ساختارهای اجتماعی را با نظام موجود حمایت از خانواده روشن و ضعف‌ها و کاستی‌ها را نشان داد؟ راه حل ملی برای برون­رفت از این وضعیت چیست؟ سؤالات اخیر پیوند نظریه‌پردازی در حوزه‌ی انسجام را با مسائل اجتماعی خانواده روشن می‌کند و ضرورت آن را می‌نمایاند.
به نظر می‌رسد در این حال با یک خلأ نظری و نظریه‌پردازی مواجه بوده و به همین دلیل پاسخ روشن و قاطعی برای موضوعات فوق نیست. خانواده عرصه­ی به هم پیوستن و تعامل زن، شوهر و فرزندان است. این به­‌هم پیوستگی قطعاً متضمن عواملی است و با تصادف و اتفاق حاصل نمی‌شود. وجود جذبه‌های مختلف فردی، روانی، فیزیولوژیکی و اجتماعی این امر را امکان‌پذیر می‌کند. از این منظر، خانواده‌هایی که اعضای آن به یکدیگر جذب نشده‌اند، خانواده‌های متلاشی­ای هستند که از نظر سطح انسجام در پایین‌ترین حد خود قرار دارند. برعکس،‌ خانواده‌هایی که زن و شوهر و فرزندان جذب همدیگر می‌شوند و سخت‌تر کار می‌کنند، امکان بیشتری دارند تا به هدف خود برسند زیرا توافق آنها موجب می‌شود تا نوعی ارتباط عاطفی میان آنها برقرار شود.
نتیجه‌ی نهایی انسجام خانواده‌ یکپارچگی زن و شوهر است. در این صورت‌ توافق، سازگاری و هماهنگی بیشتری بین آنها اتفاق می‌افتد و کارایی آنها افزایش می‌یابد و فرایند زمانی رسیدن به مقصد کاهش پیدا می‌کند و اعضای خانواده با آرامش و امنیت روانی بهتری فعالیت می‌کنند زیرا امید دستیابی به موفقیت در بین آنها افزایش می‌یابد و فعالیت زن و مرد در خانواده مفید و سازنده تلقی و ارزیابی می‌شود. در ادبیات جامعه‌شناسی، نظریه‌ای تحت عنوان نظریه­ی انسجام اجتماعی وجود دارد که در پی توضیح علت هم‌پیوندی افراد یک جامعه است و دو نوع انسجام اجتماعی را تحت عنوان انسجام مکانیکی و انسجام ارگانیکی معرفی می‌کند. هر کدام از این دو علت متفاوت را برای به­هم پیوستگی اعـضای جامعه معرفی می­­کند، لذا دو علت متفاوت می‌تواند دو نوع انسجام متفاوت در جوامع، ‌اجتماعات و گروه‌ها بیافریند. از یک جهت شباهت افراد به یکدیگر و از جهت دیگر تفاوت میان افراد جذبه‌آفرین است.
بر این اساس برمبنای شباهت‌ها و تشابهات عقیدتی،‌ بینشی، ‌فرهنگی، رفتاری و حتی ظاهری بین زوجین «همسان همسری» اتفاق افتاده و در ادبیات و اصطلاحات دینی دختر و پسر را «هم کفو» قلمداد می­کنند و هر قدر زوجین به افق فکری،‌ روحی، روانی و رفتاری یکدیگر نزدیک‌تر باشند، درجه­ی استحکام و خوشبختی و پایداری زندگی خانوادگی آنها بیشتر ارزیابی می­شود.
گاهی اوقات هم در واقعیت این اتفاق نمی‌افتد و دختر یا پسر در انتخاب همسر خود دنبال معیارها و صفاتی می‌گردند که مکمل آنها باشند و چیزی به آنها بیافزاید. یعنی به دنبال چیزی می‌گردند که در طرف مقابل وجود دارد. این عامل محور پیوند و زندگی بخش آنها محسوب می‌شود. وجود زوجینی که از طبقات مختلف اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی هستند یا از وجاهت ظاهری بسیار متفاوتی نسبت به هم برخوردارند، شاهدی بر نقش تفاوت­ها در پیوندآفرینی و انسجام خانوادگی است. وجود تفاوت‌های فیزیکی،‌ فیزیولوژیکی و اندامی‌ و حتی روان­شناختی بین جنس زن و مرد، دلیل دیگری بر نقش تفاوت­ها در ایجاد جاذبه است.
سؤال اساسی این است که کدام یک از این دو عامل فوق به نوعی استحکام­بخش و جذبه­آفرین زندگی خانوادگی است؟ آیا باید تلاش‌ها متمرکز در جهت شباهت هرچه بیشتر میان زن و شوهر باشد؟ آیا تأکید تفاوت­هایی که می­تواند مکمل زن و مرد باشد و هر یک از طرفین برای تکمیل و تکامل و ارضای خود به دنبال ویژگی، صفات و شرایطی می­گردند که به تنهایی ندارند و آن را در وجود دیگری پیدا می­کنند، می‌تواند پیوندبخش باشد؟
