آریا بانو

آخرين مطالب

«رحیمه»، بلوچی خلاق و خستگی‌ناپذیر اجتماعي

  بزرگنمايي:

آریا بانو - «رحیمه»، بلوچی خلاق و خستگی‌ناپذیر
سایز متن الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/6029847
٨٥
٠
خراسان / گفت وگو با کتابدار برگزیده سال 97 و 98، احیاگر میراث فرهنگی یک روستا وکسی که خانه مادربزرگش را به موزه-کتابخانه تبدیل کرده است
در کوچه پس کوچه‌های یکی از روستاهای استان سیستان‌و‌بلوچستان، خانمی 29 ساله با هزار امید و آرزو، دست به زانو گرفته تا برای پیشرفت و آرامش مردم سرزمین‌اش تصمیم‌های بزرگی بگیرد. انگار او هر روز کلمه پیشرفت را در ذهنش مرور می‌کند. هرچند به دلیل کم توجهی و محرومیت ها، به نظرمی رسد که سخت باشد اهل سیستان‌و‌بلوچستان بودن و پیشرفت کردن در آن اوضاع مالی و شرایط زندگی. ظاهرا آن‌جا کم‌اند زنانی که به دنبال آرزوهای شان بروند و بعضی‌های شان واهمه دارند که از علایق‌شان حتی حرف بزنند چه برسد که برای رسیدن به آن‌ها، تلاش کنند. دل «رحیمه» اما روشن است به آینده فردای خود. کتاب‌های انگیزشی که مورد علاقه‌اش است و می‌خواند، او را هر روز بیشتر به رویایش نزدیک می‌کند. «رحیمه پرویزپور» یکی از افرادی است که روحیه‌ای توقف‌ناپذیر چون آب روان دارد. او متولد روستای ابتر از توابع ایرانشهر استان سیستان‌و‌بلوچستان است. مهندسی رایانه خوانده و از همان بچگی دل در گرو کتاب‌و‌کتاب خوانی داشته است. ماجرای پر فراز و نشیب زندگی این زن را که کتابدار برگزیده سال 97 شده و سال‌هاست که خانه مادربزرگش را کتابخانه و موزه روستا کرده، در پرونده امروز زندگی سلام از زبان خودش بخوانید.
نقطه عطف زندگی «رحیمه»
«رحیمه پرویزپور» در خانواده‌ای بزرگ شده که کتاب خوانی یکی از رسوم اعضای آن بوده و از کتاب به عنوان یک هدیه خوب و جذاب، یاد می شده است. شاید به همین دلیل هم بوده که چند سال پیش، وقتی او تصمیم به ثبت‌نام در شورای شهر می‌گیرد آن هم به عنوان اولین زنی که از این روستا پا به کارزار انتخابات گذاشته با مخالفت خانواده روبه رو نمی‌شود. خودش درباره حال و هوای آن روزها می‌گوید: «من در 20 سالگی ازدواج کردم و همسرم اولین کسی بود که برای تمامی پیشنهادهایم، موافقتش را اعلام می‌کرد. زمانی که تصمیم ‌من برای نامزد شدن در شورای شهر قطعی شد، در راه رسیدن به سالن ثبت‌نام شورا نگاه‌های سنگینی را حس می‌کردم و مردان با چشمانی گرد و متعجب نگاهم می‌کردند. بعد از آن‌که خبر ثبت‌نام یک زن برای شورا به گوش مردم روستای‌مان رسید، برخی از زنان تشویق شدند و آن‌ها نیز می‌خواستند ثبت‌نام کنند و این اولین قدم موفقیت‌آمیز من بود که نقطه عطفی در زندگی‌ام شد. همین که باعث شده بودم عده‌ای خودشان را باور کنند و جرئت پیدا کنند تا به میدان عمل بیایند، برایم مشخص می‌کرد که راه را درست پیش می‌روم، اما همان طور که انتظار داشتم، تصمیم من موافق‌ها و البته مخالفانی هم داشت. برای اولین بار در طول تاریخ، نام یک زن در فضای‌مجازی روستا پخش شده بود و قبول این موضوع برای جامعه سنتی ما سخت بود، چه برسد عکس یک زن نیز تیتر روزنامه‌ها و سایت‌ها شود. از روز دومی که نام من در فهرست نامزدهای شورا رفت، سازهای مخالف از طرف بزرگان طایفه‌مان و حتی عموهایم شنیده شد و هر بار یک نفر به خانه‌مان می‌آمد و با پدر و برادرانم صحبت می‌کرد تا من را از نامزد شدن منصرف کنند. شب انتخابات یکی از بزرگان طایفه‌مان آمد و بر اساس یک رسم بلوچی پیش پدرم ریش گرو گذاشت که او ضمانت کند و