آریا بانو

آخرين مطالب

خلسه عاشقانه «آتابای» و گنده‌لات‌های «شنای پروانه» فرهنگی هنری

  بزرگنمايي:

آریا بانو - خلسه عاشقانه «آتابای» و گنده‌لات‌های «شنای پروانه»
سایز متن الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/6067889
k ٢.٣
٠
جیم / جشنواره فیلم فجر به‌عنوان ویترین یکسال آینده سینمای ایران، امسال هم شوری در سینما ایجاد کرد. اکران فیلم‌ها نقد و نظر حواشی داشت و ما هم برای آن‌که شما در حال‌وهوای جشنواره و به‌خصوص سال‌سینمایی آینده کشور باشید سعی می‌کنیم در این شماره و شماره بعدی ادب و هنر جیم مهم‌ترین و خاص‌ترین فیلم‌ها را بررسی کنیم. برخی از این فیلم‌ها طی اکران اسفند و به‌خصوص اکران نوروزی روی پرده سینماها خواهند بود و شما با مطالعه این معرفی‌های کوتاه می‌توانید انتخاب‌های بهتری در زمان اکران داشته باشید. علت گزینش این فیلم‌ها بهترین بودن آن‌ها نیست بلکه خاص بودن است از این نظر که کنجکاوی مخاطب را جلب کردند. راستی با خیال راحت این مطالب را بخوانید چون داستان فیلم‌ها لوث نمی‌شود. پس با ما همراه باشید.
شاعرانه، عاشقانه و لبریز از قاب‌های ماندگار
«آتابای» اثر نیکی کریمی
طرحی از نیکی کریمی توسط هادی حجازی‌فر توسعه داده شده، آن‌هم در جغرافیایی که محل رشد خود حجازی‌فر بوده است. «آتابای» نه‌فقط به‌خاطر کارگردانی نیکی کریمی و فیلمنامه هادی حجازی‌فر که به‌خاطر قاب‌های شگفت‌انگیز دوربین سامان لطیفیان و تدوین حسین جمشیدی و موسیقی استاد حسین علیزاده می‌تواند ماندگار شود. قصه مردی میانسال که داستان عشق جوانی از او آدم دیگری ساخته است. خودکشی خواهر روی او تاثیر عجیبی گذاشته و باعث شده نتواند دیگران را دوست داشته باشد. فیلم توجه ویژه‌ای روی اقلیم دارد. تصویربرداری و موسیقی خلسه‌ای عجیب برای مخاطب ایجاد می‌کند. یک پیچش داستانی جالب نقطه عطف داستان و شخصیت آتابای می‌شود. بازی‌های فیلم دوست‌داشتنی هستند. هادی حجازی فر که معمولاً ایفاگر شخصیت‌هایی برونگرا است در این فیلم رنج شخصیت اصلی را در نگاهش ریخته. جواد عزتی و سحر دولتشاهی هم متفاوت از آثار قبلی‌شان ظاهر شده‌اند. چند بازیگر ناشناخته در فیلم حضور دارند که نقش شخصیت‌های نوجوان فیلم را بازی می‌کنند و قرار است تفاوت عشق و بروز احساس در نسل جدید را در مواجه با نسل آتابای به‌تصویر بکشند. «آتابای» را فقط باید در سینما دید و لذت برد. از معدود عاشقانه‌های سینمای ایران که شاعرانه هم هست. عشق را به زیبایی نشان می‌دهد، عشق چیزی است شبیه جغرافیای دل‌نشین و چشم‌نواز فیلم که برای رسیدن به آن باید جرات زدن به جاده را داشت. فیلم در بیشتر دقایق به زبان آذری و با زیرنویس است و همین موضوع می‌تواند برای مخاطب کم حوصله آزار دهنده باشد. مزیت مهم داستان «آتابای» عاشقانه بودنش نیست؛ سینمای ما در محاصره فیلم‌های اجتماعی و کمدی است و همین عاشقانه بودن اتفاق کمی نیست اما عشق در این فیلم هم از شکل نخ نما و رایجش در سینمای ایران خارج شده و همین نقطه قوت فیلم است. راستی اگر می‌خواهید پیش از تماشای فیلم فضای آتابای را بیشتر درک کنید به پوستر فیلم نگاهی بیندازید، تصویری از هادی حجازی‌فر که در حال فریاد کشیدن بین چند شاخه‌های یک درخت است.
