آریا بانو

آخرين مطالب

روایت دختر اعدامی که پس از ٩ سال از زندان آزاد شد اجتماعي

  بزرگنمايي:

آریا بانو - روایت دختر اعدامی که پس از ٩ سال از زندان آزاد شد
سایز متن الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/6055605
٩٠٨
٠
فرارو / دختر جوان اظهار داشت: دوست دارم شغلی پیدا کنم و یک سال است که دنبال کار می‌روم، اما نمی‌شود. مستقل‌شدن و درآمدداشتن یک طرف، اما دلم می‌خواهد سرگرم هم شوم. از اینکه در خانه بنشینم و مرتب فکر کنم خسته شدم
درست یک سال می‌گذرد؛ یک سال است که سارا هم‌بندی‌هایش را نمی‌بیند، پشت میله‌ها نیست، شب‌ها را روی آن تخت‌های چندطبقه فلزی نمی‌خوابد و برای هواخوری‌اش ساعت تعیین نمی‌کنند. سارا ٩ سال تمام در آن سلول روزگار گذراند، بعد از کشتن خواستگارش به زندان مرکزی کرمان افتاد و زندگی‌اش را شروع کرد. ٩ بار سال را در کنار هم‌بندی‌هایش تحویل کرد تا اینکه بهمن ماه پارسال، آن در آهنی به رویش باز شد و زندگی‌اش بعد از ٩ سال عوض شد.
حالا دقیقا ١٢ ماه است که سارا روال زندگی‌اش تغییر کرده و آزاد شده است می‌تواند هر کاری که دوست دارد انجام دهد، ولی هنوز فکر آن روز‌ها و شب‌ها لحظه‌ای او را رها نمی‌کند؛ کابوس می‌بیند، دلتنگ هم‌بندی‌هایش می‌شود، گریه می‌کند، سر ساعت مشخص می‌خوابد، ساعت‌ها می‌نشیند و به آن روز‌ها فکر می‌کند آن هم بدون اینکه با کسی صحبت کند. سارا هنوز هم نتوانسته به زندگی آزادانه‌اش عادت کند و با هر اتفاقی به یاد زندان و هم‌سلولی‌هایش می‌افتد؛ گاهی با خنده خاطراتی را تعریف می‌کند و گاهی هم فقط اشک می‌ریزد.
مشخص است که یادآوری بعضی از خاطرات او را آزار می‌دهد. حالا تنها آرزوی سارا این است که بتواند شغلی پیدا کند، مستقل شود و بتواند زندگی راحت‌تری داشته باشد: «یک سال است که در خانه دخترخاله‌ام زندگی می‌کنم. پارسال که آزاد شدم دخترخاله‌ام از همان دم در زندان مرا به خانه‌اش برد. جز او کسی را ندارم. دخترخاله‌ام و شوهرش خیلی هوای مرا دارند؛ اما از اینکه سربار زندگی‌شان باشم، ناراحتم. دوست دارم شغلی پیدا کنم و یک سال است که دنبال کار می‌روم، اما نمی‌شود. مستقل‌شدن و درآمدداشتن یک طرف، اما دلم می‌خواهد سرگرم هم شوم. از اینکه در خانه بنشینم و مرتب فکر کنم خسته شدم.»
خاطرات زندان لحظه‌ای او را رها نمی‌کند با گذشت یک سال هنوز هم شب‌ها کابوس می‌بیند. حتی فکرش را هم نمی‌کرد که روزی بتواند زندگی آزادی داشته باشد: «با هر اتفاقی یاد آن روز‌ها می‌افتم؛ مثلا با دیدن یک ظرف در آشپزخانه یاد زندان می‌افتم. با یک جمله یاد هم‌سلولی‌هایم می‌افتم. حتی لحن صحبت کردنم هم هنوز تغییری نکرده. از بس در زندان با بقیه با لحن خاصی حرف می‌زدیم، الان هم همان‌طور صحبت می‌کنم. دارم سعی می‌کنم زندگی کنم، ولی از بس آن روز‌ها ناامید بودم و فکرش را هم نمی‌کردم که آزاد شوم، حالا هنوز هم نتوانسته‌ام روحیه‌ام را به دست آورم، پرخاشگر شده‌ام و گاهی وقت‌ها رفتار خوبی با اطرافیانم ندارم. امیدوارم به مرور زمان بتوانم آن روز‌ها را فراموش کنم. هر وقت می‌خواهم درباره روز‌هایی که در زندان بودم، صحبت کنم، دخترخاله‌ام اجازه نمی‌دهد. او هم تلاش می‌کند که من بتوانم روحیه‌ام را به دست بیاورم.»
