خود را از زیر بهمن تعویق و تعلل نجات دهیم
گوناگون
بزرگنمايي:
آریا بانو - خود را از زیر بهمن تعویق و تعلل نجات دهیم
سایز متن الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد! http://akhr.ir/6016484
٥١
٠
جوان آنلاین / شیر آب چند روزی است که چکه میکند، درِ دستشویی را که باز میکنی انگار ضامن دهان دهها جیرجیرک را همزمان با هم میکشی، کنسرت خشکی لولا اول صبح همه را بیدار میکند. یک هفته است قبض برق یا موبایل را در جیبت گذاشتهای یا شناسه قبض و پرداخت در گوشی تلفن همراهت جا خوش کرده است، دو ماه است پایاننامهات را میخواهی شروع کنی، اما هنوز به حومهاش هم نزدیک نشدهای، دو هفته است میخواهی ماشینت را به تعمیرگاه ببری، یک ماه است امروز و فردا میکنی برای خواندن کتابی که بسیار مشتاقش بودی، همسایهتان بچهدار شده و با سرعتی که بچه دارد رشد میکند همین روزهاست که تقریباً هم سن خودت و همسرت میشود، اما هنوز شما فکر میکنید برای عرض تبریک آمادگی لازم را ندارید. یک سال است میخواهی ایدهات را در کسب و کار عملی کنی، اما هنوز یک قدم هم جلو نرفتهای. تعلل و تأخیر یکی از آن عادتهای آزاردهندهای است که در زندگی امروز سراغ ما میآید، حاضریم هر روز با صدای جرجر در دستشویی از خواب بپریم، اما به اندازه چند دقیقه وقت نگذاریم و لولای در را روغنکاری کنیم، حاضریم صدای قطرههای آب مثل صحنههای شکنجه در یک فیلم سینمایی از استخوان جمجمهمان رد شود و مستقیم به مغزمان بخورد، اما آچار به دست نشویم. پول در حسابمان برای پرداخت قبضها هست، اما میگذاریم که مأمور برق ناگهان دم در خانه ظاهر شود و تهدید به قطع برق کند یا حتی تهدیدش را عملی کند آن وقت به فکر پرداخت قبض بیفتیم. از این و آن شنیدهای که فلان کتاب معرکه است و وقت گذاشتهای، هزینه کردهای و رفتهای کتاب را گرفتهای، اما هنوز لایش را باز هم نکردهای، پزشک تجویز کرده بروی استخر، اما مدام امروز و فردا میکنی، میخواهی برای تبریک قدم نورسیده به خانه همسایه بروی و آنقدر این کار به تعویق میافتد که آن طفلک کاملاً از حالت نورسیدگی و نورس بودن خارج میشود و آخر سر هم تو به خانه همسایه نمیروی، اما چرا این اتفاقات با وجود اینکه بسیار آزاردهنده هستند در زندگی روزمره ما روی میدهند. تعلل و تأخیر، ریشههای مختلفی میتواند داشته باشد.