تکراری، تاسف‌بار و گاهی خنده‌دار
«خون شد» اثر مسعود کیمیایی
سعید آقاخانی نقش شخصیت اصلی فیلم یعنی فضلی را بازی می‌کند؛ مردی که بعد از 8 سال غیبت به‌خانه برگشته است. اما خانه جایی که چراغ روشنش یک کل دوست داشتنی به نام خانواده را می‌سازد توسط عده‌ای ناشناس تسخیر شده. پدر و مادر قصد فروش خانه را دارند. برادر و خواهرهای فضلی در خانه نیستند و او حالا می‌خواهد طی چند روز تمام نبودنش را جبران کند. اول سراغ برادر می‌رود که در آسایشگاه روانی بستری است. بعد سراغ خواهر که معتاد شده. سعید آقاخانی با صورت زخمی، صدایی که شبیه شخصیت‌اول فیلم‌های قدیمی کیمیایی شده. حتی لحنش هم تغییر کرده. فیلم جز چند ماشین و تابلوی مغازه هیچ چیزی از حال‌وهوای امروز ندارد. شخصیت اصلی سیگارش را با کبریت روشن می‌کند. شال‌گردنش را مدل قدیم می‌بندد. خانه‌شان در کوچه باریکی است که جوی آب از وسطش می‌گذرد. لحن آدم‌ها هم مثل آدم‌های 50 سال قبل است. خب این فضاسازی می‌تواند برای خیلی‌ها جذاب، دوست داشتنی و حتی نوستالژیک باشد. مشکل از جایی شروع می‌شود که لحن فیلم کیمیایی چندپاره و غیرقابل درک است. وسط یک فیلم کوچه بازاری که شخصیتش برای درمان دستش به‌جای مراجعه به فزیوتراپی و دکتر دستش را به گاری می‌بندد یکهو یک آسایشگاه روانی را می‌بینیم که در آن آدم‌ها هماهنگ موزیک می‌زنند. یک کم سوررئال شد ماجرا. وسط یک چاقوکشی ناموسی آدم گنده‌ای را می‌بینیم که مثل خمیر نانوایی داخل تنور پرت می‌شود و بیرون هم نمی‌آید. ناموس پرستی و انتقام قبول. اما چند درگیری با چند شاهد می‌بینیم که در هر لحظه می‌تواند باعث ورود پلیس به ماجرا شود اما قهرمان فیلم دوره راه می‌افتد و با یک ضامن‌دار نصف شهر را قیمه قیمه می‌کند بدون این‌که کسی بپرسد این جنازه‌ها از کجا آمدند و کاردستی چه کسی هستند؟ یک دکتر ترک اعتیاد را می‌بینیم که وسط کلی تلخی و فضای سرد فیلم ناگهان قِر می‌دهد. وسط درگیری با آدم‌های غاصب دست پدر خانواده لای در می‌رود؛ لاجرم قرار است مخاطب ناراحت شود اما سالن از خنده می‌ترکد. واقعاً استاد این صحنه را برای خنداندن ساخته بود؟ بعید است.
روایت ناقص از یک جنایت کامل
اثر محمدحسین مهدویان