فکر آن چهاردیواری خسته‌کننده هنوز هم زندگی سارا را تحت تأثیر قرار داده است. با این حال این دختر جوان که حالا ٣٠ سال دارد، گاهی اوقات دلش برای دوستانش هم تنگ می‌شود. دوستانی که با هم غصه خوردند، با هم عذاب کشیدند و با هم روز‌ها و شب‌ها را شمردند تا ببینند چه زمانی روز موعود فرا می‌رسد: «به دخترخاله‌ام گفته‌ام اجازه دهد یک روز بروم و آن‌ها را ببینم؛ از مسئول بند گرفته تا بقیه. دلم برای یکسری از دوستانم تنگ شده است. من که جز آن‌ها کسی را ندارم. مادرم را وقتی در زندان بودم یعنی چهار سال پیش از دست دادم، مریض بود و طاقت نیاورد. تا وقتی او بود، همیشه به ملاقاتم می‌آمد؛ اما وقتی رفت دیگر هیچ‌کس را نداشتم. پدرم هم که قبلا فوت کرده بود. خواهر و برادر ناتنی هم دارم که ارتباط‌مان با هم خوب نیست. من سال‌های زیادی را در زندان بودم.»
سارا نوزده ساله بود که دست به قتل زد؛ یک مرد سی‌وچهار ساله را کشت. یکی از بستگان‌شان بود که می‌خواست با سارا ازدواج کند، اما این دختر جواب منفی داده بود. با این حال آن مرد دست‌بردار نبود تا اینکه آن شب این جنایت رخ داد: «من فقط قصد دفاع از خودم را داشتم. اصلا نمی‌خواستم او ‏را بکشم. آن مرد از طریق یکی از اقوام ما که در بافت زندگی می‌کرد، من را دیده ‏بود. او از من ١٥‌سال بزرگ‌تر بود. زن و بچه داشت؛ اما باز هم می‌خواست با من ازدواج کند، ولی جواب من منفی بود. با این حال او دست‌بردار نبود. ‏آن زمان ما در یکی از روستا‌های اطراف بافت زندگی می‌کردیم. مقتول هم این را می‌دانست. آن روز ‏مادرم رفته بود تا از چشمه آب بیاورد. من در خانه بودم و داشتم سبزی خرد می‌کردم که یکدفعه ‏دیدم او جلویم سبز شد. خیلی ترسیدم. از ترسم همان چاقویی را که دستم بود، جلویش ‏گرفتم. نمی‌خواستم او را بکشم. او به سمتم آمد، من جیغ زدم و التماس کردم، اما اصلا گوش نمی‌‏داد، به طرف من آمد، برای همین چند ضربه چاقو هم به دست و پایش زدم، اما ول‌کن نبود. نمی‌دانم چطور شد، پایش به ‏پله گیر کرد و تعادلش را از دست داد و به طرف من سقوط کرد. چاقویی هم که در دست من بود، ‏در بدنش فرو رفت. ‏ بعد از قتل هم هیچ‌کس به جز وکیل و مادرم ‏به حرف‌های من اهمیت نمی‌داد. درنهایت هم قاضی حکم قصاص برای من صادر کرد تا اینکه درنهایت ‏با کمک آقای شاهدادی و یک انجمن خیریه آزاد شدم. آقای شاهدادی خیّر بود که با فروش مغازه بزرگش در سیرجان دیه آزادی مرا پرداخت کرد. مقداری از آن را ‏هم خیریه و اقوام دورمان دادند. آقای شاهدادی ‏ حدود یک سالی پیگیر کار من بود تا از خانواده حسین رضایت بگیرد. فکر می‌‏کنم حدود ٣٠٠‌میلیون تومان پرداخت کردند تا من آزاد شدم. ‏ حالا هم هیچ چیزی از این زندگی جز یک شغل و زندگی مستقل نمی‌خواهم.»