در ادبیات جامعه­شناسی و روان­شناسی اجتماعی و در مدل­های انسجام گروهی و اجتماعی که تفاوت­های فردی و اجتماعی بحث و بررسی می‌‌شود، تفاوت و شباهت به­ رسمیت شناخته شده، با آنکه برخی مدل­ها در سطح کلان و برای تبیین انسجام ملی طراحی شده ولی در ارتباط با مباحث مربوط به انسجام خانوادگی قابل برداشت و استفاده­ی اساسی است.
مسئله­ی مهم این است که در عالم واقع بین زندگی­های خانوادگی هیچ­گاه «شباهت مطلق» و «تفاوت مطلق» مشاهده نمی­شود و می­توان جایگاهی برای نوع سوم انسجام اجتماعی و خانوادگی مطرح کرد که همان وجود شباهت و تفاوت را با هم پذیرفت، اگرچه به تنهایی این مطلب کافی نیست.
در این بخش، احتیاج به نظریه­ای احساس می­شود که علاوه بر برخورداری از پشتوانه­های فلسفی قوی، حدود و تقریب دامنه­ی شباهت­ها، تفاوت­ها و قلمرو هر کدام را برای زوجین در بدو ازدواج، حین ازدواج و پس از آن روشن کند. در حال حاضر با فقدان چنین نظریه­ای مواجه بوده، هرچند می­توان پشتوانه­های فلسفی خوبی برای آن ارائه کرد. فقدان چنین نظریه­ای (ولو در مقام توصیف صرف واقع)، می­تواند زمینه­ی «مدیریت در خانواده» و «مدیریت بر خانواده» را دچار مشکل کند. همچنین باید استدلال شود که مطابق با نظریه­ی انسجام خانوادگی، اگر مدیریت کلان خانواده با زن یا مرد باشد چه تبعاتی دارد و زندگی خانوادگی چگونه مستحکم می‌‌شود؟
همچنین باید به این سؤال پاسخ داد که چرا مطابق آموزه­های دینی در شرایط عادی، مدیریت کلان خانواده با شوهر است و در واقعیت مدیریت شوهر چه نقشی در انسجام و استحکام خانوادگی پیدا می­کند؟ جایگاه «انسجام عاطفی زن» در خانواده چیست؟ نقش زن و مرد در «انسجام رابطه­ای»، «انسجام هنجاری» و «انسجام انگیزشی» چیست؟
با فـقدان چنین نظریه­ای روشـن می­شود که چرا برخـی از سیاست‌های اجرایی و برنامه­ای که توسـط برنامه­ریزان و سیاست­گذاران اجتماعی برای خانواده اعمال می­شود، موفق نبوده و چاره­ساز برخی خانواده­ها محسوب نمی‌شود. حتی در صورت فقدان چنین نظریه­ای، معلوم نیست که چه روش، برنامه و طرحی برای پیشگیری از آسیب­های خانواده امروز مفید و کارامد است. حتی نمی­توان بالطبع از ایجاد یا حذف ساختارها و سازمان­های اجتماعی مدافع یا محافظ خانواده سخن راند یا توصیه­ی دقیقی در این مورد داشت؛ همچنین مشخص نمی­شود که به­طور دقیق چه طرح­ها یا نظام­های حمایتی از خانواده در سطح کلان در شرایط موجود قابل تجویز و ترویج است و همه چیز به روایت­های فردی، گروهی، صنفی و سلیقه­ای واگذار می­شود و آشفته­ی بازار سلیقه­ها شکل و حاکمیت پیدا می­کند.
4) تأملات و توجهات
4-1) توجهات
چند نکته در ساخت علوم اجتماعی خاص جامعه­ی اسلامی برای بررسی مسائل زنان ایرانی و مسلمان باید رعایت شود که در ذیل بیان می‌شود:
الف­ـ در نظر گرفتن زن به عنوان یک «کل» یا یک «تمامیت»[24]؛ با این نگاه تمام ابعاد مادی، فکری، معنوی و اجتماعی وی درهم­آمیخته در نظر گرفته می­شود. نگرش به وجوه انسانی زن به عنوان موجودی که بعد معنوی (جانشین خداوند در روی زمین) دارد و هم­زمان یک موجود اجتماعی است، چشم­اندازهای جدیدی را برای بررسی این موجود اجتماعی می­گشاید. موجودی که نقش محوری در خانواده دارد و حیات روانی و عاطفی خانواده مرهون وی است. موجودی که به سبب شرافت مادری بهشت زیر پایش و فرشتگان آسمان دعاگوی وی هستند (متقی هندی 1397: ج16، ص461؛ محدث نوری 1408: ج15، ص180).