«درخت گردو»، پنجمین فیلم داستانی محمدحسین مهدویان در حالی در جشنواره فجر به نمایش درآمد که تا این لحظه یکی از برترین فیلم‌ها به انتخاب آرای مردمی است. فیلمی درباره بمباران شیمیایی سردشت کردستان توسط رژیم بعثی در سال 1366 که داستان غم‌انگیز، تلخ و به شدت تاثیرگذاری اعضای یک خانواده را در این ماجرا روایت می‌کند. فیلم با صدای یکی از شخصیت‌های داستان روایت می‌شود که یکی از نقاط ضعف آن و تلاش برای پوشاندن کاستی‌های فیلمنامه است. راوی جای نقش دانای کل را گرفته؛ در حالی که در همه‌جای داستان وجود ندارد، ولی باز هم آن صحنه‌ها را روایت می‌کند و گاه پا را فراتر گذشته و رفتار شخصیت‌ها را قضاوت و تحلیل می‌کند و حتی ذهن‌شان را هم می‌خواند.
پیمان معادی در نقش اوس قادر، پدر خانواده‌ای محروم در روستایی نزدیک سردشت است که سه فرزند دارد و منتظر وضع حمل چهارم همسرش است. قصه با تعلیق و انتظار بمباران شروع می‌شود و پس از انجام آن، لحظه به لحظه تراژدی داستان بیشتر می‌شود تا جایی که در بعضی صحنه‌ها نفس‌کشیدن زیر بار بمباران غم و اندوه فیلم، برای تماشاگر سخت می‌شود.
فیلم قصد دارد ماجرای این جنایت جنگی را تعریف کند ولی گاه بی‌طرفی در روایت، باعث افتادن از آن سوی بام می‌شود. مخصوصا متن ابتدای فیلم درباره آغاز ماجرا یا صحنه دادگاه لاهه، ولی حیف که از این فرصت استفاده نمی‌کند و به ضعیف‌ترین شکل و بدون دیالوگ‌هایی اثرگذار، این دادگاه به تصویر کشیده می‌شود. فیلمبرداری با دوربین روی دست در صحنه‌های پرالتهاب پس از بمباران، حس ترس، سردرگمی و درد را به خوبی به بیننده القا می‌کند. در کنار این موارد، فیلم از لحظه‌های خوب و نکات مثبت خالی نیست. بازی پیمان معادی که به‌مرور پیمانه صبرش پر و لبریز می‌شود، هرچند شخصیتش کامل پرداخته نشده، در صحنه حمام و بغل‌کردن سه کودکش به اوج خود می‌رسد. با این که بازی مهران مدیری و مینا ساداتی چشمگیر نیست ولی دست‌اندازی در روند فیلم ایجاد نمی‌کند و سه کودک بازیگر هم به خوبی از ایفای نقش‌شان برمی‌آیند. می‌توان پیش‌بینی کرد درخت گردو در جشنواره‌های خارجی قطعا به خوبی به بار خواهد نشست.
شلوغ و سرهم بندی شده
«خوب، بد، جلف 2، ارتش سری»، اثر پیمان قاسم‌خانی
«خوب، بد، جلف 2» مثل اسمش فیلمی کش‌دار است. فیلمی که شوخی‌های تکراری سریال «پژمان» در کنار ارجاعاتی از فیلم اول و حتی «تگزاس» را با یکسری شوخی سطحی و مثبت 18 تلفیق کرده و فیلم کشداری شده که پر است از سکانس‌های اضافه که حذف شدن‌شان هیچ آسیبی به فیلم نمی‌زند. ماجرا درباره یک تهیه کننده است که کارگردانی در آمریکا آورده تا با کمک او و نقش‌آفرینی پژمان جمشیدی و سام درخشانی یک فیلم درباره حضور آلمان نازی در ایران و تلاششان برای تولید بمب اتمی بسازند. اما گروه فیلمسازی در حقیقت یک ماموریت سری دارند و دو بازیگر خنگ و معروف را آورده‌اند تا در پوشش فیلمبرداری خرابکاری کنند. فیلم دقایقی جاندار و سرپاست و در خیلی از دقایق تبدیل به میدان جنگی شلوغ می‌شود با فیلمبرداری افتضاح و تدوینی عجیب. آدم‌ها بی‌جهت در لوکیشینی