«قصیده گاو سفید»؛ فیلمی غیرایرانی اما به زبان فارسی
فرهنگی هنری
بزرگنمايي:
آریا بانو - «قصیده گاو سفید»؛ فیلمی غیرایرانی اما به زبان فارسی
سایز متن الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/6033501
٢٤٩
٠
فارس / «قصیدهای برای گاو سفید» نه قادر به خلق شخصیت است و نه میتواند داستان خود را بهدرستی تعریف کند و رابطه دو شخصیت اصلی فیلم بیش از آنکه ایرانی باشد، غربی از نوع اروپایی پست مدرن بیچارچوب و اصول است.
فیلم در ابتدا و تا رسیدن به سرخط اصلی داستان جدی به نظر میرسد و حرفی برای گفتن دارد. ضرب آهنگ (ریتم) درست است و تغییر و رنگ و قاببندیها در فضاهای داخلی به سنگینی فضا کمک میکند و خبر مهم در دقایق اولیه داده میشود: اشتباه شناسایی قاتل و اعدامی اشتباه.
همه اینها در فیلم مفروض است و ما به عنوان مخاطب باید بپذیریم. اصلا معلوم نیست چرا بعد از یک سال تصمیم به این اعتراف میگیرد. شاهد کیست؟ اصلا در فیلم دیده نمیشود و مخاطب باید همه این گزارهها را بپذیرد.
خط داستانی ناقص از اینجا شکل گرفته و با اضافه شدن قاضیِ پرونده، _ که خود را دوست سابق و بدهکار رضا (مرد به اشتباه اعدام شده) جا میزند_ در مسیر خود قرار میگیرد و برای جبران مافات و رفع عذاب وجدان خود، 10 میلیون تومان به عنوان بدهی به دوست سابق خود به مینا (همسر مرد به اشتباه اعدام شده) داده و یکی از خانههای خود را به او اجاره میدهد، تکمیل میشود.
پس از کمکهای قاضی، فیلمساز به سرعت به دنبال نشانههایی برای ارتباط بیشتر قاضی با زن میگردد و روابطی را به شکل ابتدایی و خندهداری پیشنهاد میدهد. کارکتر (شخصیت) مینا که در اوایل فیلم تا حدودی قابل باور است رفته رفته عجیب و غریب میشود. آن مرد افسرده و ناراحت و کم حرف و نازیبا دل مینا را با پرداخت یک بدهی و تهیه یک خانه اجارهای میبرد و او مدام به هر بهانهای به دنبال آویزان شدن به کسی که تصور میکند دوست همسرش است. یک بار به بهانه رفتن بر سر خاک رضا، یک بار برای سینما و همه این پیشنهادها از طرف مینا است.
اوج پیشنهادات دلبرانه مینای داغدار و سوگوار اعدام اشتباه همسر، پس از بیمارستان مطرح میشود. آوردن مرد به خانه خود! حضور مرد با وجود دختربچه زن توجیه میشود و آن مرد به ظاهر مذهبی در حالی که یکی دو بار ژست رفتن میگیرد، حضور در آن خانه را میپذیرد.
بعد از چند مقدمهچینی پیش پا افتاده فیلمساز، مثل بازی کودک با مرد و دیدن یکی دو فیلم قبل از انقلابی، مرد خسته به اتاق میورد و مینا با مقداری آرایش وارد آن اتاق میشود. یک بار دیگر مرور کنیم. در مدت بسیار کوتاهی، مرد از یک مرد کاملا غریبه و با آن توصیفات ذکر شده فقط با پرداخت یک بدهی 10 میلیون تومانی و اجاره دادن منزل خود به محرمترین شخص زندگی زن تبدیل میشود.
کارکتر قاضی هم بدجور نامتجانس و مقواییست. یک قاضی افسرده که گویا به خاطر حکمهای متعددی که صادر کرده افسرده شده است اما در خلال گفت وگو یا همکارش میشنویم که تازه به بخش کیفری آمده و قبلا در بخش حقوقی بوده، پس این همه افسردگی و فاصله شدید با پسر و طلاق از همسر برای چیست؟ چیزی که از فضای منزل اعیانی و اشرافی قاضی در بالاترین نقاط شهر تهران میبینیم، _ که این هم یکی از عجایب فیلم است_ نتیجه سالها اختلاف و فاصله و تفاوت است.
و معلوم نیست این قاضی باوجدان که مدتها با عذاب وجدان درگیر است، با حقوق قضاوت چگونه این خانه چندین میلیاردی را به دست آورده است. این قاضی باوجدان در نهایت سر از یک رابطه نامشروع در میآورد و با کمال پررویی به رابطه ادامه میدهد.
این حماقت زن و رابطه نامشروع برای مرد قاضی بد به نظر نمیرسد و بعد از این رابطه دیگر مقاومتهایش برای ارتباط با زن از بین میرود.
بررسی اجزای مختلف فیلم نشان میدهد کارکتر زن نه ایرانیست و نه عاقل. کدام زن ایرانی و حتی زن غیرایرانی دارای عقلانیت، با یک پرداخت بدهی و اجاره دادن خانه توسط یک مرد، آن هم مردی به شدت افسرده و کم حرف، در مدت چند روز عاشق و دلباخته شده و او را به خصوصیترین حریم خود راه میدهد؟
این فیلم بدبختانه اقتباسی بوده از یک فیلمنامه خارجی و به شدت در قاعده و وضعیت علت و معلولی فیلم 21 گرم قرار میگیرد. همین گزاره را در قالب سوال از بهتاش صناعیها، سازنده فیلم پرسیدیم اما او ارتباط بین این فیلم و فیلم 21 گرم را رد کرد. با این حال اگر یک مخاطب عادی سینما این دو فیلم را با هم ببیند، قطعا پی به شباهتهای زیاد این دو فیلم میرسد و مشکل از همینجا آغاز میشود.
کارگردان در ادامه گفته است فیلمنامههایی شبیه به این وجود دارد و اینکه از قصههای مختلف و نمایشنامههای مختلف الهام بگیریم اشکالی ندارد. اما میزان الهام گرفتن از آن نمایشنامهها بهحدی بوده که فضا و فرهنگ حاکم بر فیلم را هم کاملا غیرایرانی و عجیب و غریب کرده است.
موقعیت اقتباسی یا به قول فیلمساز الهام گرفته شده بهشدت خام مانده و فرهنگ و نگاه حاکم بر فیلمنامه مرجع در برداشت فیلمساز ایرانی، ایرانی نشده و حتی شرایط حاکم بر فیلمنامه مرجع را هم از بین برده است. با آن سکانس پایانی که انگار دو پایان مجزاست. اتفاق اول خیال است یا حقیقت؟ اتفاق دوم و دیدن مرد خیال است یا واقعیت؟ هیچکدام معلوم نیست.
-
دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۵:۲۱:۲۹
-
۲۹ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/262591/