ب­­ـ شناسایی و احصاء پژوهش‌ها در زمینه­ی مسائل، نقش­های خانوادگی و اجتماعی زنان، مشکلات عمومی و موضوعات بحث­انگیز؛ باید در رویارویی محققانه، روش­مند و متدیک[25]، این مسئله یا مشکل به مسائلی با وضوح و تعین کامل تبدیل شود. به عبارت دیگر باید حوزه­های مفهومی مختلف را در رویارویی با مسائل زنان و نقش­های وابسته به آن شناسایی شود و نسبت هستی­شناسانه و معرفت­شناسانه­ی آنها در نگرش به پدیده­­ی مسائل زنان، تفکیک و ارزیابی کرد. تشخیص حوزه­های مفهومی مختلف، مفهوم­سازی و قالب­سازی­های مفهومی متنوع در نگرش به مسائل زنان، می­تواند در تشخیص ترکیب­های مختلف از مسائل زنان مؤثر باشد. در این رابطه، برای نمونه سؤالاتی در حوزه­های مفهومی مختلف بیان می­شود:
- نسبت جنسیت با ویژگی­های روان­شناختی و جامعه­شناختی چیست ؟
- نسبت خانواده به نقش­های درونی و از جمله نقش همسری و مادری چیست؟
- آیا خانواده یک «کل منسجم» یا مجموعه­ی حاصل از جمع جبری پدر، مادر و فرزندان است؟ آثار و عوارض هر دو نگاه چیست؟ چه اثری در «مدیریت اجتماعی جامعه» و «مدیریت خانواده» دارد؟
4-2) موانع
در این مرحله برخی «موانع درون حوزه­ای در راه نظریه­پردازی مسائل زنان» نیز بیان می­شود:
الف ـ «فرا آزمایشگاهی بودن» و «خاصیت هرمنوتیک» موضوعات مورد مطالعه؛ دو مانع بزرگ در راه ایجاد نظریه­پردازی و ارتقاء تولیدات علمی است.
ب ـ ضعف در نیروی انسانی، علمی، آموزشی و پژوهشی اعم از استاد، دانشجو و پژوهشگر؛
ج ـ فقدان محافل علمی – پژوهشی لازم در رشته­ی مطالعات زنان و خانواده؛
د ـ فقر روش­شناسی در حوزه­ی مسائل زنان و خانواده؛
هـ ـ عدم زایندگی در کاربرد روش­شناسی­ها در این حوزه وحوزه­های علمی نزدیک؛
و ـ وجود پژوهش­های بی­ثمر، تزئینی و تصنعی؛
ز ـ بی­اعتقادی به تولیدات داخلی و دانش بومی؛
ح ـ ناآگاهی از روند علم معاصر و تغییر و تحولات جاری؛
ط ـ فقدان رابطه­ی علمی لازم و مؤثر بین استاد و دانشجو؛
ی ـ پاسداری از روش­شناسی به جای ارتقای محتوای فکری پژوهش­ها؛
ک ـ گسست بین تاریخ علمی ملی - دینی و توانمندی­های فعلی؛
ل ـ نبود گفتمان و تضارب آراء و اندیشه.
5) نتایج و راه­کارها
راه­کارها و پیشنهادهایی در راستای ارتقای تولیدات در حوزه­ی مطالعات زنان و مطالعات خانواده با تأکید بر مسائل بیان شده، به شرح ذیل ارائه می­شود:
الف ـ تزریق اندیشه­ی اسلامی در قالب­هایی چون فلسفه­ی اسلامی به رشته­های مطالعات زنان و مطالعات خانواده، جامعه­شناسی و علوم اجتماعی وابسته (باقری 1386: 200-190)؛
ب ـ تنوع­بخشی به روش­شناسی در پژوهش­های علوم انسانی و علوم اجتماعی با تأکید بر رشته­های مطالعات زنان و مطالعات خانواده؛
ج ـ پیوند آگاهانه و روش­مند دانش بومی و غیر بومی؛
د ـ حفظ حریم حوزه­ی مطالعات زنان و مطالعات خانواده با پرهیز از گسترش آرایشی دوره­های تحصیلات تکمیلی؛
هـ ـ تقویت پایگاه­های اطلاعاتی حوزه­ی مطالعات زنان و مطالعات خانواده؛
وـ ارتقای فرهنگ پژوهش­گری و پژوهش­طلبی در میان علاقه­مندان؛
زـ طرح ایده­های جدید در حوزه­ی مطالعات زنان و مطالعات خانواده از طریق چاپ نشریات و مجلات معتبر علمی ـ پژوهشی.
منابع
× باقری، شهلا 1386. تحلیل جامعه­شناختی از مسائل زنان وخانواده، تهران، پیام محراب.
× بستان، حسین. «بازنگری نظریه­های نقش جنسیتی»، پژوهش زنان (1385).
× دوبین، رابرت 1388. تئوری­پردازی، ترجمه­ی حسن دانایی فرد، تهران، افکار.