خانواده‌ام نگذارند تا اسم من در فهرست انتخابات شورا دیده شود. من با احترام بسیاری که برای بزرگ طایفه‌مان قائل بودم، تصمیم به کناره‌گیری گرفتم و تمام برنامه و هدف‌هایم را رها کردم. خیلی دوست داشتم به بانوان روستا کمک کنم و با هم دست به کارهای عمرانی و فرهنگی بزنیم و آبادانی را معنا کنیم اما نمی‌خواستم طایفه‌ام آزرده خاطر باشند و با تمامی این حرف و حدیث‌ها دلزده نیز شده بودم. به جای ناامیدی تصمیم گرفتم که با وجود همه مشکلات پیش رو، راه دیگری را برای خدمت به مردم و به ویژه زنان و کودکان سرزمینم انتخاب کنم.»
کتاب‌ها صدایم زدند!
بعد از انصراف از شورای شهر، فکر تاسیس کردن یک کتابخانه از اولین پیشنهادهایی بود که به ذهن رحیمه رسید. او با وجود انسی که به کتاب‌های خود داشت و این‌که نبود یک کتابخانه در روستا را مشکلی اساسی می‌دانست، تصمیم خودش را برای تاسیس یک کتابخانه گرفت اما مشکل جا داشت! رحیمه در این باره می‌گوید: «بعد از انصراف از شورا، انگار کتاب‌ها صدایم زدند چون خیلی زود پیشنهاد تاسیس کتابخانه خانگی را به مسئولان روستا دادم. دهیار محترم روستا خوشحال شد و استقبال کرد اما برای مکان تاسیس آن، مشکل داشتیم. مادربزرگم سال‌ها قبل فوت کرده و خانه‌اش بی‌استفاده و خالی مانده بود. از طرفی مکانی برای کتابخانه پیشنهاد نشد و من به فکر بازسازی خانه مادربزرگم افتادم که بافت سنتی داشت. شاید باور نکنید اما کتابخانه ما در شروع حدود 100 جلد کتاب داشت که آن هم با کمک دوستانم جمع شد. برایم مایه شگفتی بود که با وجود این تعداد بسیار کم کتاب با استقبال بی‌نظیری از سمت کودکان و نوجوانان روستا مواجه شدیم و هفته اول 20 نفر را ثبت‌نام کردیم و به مرور و در مدت زمان کوتاهی روزانه 120 تا 150 مراجعه کننده داشتیم. اولویت ثبت‌نام برای من، کودکان و نوجوانان بودند. بنابراین با توجه به علاقه کودکان به کتاب‌ و نیاز حیاتی که داشتند، شروع به تشکیل کمپین‌هایی برای جمع کردن کتاب‌هایی کردیم که مناسب سن 5 تا 18 سال باشد. استقبال قابل توجه بچه‌ها به دلیل کمبودهایی بود که در زندگی‌شان حس می‌کردند. بچه‌هایی که غیر از روستا و خانه‌شان با دنیای اطراف آشنایی نداشتند و خواندن کتاب‌های علمی و انگیزشی، حال‌شان را خوب می‌کرد».
راه‌اندازی موزه‌ای جالب جذاب و زیبا
پرویز پور که انگار سرش برای انجام کارهای متفاوت درد می‌کند، درباره راه‌اندازی موزه در خانه مادربزرگش می‌گوید: «وقتی کار بازسازی خانه قدیمی و بافت خشتی، گلی و سنتی مادربزرگم را شروع کردم با انبوهی از اشیای خیلی قدیمی که متعلق به ایشان بوده است، مواجه شدم. با خودم گفتم حیف است این میزان از قدمت و تاریخ ،گوشه خانه خاک بخورد. تصمیم گرفتم این اشیای ارزشمند را به‌عنوان قسمتی از کتابخانه که معرف فرهنگ بومی-سنتی روستاست در قالب یک کلکسیون اشیای قدیمی در معرض نمایش بگذارم. بعدها با بازدید مدیر میراث فرهنگی، پیشنهاد موزه کتابخانه را دادم که بسیار مورد استقبال قرارگرفت. خوشبختانه بعد ازاجرایی شدن ایده موزه، این اقدام نه تنها مخالفتی پیش نیاورد بلکه خیلی از مردم روستا اشیای قدیمی خود را به موزه اهدا کردند. حالا ما در ابتر یک موزه جالب و زیبا داریم. موزه‌ای که از لباس عروسی مادربزرگم تا وسایل قدیمی پدران و پدربزرگان مردم روستا را در دلش جا داده است. اسم موزه- کتابخانه‌مان را «پُلین بهار صد گنج» گذاشتم. پلین در زبان بلوچ به معنای گل‌های بهاری است و کتابخانه‌مان همچون بهاری است که در دل روستا باقی خواهد ماند.»