تعلل برای کاری که 5 دقیقه بیشتر طول نمیکشد
فرض کن عصر یک روز کاری خسته و هلاک جلوی تلویزیون لم دادهای و میخواهی مسابقه فوتبال یا برنامه مورد علاقهات را ببینی، آن وقت صدای داد همسرت را میشنوی که سینک ظرفشویی گرفته است، پاسخ تو در این لحظه چیست: فردا درست میکنم و پاسخ همسرت چیست؟ دیروز هم همین را گفتی. راست میگوید دیروز هم همین را گفته بودی. چرا در آن لحظه میخواهی از زیر باز کردن سیفون سینک ظرفشویی و تخلیه پسماندها، آشغالها، خرده غذاها، چربیها، موها و پرزها شانه خالی کنی؟ دو اتفاق دست به دست هم میدهد تا تو بگویی: فردا درست میکنم. اول اینکه مشغول شدن به باز کردن سیفون سینک تو را از برنامه مورد علاقهات بازمیدارد. بعد از یک روز کاری خستهکننده تو میخواهی به خودت پاداشی بدهی، پاداش، دیدن برنامه مورد علاقهات است و حالا یکی بیرحمانه میخواهد این پاداش را از دست تو بگیرد، اما دلیل دوم چیست؟ تصویر ذهنی که از این کار داری درافتادن با چیزهای لزج و مشمئزکننده است، بالاخره در سیفون ظرفشویی حلوا خیرات نمیکنند، یک مشت آشغال و خردهریز لزج و بویناک که با خرده موهای دراز و کوتاه به هم وصل شدهاند آنجا منتظر تو نشستهاند. منطقی است که تو بگویی فردا، اما زنی که در آشپزخانه کارهایش لنگ مانده چه؟ آرامآرام کار بالا میگیرد و تو آخر سر با عصبانیت بلند میشوی و با داد و بیداد میروی سراغ سیفون هیولایی، سیفون در فاصله بین دو نیمه فوتبال باز میشود و برخلاف تصورت که فکر میکردی دل و روده سیفون شهر فرنگ و از همه رنگ است کمتر از پنج دقیقه تخلیه و شسته میشود، حالا نشستهای پای فوتبال و به آن عصبانیت بیجهتی فکر میکنی که از کف رفته است.
چرا ما زیر بهمن تعویق دفن میشویم؟
گاهی ما کارهایمان را به تعویق میاندازیم، به خاطر اینکه تصویری هیولایی از آن کار میسازیم و تجربه نشان داده هر اندازه که یک کار به تعویق انداخته شود، موجود هیولایی متورمتر و بزرگتر میشود. درست مثل گلوله برفی که در شیب پایین آمدن هیبت یک بهمن را به خود میگیرد. در واقع بهمن در ذهن ما ساخته میشود. اول یک گلوله برفی وجود دارد که حجم مشخصی دارد مثلاً نوشتن پایاننامه، اما وقتی همین پایاننامه دو سه ماه به تأخیر میافتد آن گلوله برفی به تدریج در ذهن ما بزرگ و بزرگتر میشود، بنابراین خبر بد برای کسانی که کارهایشان را به تعویق میاندازند این است که هر اندازه که یک کار به تعویق میافتد، انجام دادنش سختتر و جانکاهتر میشود. چرا؟ چون تصویر ذهنی ما از آن کار دچار تحریف بیشتری میشود. وقتی شما نگاه میکنید و میبینید در دو ماه گذشته هیچ کاری درباره پایاننامهتان انجام ندادهاید خود را ناتوانتر از زمانی میبینید که نوشتن پایاننامه فقط یک هفته به تعویق افتاده بوده، بنابراین کسانی که در برابر کارهای انجام نداده زمان میخرند هر چقدر زمان بیشتری بخرند، احتمال اینکه آن کار را انجام بدهند ضعیفتر میشود.
یک کوه ظرف نه، بلکه یک لیوان
پرسش این است که بسیار خب! من دچار این اشتباه مهلک شدهام و مدام زمان خریدهام، بلکه یک روز بتوانم پروژه یا کارم را انجام دهم و حالا حس آزاردهندهای سراغم آمده است. حال چه کنم از این حس رها شوم و بتوانم کار را به سرانجام برسانم؟ این مسئله به ویژه وقتی شما در برابر دیگران تعهداتی دارید که به موقع باید تحویل دهید با شدت بیشتری احساس میشود. فرض کنید شما به یک سازمان تعهد دادهاید که مقالهای را در تاریخ مقرر تحویل دهید و حالا علاوه بر اینکه کار انجام نشده فشار مدیران آن سازمان نیز بالای سر شماست و این بار ذهنی آزاردهنده را بیشتر میکند.