× رفیع­پور، فرامرز 1381. کندوکاوها و پنداشته­ها. تهران، شرکت سهامی انتشار.
× ساروخانی، باقر1370. مقدمه­ای بر جامعه­شناسی خانواده، تهران، سروش.
× گیدنز، آنتونی 1374. جامعه­شناسی، ترجمه‌ی منوچهر صبوری، تهران، نی.
× متقی هندی، علی بن حسام 1379ق. کنزالعمال فی سنن­ الاقوال و الافعال، بیروت، مکتبه التراث الاسلامی.
× محدث نوری، حسین 1408ق. مستدرک الوسائل، قم، احیاء التراث، مؤسسه آل البیت(ع).
? Allan,Graham &Graham Crow 2001. Families,Households and society ,New York, palgrave.
? Back, A et al 2005. putting knowledge Networks in to Action, N.Y, Springer.
? Bernshitin, J. R . 1976. The Restructuring of Social and Political Theory, N.Y, Harcourt
? Cohen, Brace & B.P. Jovanvich, 1989. Developing sociological Knowledge: theory and method, Englewood cliffs, NJ ,Prentice hall.
? Cunningham, J. D., & J. K. Antill, 1995. Current trends in nonmarital cohabitation: In search of the POSSLQ. Thousand Oaks, CA: Sage Publications, Inc.
? Gioia , D.A., & E. pitre , “multi paradigm on theory building”, academy of management review, 15, (4), 1990.
? Kuper, Adam & Jessica Kuper (ed.) 1985. The Social Science Encyclopedia, London and Boston, Routledge & Kegan Paul.
? Lee, David & Howard Newby 1995.The Problem of Sociology, London and New York, Routledge.
? Lott, Bernice 1993. Womens Lives, Pacific Grove, California, Cole Publishing Company.
? Lynham, susan. “The general method of theory-building research in applied discipline”, Advances in Developing Human Resources (2002).
? Merton .R .K. ''Three fragments from a sociologist's notebooks'', Annual Review of Sociology (1987).
? Nazroo , James (1999) ''Uncovering Gender Differences in the Use of Marital violence: The Effect of Methodology" in Graham Allan (ed.).
? Nonaka, I, et al. 2000. knowledge creation, N.Y., palgrave.
? Polanyi,M. 1989. Knowing and being: Essays , London, Routledge & K. Paul.
? Reynolds, P.D.A 1971. Primer in theory construction , New York, Macmillan.
? Sabini, John 1995. Social Psychology, New York and London, W . W . Norton & Company.
? Schank, R. 1988. The creative attitude, New York, Macmilan .
? Turner, J .H. 1987. Analytical theorizing, In A . Giddens & J.H.
? Van de Ven , A. 2007. The engaged Scholarship: A guide for organizational and social research, london,Oxford.
* - دکترای جامعه‌شناسی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم
تاریخ دریافت: 26/5/89 تاریخ تصویب نهایی: 6/7/89
[1] -Scientific research
[2] -Nonaka
[3] -Polanyi
[4] - Bernshitin
[5]- problem
[6] - question
[7]- theory driven research
[8] - problem driven research
[9] - sociology of gender
[10] - sex
[11] - gender
[12]?-fireston
[13]-okley
[14] - sociology of family
[15] - nuclear/ extended Family
[16] - matriarchal/ patriarchal family
[17] - patrilocal/ matrilocal family
[18] - monogamy/polygamy family
[19] - single parent family
[20] - step family
[21] -cohabitation
[22] -communities
[23] -homosexual
[24]- totality
[25]- methodologic
منبع: کتاب زنان: نسخه شماره 50 - 1389/10/01 - زمستان 1389- ص229