آریا بانو


ترویج کتاب خوانی به صورت خانه به ‌خانه
«در روزهای ابتدایی راه انداختن کتابخانه، من با یک سبد کتاب، کار ترویج کتاب خوانی را به‌صورت رفتن خانه به خانه شروع کردم. کتابخانه به صورت رایگان برای عموم مردم بود و با پیشرفت آن خیرانی که از وجود کتابخانه باخبر شدند، کمک کردند و بعضی نویسندگان هم کتاب‌های خود را رایگان به ما اهدا کردند»، پرویزپور با این مقدمه می‌گوید: «من این تلاش‌هایم را لطف نمی‌دانم بلکه هدیه‌ای است رایگان برای بچه‌هایی که شاید نتوانند حتی تغذیه روزانه خودشان را تامین کنند اما به دانستن بیشتر علاقه دارند. افراد بزرگ سالی بودند که به دلیل زبان محلی سیستان‌و‌بلوچستانی، حتی نمی‌توانستند روخوانی کنند اما دوست داشتند کتاب بخوانند و لذت آن را تجربه کنند. ما با برگزاری کلاس‌های کتاب خوانی و امانت دادن کتاب به بچه‌ها باعث شدیم تا آن‌ها هم با زبان فارسی آشنا شوند و بتوانند همه نوشته‌ها و کتاب‌های فارسی را بخوانند. در این بین، هر سال جشنواره‌ای از طرف وزارت ارشاد و نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور با نام جشنواره روستاها و عشایر دوستدار کتاب برگزار می‌شود و فعالیت‌های روستاهایی را که امور کتابخانه‌ای ویژه‌ای داشته باشند داوری می کنند و عنوان روستای برگزیده دوستدار کتاب کشور را به نفر اول آن‌ها می‌دهند. از روستای ما در اسفند سال 1397 بعد از ارسال رزومه خود برای این‌که توانسته بود با خلاقیت، اکثریت کودکان و نوجوانان یک خطه‌ از کشور را علاقه‌مند به مطالعه کند، تجلیل شد و من هم به عنوان کتابدار برگزیده سال 97 انتخاب شدم. هدایایی که در پایتخت به کتابخانه ما داده شد، توانست نام ما را ماندگار کند. همچنین در سال 98 من به عنوان کتابدار برگزیده استان انتخاب شدم تا شاید الگویی باشم برای روستاییان دیگر که تلاش کنند و به کسب این مقام برسند.»
زنان روستای‌مان را کارآفرین کردم
رحیمه از جوانان می‌خواهد که اهدافشان را تنها در ذهن نگه ندارند و به دنبال آن بروند تا نه تنها به خود بلکه به جامعه‌شان خدمت کرده باشند. او افسوس می‌خورد که جوانان امروزی فقط به مشکلات فکر می‌کنند و می‌گوید: «برای من هیچ چیزی بهتر از کتاب نبود تا راهنمایی‌ام کند و با کل دنیا ارتباطم دهد. بعدها متوجه شدم دیگران نیز همین‌طورند به ویژه برای روستایی که از امکانات به دور است،کتاب احساس خودباوری درونی برای مردمش ایجاد می‌کند. در اوایل و بعد از تاسیس کتابخانه، فکر می‌کردم به هدفم رسیدم اما دیدن زنانی هنرمند و سخت‌کوش، جرقه دیگری در ذهنم روشن کرد. همه ما می‌دانیم زنان روستایی در عرصه هنر یکی از بهترین‌ها هستند و توانسته‌اند هنرهای بومی خود را سینه به سینه منتقل کنند و اگر شرایط مناسب باشد، هنرمندی قهار می‌شوند که چشم‌های مردم دنیا را به توانمندی‌هایشان خیره خواهند کرد. من با هماهنگی