بهترین تکنیک در چنین مواقعی این است که شما حجم آن هیولا را در ذهنتان و البته در عمل بشکنید. چطور؟ روزهایی بوده که همسرم در خانه نبوده و من یک وقت متوجه شدهام حجم عظیمی از ظرفهای نشسته و آشپزخانه شلوغ و خانه نامرتب مثل یک بوکسور آماده و سرحال مرا به گوشه رینگ فرا میخواند، اما در نهایت من با یک تکنیک آن بوکسور را به گوشه رینگ بردهام. به خودم گفتهام تو که نمیتوانی 40، 50 ظرف کثیف را که مثل سلسله جبال هیمالیا در سینک و بیرون سینک، روی اجاق و در گوشههای مختلف خانه صف کشیدهاند بشویی، اما یک لیوان را که میتوانی بشویی و آن لیوان را شستهام. تو که نمیتوانی بشقابها را بشویی یا آن ماهیتابهای که از جنگ جهانی دوم برگشته، تو توان مواجهه شدن با این لشکر تا دندان مسلح را نداری، اما دست کم میتوانی همه لیوانها را بشویی و به این ترتیب همه لیوانها را شستهام و بعد با خودم گفتهام بگذار امتحان کنم، ببینم یک بشقاب را میتوانم بشویم یا نه و در کمال تعجب دیدهام از پس شستن یک بشقاب برآمدهام و جان گرفتهام برای اینکه بشقاب بعدی را هم بشویم به این ترتیب طولی نکشیده که آن ماهیتابه جنگ جهانی دوم را هم زیر بمباران بیرحمانه سیم و اسکاچ و مایع ظرفشویی قرار دادهام، قابلمهها شسته شدهاند و حریف کف رینگ دست و پایش را ضربدری دراز کرده، چشمهایش را بسته و برای همیشه از دنیای قهرمانی خداحافظی کرده است.
تعویق از هیولایی شدن تغذیه میکند
توجه کنیم که تعویق و تعلل همیشه از هیولایی شدن تغذیه میکند. چرا انجام نمیدهیم؟ چون کار را در ذهنمان سنگین میکنیم و، چون یک حجم انباشته بزرگ در برابر ما قد علم میکند، خودمان را در هیبت کسی میبینیم که با یک کلنگ داغون میخواهد به جنگ رشته کوه البرز برود، اما وقتی همین رشته کوه در ذهن شما به تپههایی کوچکتر تقسیم شود انگیزه شما برای انجام کار افزایش مییابد. وقتی کوه ظرفهای انباشته به یک لیوان تقلیل مییابد انگیزه شما برای شستن ظرفها بیشتر میشود. وقتی کوه کارهای عقبمانده به یک کار کوچک قابل انجام تقلیل مییابد، احتمال اینکه شما کار را انجام بدهید به شدت بالا میرود. خانه نامرتب است و حریف میطلبد. من کار را اینطور انجام میدهم: فقط میخواهم لباسها را به رخت آویز پشت دری بزنم، همین! اما به اندازهای که آن شلوغی کم میشود انگیزه مییابم سیدیهایی هم که کف خانه پخش و پلا شدهاند را جمع کنم و در کشو قرار دهم و به این ترتیب طولی نمیکشد که جاروبرقی هم روشن میشود، درحالیکه روشن کردن جاروبرقی در گام اول کاملاً محال به نظر میرسد.
