طنز/ روی کاناپه یک زوج هنرمند، چه میگذرد؟
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو - روزنامه شهروند / مرد درحالی که بیحوصله روی کاناپه نشسته و به تلویزیون خیره شده و بیحوصله کانالها را بالا و پایین میکند، خطاب به همسرش میگوید: «ببین امیدوارم از حرفم ناراحت نشی. ولی به نظرت زندگیمون یکم کسلکننده نشده؟ نه تغییری نه پیشرفتی، نه موفقیتی که روحیه هنریمون رو راضی بکنه.»
زن درحالی که دستش را زیر چانهاش زده و توی موبایلش میچرخد، میگوید: «اوهوم. منم خیلی افسردهام این روزها. احساس میکنم هیچ هدفی واسه زندگی ندارم و هیچ پیشرفتی نکردم این اواخر. هیچکس به ما توجه نمیکنه و هنرمون اصلا دیده نمیشه. حتی اون عکسی که گذاشتم و ازدواجمون رو اعلام کردم، هم دیگه لایک نمیخوره.»
مرد با تعجب و عصبانیت سرش را به سمت زن برمیگرداند: «اینو الان باید بگی؟! من الان باید بفهمم؟ چقد خوشخیال بودم! فکر میکردم همه چی سرجاشه... . دیگه چی رو داری ازم پنهان میکنی؟ وایسا ببینم، نکنه فالوورهاتم سیر صعودی نداره دیگه؟»
زن سرش را با خجالت پایین میاندازد. درحالی که کمی ترسیده و مضطرب است، میگوید: «به خدا من همه تلاشمو کردم، حتی...»
مرد با فریاد حرفش را قطع میکند: «هیچی نمیخوام بشنوم دیگه! اصلا همون روزی که بهت اجازه دادم اینستاگرام داشته باشی، اشتباه کردم.»
زن همچنان سرش پایین است و احساس شرمندگی دارد. زیر لب میگوید: «قول میدم جبران کنم، بهم یه فرصت دیگه بده.» سرش را بالا میآورد، در چشمهای مرد نگاه میکند و میگوید: «یه ایده خوب به ذهنم رسیده. مطمئنم دوباره به روزهای اوجمون برمیگردیم. میگن یه شبکه اجتماعی دیگه هست که آدم خیلی خوب میتونه توش نظر بده و دعوا راه بیفته. الانم یه موضوع توش داغه که خوراک خودمونه.»
چشمهای مرد برق میزند. توجهش جلب میشود و میگوید: «خب تو این شبکه اجتماعی که میگی چه جوری باید چیزمیز نوشت؟ کسی رو میشناسی بلد باشه؟»
زن هیجانزده میشود. صافتر مینشیند و میگوید: «یه دوستی دارم که اونجا چندتا اکانت با اسم مستعار داره و نوشتههاش هم خیلی زیاد دیده میشه. فکر کنم بهش میگن اکانت ناامن یا یه همچین چیزایی. اون حتما میتونه کمکمون کنه.»
سراغ موبایلش میرود. برای دوستش یک پیام میفرستد و بلافاصله پاسخش را دریافت میکند. لبخندی روی لبهایش مینشیند، گوشی را سمت مرد میگیرد. مرد هم لبخندی از رضایت زده و میگوید: «این عالیه. تا دو سه هفته کارمون رو راه میندازه. کلی سرش دعوا میشه و همه میان در موردمون حرف میزنن و بهمون فحش میدن. بعدشم که دوباره آبها از آسیاب افتاد، من یه ویدیو از خودم میگیرم در تأیید حرفای تو. این یکی فکر کنم تا یه ماه هم جواب بده. از دوستت بپرس ببین تو اون ویدیوئه چی بگم بهتره؟ یه چیزی که قشنگ وایرال بشهها. خودمم البته یه ایدههایی دارم، شاید هم اسم چند نفر رو آوردم بهشون فحش دادم. فحش همیشه جواب میده.»
زن با هیجان دستهایش را به هم میمالد. هر دو خیلی خوشحال و ذوقزده هستند و افسردگیشان دیگر رخت بر بسته. احساس میکنند بیش از پیش عاشق هم هستند. توی چشمهای هم نگاه میکنند و از اینکه اینقدر با هم تفاهم دارند، سراپا غرق در لذت میشوند.
آرزو درزی طنزنویس
-
سه شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۹:۴۸
-
۲۱ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/327802/