که هیچ تدبیر خاصی برای طراحی دقیق صحنه در آن وجود ندارد دورهم می‌چرخند و بهم شلیک می‌کنند و فحش می‌دهند. بلاهت دو شخصیت اصلی از حالتی کاریکاتوری و پراغراق خارج شده و سمت یک فانتزی غیرقابل باور رسیده است. خط اصلی داستان بارها به حالت خودش رها می‌شود تا ماجراهای بی‌ربطی مثل سخت‌گیری نامزد سام درخشانی را ببینیم. در نهایت فاجعه اصلی جایی است که منفعت طلبی و روحیه کاسب‌کاری تهیه کننده و کارگردان فیلم خودش را بروز می‌دهد. در سینمای ایران و جهان دنباله‌سازی با سریال‌سازی تفاوت دارد. در دنباله‌سازی هر فیلم سرجای خودش به سرانجامی می‌رسد و بعد در فیلم بعدی ماجرا در دل داستانی تازه و با موتیف‌های مشترک روایت می‌شود. اما قاسمخانی بدعت عجیبی در دنباله‌سازی ایجاد می‌کند. فیلم در انتها به حال خودش رها می‌شود. یعنی شما حتماً بعد دیدن خوب، بد، جلف 2، باید نسخه سوم را هم ببینید؛ یعنی یک فیلم با دوبلیت. در انتهای ماجراست که علت آن‌همه کش دادن داستان و ماجراهای فرعی معلوم می‌شود. چون فیلم نسخه سومی دارد. در عین این نواقص فیلم در دقایق کوتاهی ضمن موقعیت‌های کمدی که ایجاد می‌کند سینمای ایران و مشکلاتش را هم هجو می‌کند که از لحظات خوب فیلم است.
تلخ و تکراری
«سه کام حبس» سامان سالور
سامان سالور کم فیلم می‌سازد و این حس را در مخاطب ایجاد می‌کند که این فواصل طولانی برای ساخت فیلم‌هایش یک دورخیز برای پیدا کردن داستانی خاص است. اما در حقیقت به‌رغم تسلط او به سینما، داستان‌ها و مضامین فیلم‌هایش تکراری هستند. از «سیزده 59» بگیرید تا «تمشک». البته «تمشک» ماجرای رحم اجاره‌ای را از زاویه تازه‌ای و با یک گره خوب روایت کرد. اما «سه کام حبس» فیلمی است که چند سال دیر ساخته شده است. سعید روستایی با «ابد و یک روز» و «متری شش و نیم» و هومن سیدی با «مغزهای کوچک زنگ‌زده» حرف‌های تازه‌ای درباره جنوب شهر و آدم‌هایش زدند که سامان سالور بدون کشف تازه‌ای در حال تکرار درجه چندم آن‌هاست. مردی که در کار ظروف یکبار مصرف است تصادف می‌کند و به بیمارستان می‌رود. همسرش در مدت حضور شوهر در بیمارستان پی به رازهایی می‌برد و ناچار است راه اشتباهی که شوهر انتخاب کرده را ادامه بدهد. جالب است جز چند دیالوگ شعاری از زبان مجتبی با بازی محسن تنابنده راجع به مملکت و اقتصاد، آن‌طور که باید نمی‌فهمیم چه شده یک آدم معمولی خلافکار شده! عجیب‌تر این که همسرش منفعل است و وقتی همه‌چیز را می‌فهمد در دام موقعیت‌های تکراری می‌افتد. فیلم پر است از لحظات قابل پیش بینی، مثل دزدیده شدن ساک نسیم توسط فریبا، حمله آدم‌های بد به فریبا و مجتبی!! و برای این‌که فیلمساز کاملاً موقعیت‌های تکراری را تکمیل کند یک سکانس مجتبی را می‌بینیم که با صورت و بدن نیمه فلج در حمام توسط نسیم شسته می‌شود. شاید اگر در «جدایی نادر از سیمین» فرهادی