2 تکنیک کلیدی در مواجهه با تعللها
اگر میخواهید کاری را که مدتهاست به تعویقش انداختهاید به سرانجام برسانید دو کار را انجام دهید: اول آنکه حجم کار را با تقسیم آن به قطعات، کوچک کنید و دوم سراغ قطعههایی بروید که در انجام آن مهارت بیشتری دارید یا برای شما دلخواهتر است. اگر اول سراغ قابلمه جنگ جهانی بروید، احتمال اینکه قابلمه شما را بمباران کند بیشتر است، پس از دلخواهها شروع کنید. اگر میخواهید جهیزیه جمع کنید و مشکل مالی دارید از یخچال سایدبایساید شروع نکنید، از کوچکترها شروع کنید. گاهی این کوچکترها هستند که بزرگترها را به دنبال خود میکشند. اگر میخواهید مقاله 10 هزار کلمهای بنویسید ذهنتان را درگیر 10 هزار نکنید. به خودتان بگویید یک کلمه هم یک کلمه است، یا درستتر بگویم حتی همین را هم نگویید فقط آن یک کلمه را بنویسید. همچنان که شستن فقط یک لیوان در نهایت یک کوه ظرف را از میان برمیدارد، یک کلمه در نهایت 10 هزار کلمه میشود و حقیقت هم همین است: 10 هزار کلمه، از 10 هزار یک کلمه تشکیل شده و در نهایت همان یک کلمه است که واقعیت دارد، بنابراین به جای آنکه ذهن منفیباف، مدام فاصلهای را که شما با 10 هزار دارید یادآور شود، شما فقط به انجام کار در آن لحظه فکر کنید یا درستتر بگویم به انجام کار هم فکر نکنید، فقط کار را انجام دهید. بهعبارت درستتر کلمات را نشمارید، چون در این صورت بسیار زود خسته خواهید شد، مثل کوهنوردی که برای رسیدن به قله مدام در قید و بند شمردن گامهاست و همین شمردن میتواند او را به سرعت از پا دربیاورد.
نکته مهم و کلیدی دیگر اینکه اگر میخواهید کار به تعویق افتاده را انجام دهید آسانی پس از انجام آن را ببینید، نه سختیای که احتمالاً در حال انجام دادن تجربه خواهید کرد. دری که هفتهها و ماههاست به خاطر خشک شدن لولا صدای آزاردهندهای دارد. سختی متوقف کردن این صدا چیست؟ رفتن به یک ابزارفروشی و خرید روغن برای چرب کردن لولا، میزان انرژیای که صرف این کار میشود در برابر سودی که دارد بسیار اندک است، اما، چون در ذهن ما اغلب به انرژی انجام دادن کار توجه میشود و آن سهولت و راحتی بعد از انجام کارِ به تعویق افتاده، نادیده انگاشته میشود ما بیشتر ترغیب میشویم کار را به تعویق بیندازیم.
دوگانگی نتراشید و پروندهها را در ذهنتان ببندید
اما احتمالاً یک توصیه دیگر نیز دراینباره میتواند راهگشا باشد. یک روز بنشینید و حسابتان را با همه کارهایی که به تعویق انداختهاید صاف کنید. در واقع فضای درون و آرامش شما بسیار مهمتر از کارهای به تعویق افتاده است. شما ارزشمندتر از آن هستید که با دست خودتان برای خودتان دوگانگی بتراشید. منظورم چیست؟ منظورم این است که پرونده آن کار را یک بار برای همیشه در ذهنتان ببندید. اگر قرار است صدای جرجر در شنیده شود، پس اجازه بدهید که این صدا شنیده شود و در ذهنتان دوگانگی ایجاد نکنید. اگر مدتهاست میخواهید ادامه تحصیل بدهید، اما این کار را نمیکنید، بنشینید و یک بار برای همیشه یا پرونده ادامه تحصیل را در ذهنتان ببندید: «نخواستیم»، یا اینکه گام عملی درباره ادامه تحصیل بردارید. میخواهم چه بگویم؟ میخواهم بگویم بیجهت خود را در وضعیت کشاکش و دوگانگی و تنش قرار ندهید. شما مهمتر از ادامه تحصیل هستید، پس چرا اجازه میدهید این پروژه به تعویق افتاده مدام عین یک مار شما را نیش بزند و فضای درونتان را مسموم کند. میخواهم فعلاً پایاننامهام را ننویسم. من در شرایط فعلی نمیتوانم خانه بخرم. نمیخواهم بچهدار شوم یا میخواهم بچهدار شوم، خودتان را از وسط معرکهای که ذهنتان میسازد، بیرون بکشید.
-
دوشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۱:۲۷:۴۳
-
۲۳ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/259344/