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/33573/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

بیگانگان فضایی ممکن است در واقعیت بنفش باشند

من پیر فنا بدم جوانم کردی

حکم ‏CAS‏ علیه اسپانیا؛ انتخابات را از نو برگزار کنید

هوادار استقلال دچار حمله عصبی شد

پیروزی مس برابر شاگردان ویسی با گلزنی بازیکن مازاد فولاد!

کارشناسی صحنه‌های جنجالی دیدار استقلال - شمس آذر

تفاضل گل استقلال و پرسپولیس برابر شد

فریاد باقری با مهم‌ترین گل سال به تراکتور

جدول لیگ برتر؛ استقلال به صدر رسید

زندی: اصلاً خوب نبودیم؛ استقلال تیم یکدستی دارد

ستاره‌های سپاهان در دو چالشِ مورایس

گزارش اکیپ؛ بایرن نه، زیدان به یونایتد می‌رود!‏

آخرین وضعیت لوکاکو پس از مصدومیت شدید

شمس‌آذر نفس آبی‌پوشان را حبس کرد؛ استقلال صدر را پس گرفت

نمک های بی پایان علی صادقی در سریال خانه به دوش

ماجرای عاشق شدن دیبی در جوانی

قطعه ای زیبا با تکنوازی ساز «ابوا»

ترخیص 2 هزار و 500 خودرو و تاکسی برقی از گمرک

تو ژاپن موسیقی رو اینجوری آموزش میدن!

خواص مصرف لیموی یخ زده در طول روز که تا به حال نشنیده اید

ارتش سوسک‌های رباتیک مجهز به کوله‌پشتی رایانه‌ای در بیابان

تو مثل منی برف...

دستِ خالی امان هندی و 12 آسیایی که در بیشکک سهمیه گرفتند

نساجی با درخشش یک برزیلی امیدوار به بقاست

منفور بارسلون بازیکن هفته چمپیونزلیگ شد!‏

گل دوم استقلال از روی نقطه پنالتی توسط محمدی

سکوت تراکتوری‌ها پس از شکست

پرسپولیس با ذخیره‌ها تیم رضا عنایتی را شکست داد

تراکتور سهمیه آسیا را به ملوان تعارف زد

شوت ابوالفضل جلالی در دقیقه 58 به تیرک عمودی دروازه شمس آذر برخورد کرد

بازگشت امید به نساجی با برد خانگی؛ تراکتور بدون خمس هم باخت

پیشنهاد میلیاردر فنلاندی؛ اینتر را به من بفروش!‏

گزارش زنده؛ استقلال 2-0 شمس‌آذر قزوین

دیبی:نفهمیدم تکرار کن! یه مرتیکه رو اسب سفید نشسته؟

دلبری های پیمان معادی در سریال افعی تهران

پشت صحنه جذاب صداتو با حضور جواد هاشمی

کشف اتفاقی استخوان بزرگترین موجود دریایی که 202 میلیون سال قبل وجود داشت/ ویدئو

آهنگ «سلام عزیزم» با صدای مسیح و آرش ای پی

تکلیف تعطیلی پنجشنبه‌ها چه زمانی مشخص می‌شود؟

این نوشیدنی خوشمزه و اقتصادی رو از دست نده

سس قارچ ویژه برای سیب زمینی سرخ شده

کمبود این ویتامین‌ها مساوی است با سردردهای مکرر

ترفندهای تمیزکاری خانگی

بزرگترین مار جهان در هند پیدا شد/ 15 متر طول و 1000 کیلو وزن !

«تاریخ سازی» با «تاریخ شفاهی»

خاص‌ترین خوش و بش هفته در دربی کوچک

گل اول استقلال به شمس‌آذر توسط مهرداد محمدی

گل اول نساجی از روی نقطه پنالتی توسط باقری

اعتراف پوچتینو به عادت عجیب؛ خرافاتی نیستم

آلوز صدر جدول پاسورها را برای جلالی آب و جارو کند!