سازمان بانوان بلوچ توانستم کتاب‌های مورد نیاز خانم‌ها درباره مهارت‌های زندگی هم در کار و هم در خانواده را تهیه کنم. با هماهنگی صندوق امور جهاد کشاورزی، توانستیم حدود 40 نفر از روستاییان را با دادن وام‌های کم بهره به خود باوری برسانیم و برای کسانی که صنایع دستی بلدند، کارآفرینی ایجاد و محصولات‌شان را به استان‌های دیگر ارسال کنیم. هم اکنون بیش از 30 کار آفرین فعال داریم و روز به روز به تعدادشان افزوده می‌شود».
صنایع‌دستی روستای‌مان احیا شد
این زن موفق در قسمتی از صحبت‌هایش درباره این می‌گوید که چگونه «دهتوک»، عروسک محلی سیستان‌و‌بلوچستانی باعث جذب کودکان به کتابخانه می‌شود: «قبل از شروع کار در موزه توسط یکی از دوستانم که از بانوان فعال و دغدغه‌مند شهرستان ایرانشهر است با عروسک‌های سنتی موسوم به «دهتوک» که قدمتی چند صد ساله داشتند و تقریباً در بین مردم بلوچستان روبه فراموشی رفته بودند، آشنا شدم. در ادامه با پشتکار و برنامه‌ریزی، گروهی از بانوان علاقه‌مند تشکیل دادیم و از طریق مادربزرگان در شهر و روستاها درباره این عروسک‌ها تحقیق کردیم تا توانستیم نمونه‌های قدیمی این عروسک را با همکاری کارشناس میراث فرهنگی احیا کنیم و این یک اتفاق بزرگ در زندگی من بود.»
بلوچ خستگی‌ناپذیر است
کارهای خیر و فعالیت‌های پرویز پور تنها مرتبط با کتابخانه، صنایع دستی، کارآفرینی و ... نیست بلکه حتی در بازیافت زباله‌های استان هم فعال است. او می‌گوید: «مواد دور ریختنی مانند پلاستیک و شیشه و سبدهای حصیری که بعد از برداشت خرما به وفور یافت می‌شود، یکی از اصلی‌ترین زباله‌های روستای ما به حساب می‌آید که قابل بازیافت است. حصیرها قابل شست‌وشو و انعطاف‌پذیرند. سبدهای بزرگی‌اند که فضای بزرگی دارند و مکان مناسبی برای نگهداری خوراکی یا پارچه و انواع نخ‌اند. بازیافت‌های پلاستیکی که می‌شود با آن‌ها کاردستی درست کرد هم نباید دور ریخته شود. به نظرم همین که کودکان و زنان روستا چند دقیقه‌ای در هفته پیاده‌روی می‌کنند و با شعار حفظ محیط زیست، طبیعت سبز این منطقه را زنده نگه می‌دارند ارزش معنوی بالایی دارد. ما تغییر رفتار کودکان در جلوگیری از تولید زباله را لمس می‌کنیم و در تربیت و طرز فکرشان تاثیر زیادی داشته است. بلوچ خستگی‌ناپذیر است و پیشنهادم به تمامی بانوان سرزمینم این است اگر هدفی دارند مدارا و سازش کنند تا به مرور زمان مشکل‌شان حل شود. این ثابت شده است که زن‌ها در مدیریت زندگی موفق بوده‌اند پس باید فرصتی دهیم تا پا به پای مردان در روستاها کار کنند و با فکر باز خود پیشنهادهای خلاقانه و گره‌گشا بدهند. اگر در روستایی هستند که امکانات کم است، با استفاده از فضای‌مجازی که ارتباط را گسترده کرده، خیران را پیدا کنند و کار خود را هر چند با بودجه‌ای کم برای خدمت به مردم شروع کنند.»
نویسنده : محدثه فیروزبخت | خبرنگار

لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/261915/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

هوش مصنوعی و احتمال جنگ و فروپاشی اجتماعی

وقتی درد دل می‌کند؛ گوش باش، نگاه باش

سالگرد زادروز یوهان کرویف؛ منتخب حرکات دوران بازی نابغه هلندی

ستاره چلسی فصل را از دست داد، آرژانتین نگران کوپا!‏

ژاوی اشک خوان لاپورتا را در آورد

به حذف رئال از لیگ قهرمانان باور دارم

شاگردان محرم آماده برای جدال با پیکان

عنایتی با پیکان جوانان مقابل تیم محرم

غیرمنتظره؛ چه بلایی بر سر صلاح آمده!

غیبت ادامه‌دار عراقی‌ها در اردوی مس رفسنجان

زمان بازگشت بهترین گلر دنیا مشخص شد

پیکان رکورد کاهش سن فوتبال ایران را جابجا کرد!

شوخی با سیدجواد هاشمی در فضای مجازی!

رونمایی از فصل جدید «آقای قاضی» با بازی بهزاد خلج

توضیحات جالب سیدجواد هاشمی درباره مد در ایران

آهنگ زیبای «شهر بارونی» از سیامک عباسی

تصادف زنجیره‌ای عجیب در ارومیه

سردار رادان: موضوع حجاب اصلا موضوع امنیتی نیست

آخرین وضعیت سیل در سیستان‌وبلوچستان؛ راه‌ ارتباطی 70 روستا همچنان مسدود است

"کینه خونین" کارگر قهوه‌خانه شهر ری را قربانی کرد

قلعه جزیره مونت سن میشل در فرانسه

گناهان زبان؛ بداخلاقی

دره ای زیبا در ایسلند

نحوه تنظیم آینه ها در خودروی فورد کراون

الویه مهمانی ها رو اینطوری تزئین کنید

نکاتی که خوب است در مورد قلیان کشیدن بدانید

هر دختری باید کفش سفید داشته باشد

داستان عاشقانه سمی یک پروانه!

اجرای موسی عصمتی میلیونی شد

مورینیو: در فوتبال یک‌بار و به‌خاطر رئال گریه کردم

آخرین تمرین پرسپولیس برای بازی حذفی

درگیری اسطوره‌های یونایتد و آرسنال بر سر برونو!

زادگاه مسعود ده نمکی کجاست؟

2 خبر خوش فوتبالی رئیس صداوسیما

هشدار هواشناسی نسبت به رگبار باران و وزش باد شدید در برخی استان‌ها

آبگرفتگی خیابان‌های شهر کرمان پس از بارش شدید باران

بارندگی شدید در شهر شنژن چین

طوفان شن بنغازی لیبی را درنوردید

نجات دراماتیک راننده خودرو از میان شعله‌های آتش در آمریکا

کیک برش خورده و شیک برای جشن ها

چه زمانی اضطراب در دوران بارداری خطرناک می‌شود؟

رنگ کردن مو و ابرو با نسکافه

نانوگرافن پروانه‌ای برای استفاده در حوزه کوانتومی ساخته شد

از زر و سیم جهان پاس نظر باید داشت

رنگرز: نباید برای مدال المپیک فشاری روی کشتی باشد

یوفا تهدید کرد؛ احتمال محرومیت اسپانیا از یورو

خصوصی واقعی قبل از هیاهوی واگذاری!

شماره یک و دو دنیا برای PSG بازی می‌کنند

مژده 500 میلیاردی وزیر در دیدار با ورزشکاران

بارسلونا به ستاره پی‌اس‌جی باخت!