به جای آن سکانس حمام، کوتاه کردن موی پدر توسط پسر را گنجانده بود در این فیلم هم نسیم موهای شوهرش را کوتاه می‌کرد. فیلم به طرز مضحکی جامعه را درگیر معضلاتی مثل اعتیاد نشان می‌دهد، مثل آن‌جایی که نسیم متوجه می‌شود حاج خانمی که مورد احترام محل است برای نوه‌اش مواد می‌خرد. فیلم حتی با رگباری از اتفاقات تلخ بازهم همراهی و همدلی مخاطب را در پی ندارد و شکل بازی و گریم محسن تنابنده و ذهنیتی که مخاطب از او دارد گاهی باعث تمسخر مخاطب در سالن هم شد.
داداشی‌ها و گنده لات‌ها
«شنای پروانه» اثر محمد کارت
فیلم «بی‌خود و بی‌جهت» کاهانی را به‌خاطر دارید؟ نوجوانی در آن فیلم بود که قادر به تکلم نبود؛ آن‌قدر بازی بازیگر آن نقش خوب بود که من تا پیش از تماشای فیلم «شنای پروانه» تصور می‌کردم او واقعا قادر به تکلم نبوده؛ اما بعد فهمیدم محمد کارت که به‌خاطر کار مستند و فیلم کوتاه اسمش را شنیده بودم و حالا کارگردان «شنای پروانه» است در حقیقت همان بازیگری است که نقش را قوی اجرا کرده بود. همان باورپذیری نقش، از کارگردانی که سابقه مستند هم دارد در «شنای پروانه» آمده تا لایه تازه‌ای از جامعه را بازی کند و پیش چشم مخاطب بیاورد. نه از جنوب شهر، بلکه از محله‌هایی که هنوز مثل قبل یک گنده لات دارند. گنده لاتی که محل بدون اجازه او هیچ کاری نمی‌کند. هاشم گنده لاتی است که فیلم شنای همسرش پخش شده. برای کسی مثل او این ماجرا یک سرافکندگی بزرگ است حتی اگر بداند همسرش هیچ گناهی نداشته. امیر آقایی، جواد عزتی، طناز طباطبایی، پانته‌آ بهرام و... در این فیلم حضور دارند. فیلمی که می‌خواهد در دقایقی به بهانه خط اصلی داستان، مخاطب را به پاتوق‌های خلاف ببرد، خانه‌ای که در آن مشروب تقلبی در پوشش ترشی و خیارشور درست می‌شود؛ قمارخانه‌ای که توسط یک زن با ظاهر و اسم مردانه اداره می‌شود؛ کمپ کارتن‌خواب‌ها و... فیلم می‌تواند حدود 15 تا 20 دقیقه در اکران عمومی کوتاه‌تر شود. به‌طور مثال سکانسی که همسر حجت در بیغوله سراغ او می‌آید و او را از تصمیمش منصرف می‌کند کاملاً با سکانس بعدی بی‌مصرف و بدون کارکرد در داستان می‌شود. در این دست سکانس‌ها در فیلم وجود دارد. یکی از نکات جالب داستان جایگاه قهرمان و شخصیت اول است. کسی که تصمیم می‌گیرد کنش‌گر باشد اما متوجه می‌شود به بدترین شکل ممکن مدت‌ها رکب خورده است و برای همین تصمیم می‌گیرد شکل خاصی از کنش را رقم بزند. فیلم به‌خاطر آن‌که در سینمای بعد از انقلاب اولین اثر درباره خرده فرهنگ گنده‌لات‌هاست ظرفیت‌های زیادی برای دیده شدن دارد چون مخاطب برای اولین بار وارد چنین دنیایی می‌شود و مناسبات برایش تازگی دارد. همین ظرفیت‌ها و تازگی تا حد زیادی خلاءهای داستان را پوشش می‌دهد و از یک فیلم متوسط اثری می‌سازد که توجهات را به‌خودش جلب کرده است.
نویسنده: سیدمصطفی صابری