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/266134/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

زنان شاغل سالم تر و شادترند یا زنان خانه دار

آلودگی هوا باعث افزایش افسردگی و خودکشی می شود

وابستگی کودکان به پدربزرگ و مادربزرگ خوب است یا نه ؟

از لحاظ روانی کودک هستید یا بالغ؟

با کسانی که دروغ می‌گویند چگونه برخورد کنیم؟

روانشناسی اجتماعی چیست؟ تعریف، اصطلاحات کلیدی و مثال ها

چرا برخی وقت ها نمی توانیم از صحبت کردن دست برداریم؟

عادات بدی که پیرتان می کند!

آسیب‌های وابستگی شدید به یک دوست و درمان

چگونه می توان 8 بیماری روانی عجیب را شناسایی کرد؟

9 نشانه عجیب استرس را به خاطر بسپارید

اختلال مو کنی چیست ؟علل و درمان آن

10 علامت که میتواند شما را آگاه کند افسردگی دارید

دمنوش هایی برای کاهش استرس و تقویت ایمنی بدن در برابر کرونا

چگونه بدون کلافگی و خستگی در خانه بمانیم؟

آیا نگرانی و استرس ،خطر ابتلا به ویروس کرونا را افزایش می دهد؟

آیا ویروس کرونا باعث افسردگی می‌شود

چگونه خود را قرنطینه کنیم؟

نحوه مدیریت کارمندان از راه دور

راه حل آشتی با دوست بعد از دعوا

چگونه روانشناس خوب را از بد تشخیص دهیم

خستگی تصمیم چیست و چگونه با این خستگی مقابله کنیم؟

خوابیدن با ناراحتی چه عوارضی دارد؟

هنگام استرس چه کارهایی انجام ندهیم؟

زبان بدن چیست و فواید آن کدام است؟

اُبژه و روابط ابژه ای چیست؟

7 روش ساده برای کاهش استرس

راه و روش یادگیری

علائم افسردگی در زنان را بشناسیم

چرا ما انسان‌ها می‌خندیم؟

نظریه مزلو: سلسله مراتب نیازها

نکات ضروری برای مواجهه با ترس

آلکسی تایمیا چیست؟ علل، علائم و راه درمان

8 عادت برای تقویت اعتماد به نفس

9 نکته برای غلبه بر ترس

سروتونین چیست و خوراکی های منبع سروتونین کدامند؟

قصه درمانی چیست و چگونه میتوان با قصه درمانی از مشکلات دور شد؟

عواملی که باعث ایجاد عصبانیت می‌شود کدامند و برای کنترل خشم و عصبانیت چه باید کرد؟

8 عادت رفتاری برای افزایش اعتماد به نفس و داشتن زندگی شادتر

چرا از دیگران تقلید می کنیم؟

اختلالات کنترل تکانه چیست ؟علل و درمان آن

دلایل خودزنی نوجوان و راه درمان آن چیست؟

تئوری انتخاب چیست و چه کاربردهایی دارد؟

کاردرمانی ذهنی چیست و کاربرد های آن کدامند؟

مدیتیشن چیست و انواع مدیتیشن کدامند؟

آنچه در مورد اریتروفوبیا (ترس از سرخ شدن) باید بدانید

انواع هدف چیست و داشتن هدف در زندگی چه اهمیتی دارد؟

تجسم خلاق چیست ؟

ماتریس بوستون چیست و چگونه از آن استفاده کنیم؟

مهارت رهبری چیست ؟