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/267862/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

خلاصه بازی منچستریونایتد 4 - شفیلد یونایتد 2

اسبقیان: دخل و خرج دو باشگاه بر عهده مالکان آنهاست

تن هاخ: وحشت نکردیم، خیلی خونسرد بردیم

آقای کلوپ لیگ را در گودیسون پارک از دست دادی!

خنده های یورگن کلوپ پس از گل دوم اورتون به لیورپول

نایب رئیس بارسا تأیید کرد؛ ژاوی می‌ماند

سخت‌ترین بازیکنانی که مقابل خسرو قرار گرفتند

خلاصه بازی اورتون 2 - لیورپول 0

تمجید سایت فیفا از عملکرد متقدرانه شاگردان شمسایی

امیدوارم رانگنیک پیشنهاد بایرن را رد کند

گل دوم اورتون به لیورپول توسط دومنیک کالورت لوین در دقیقه 58

احساساتی شدن جان تری پس از پیام تبریک مورینیو به مناسبت ورود به تالار مشاهیر لیگ برتر

آخرین وضعیت بدهی‌های سرخابی‌ها به بانک شهر

چگونگی فرآیند واگذاری سرخابی‌ها از زبان احمدی

پاری‌سن‌ژرمن برد و در آستانه قهرمانی قرار گرفت

احمدی: تیمی خواهیم ساخت که در آسیا مدعی باشد

گل دوم منچستریونایتد توسط فرناندز از روی نقطه پنالتی در دقیقه 61

گل سوم منچستریونایتد توسط فرناندز در دقیقه 81

گل چهارم منچستریونایتد توسط هویلون در دقیقه 86

پیش بینی وضعیت بارندگی برای آخر هفته

ماجرای تعطیلی شنبه یا پنجشنبه جنجالی شد

یوسفی: من هیچ دلخوری از آقای دبیر ندارم

عکس یادگاری دبیر با کودکان کشتی گیر

امیری: تبریک ویژه به هواداران 2 تیم به خاطر این اتفاق ارزشمند

دبیر: اختلاف با پیمان یوسفی؟ من کینه ای نیستم

مهارت بی‌نظیر دیگو مارادونا؛ پنج ضربه متوالی به تیرک و چیپ زدن به دروازه بان

تیم رویایی 11 نفره اندی کول از هم تیمی های سابقش در منچستریونایتد

19 سال پیش در چنین روزی؛ سوپرگل وین رونی به نیوکاسل

خوشحالی شدید هوادار آرسنال پس از دریافت پیراهن مارتین اودگارد

اتفاق خوب برای سپاهان قطعی شد

مدیر اینتر: قرارداد اینزاگی تمدید می‌شود

محافظت شیر مادر از توله‌ها در برابر گله گاومیش‌های عصبانی

چرا اجرام زحمت در ایستگاه فضایی بین المللی شناور می شوند؟

دکلمه زیبای خسرو شکیبایی

گفت و گوی خبرنگاران با امیررضا معصومی در حاشیه مراسم اختتامیه جشنواره قهرمان ایران

اهدای جایزه برترین فدراسیون سال به فدراسیون کشتی و علیرضا دبیر

صحبت های علی نادری سرمربی تیم ملی فوتبال ساحلی پس از انتخاب به عنوان برترین سرمربی سال 1402

تجلیل از حسین عبدی، سرمربی تیم ملی جوانان و شوخی های پیمان یوسفی

گل اول اورتون به لیورپول توسط جارد برنثویت در دقیقه 27

خطر از بغل گوش ستاره آرژانتینی گذشت

ستاره رئال در انتظار بایرن مونیخ پرستاره!

تاج و کافا قدرت‌ اول فوتسال آسیا

آخرین خبر در مورد حضور یحیی در تراکتور

رفتار عجیب از رییس فدراسیون کشتی؛ دبیر با پیمان یوسفی دست نداد!

ژاوی در بارسلونا می‌ماند

قابی از سحر دولتشاهی و حامد بهداد در پشت صحنه یک فیلم

دوره ما اینطوری نبود!

ادعای جنجالی یکی از عمو‌های فیتیله‌ای علیه مجید قناد!

چهره ها/ سلفی متفاوت المیرا شریفی‌مقدم در برنامه تلویزیون

مادرشوهر و عروس چه دعوایی کردن