چگونه نابرابری جنسیتی به فقر زنان می انجامد؟
اجتماعي
بزرگنمايي:
آریا بانو - تابناک با تو / در مورد ارث، قانون نابرابر ارث سهمی معادل نصف مردان را برای زنان پیش بینی کرده است، از طرفی در بسیاری از مناطق ایران همین نصف سهم هم به لحاظ ملاحظات فرهنگی و ویژگیهای نظام اجتماعی که زنان را در صورت مطالبه ارث به بی عاطفگی و گسستن پیوندهای خانوادگی متهم میکند، از دسترس زنان خارج میشود.
در پاسخ به این پرسش، نخست باید دید زنان چه راههایی برای کسب ثروت در جامعه ایران دارند؟ عمدهترین منابعی که زنان بتوانند از ثروت برخوردار و از فقر رهایی یابند شامل ارث، ازدواج و اشتغال است؛ اما نابرابری جنسیتی به عنوان عاملی تأثیرگذار موجب میشود که زنان از هیچ یک از این سه راه نتوانند، ثروتی برابر با مردان کسب کنند؛ بنابراین فقیر یا فقیرتر میمانند.
در همین ارتباط از آنجا که مردان اغلب سرمایه اجتماعی و فرهنگی بیشتری دارند و با نظام حقوقی و ترفندهای قانونی آشنایی بیشتری دارند، قادرند از زنان سلب مالکیت کنند. از همین روست که میبینیم زنان مالکیت اندکی بر املاک و اراضی کشاورزی دارند که گفته میشود حتی به یک درصد هم نمیرسد؛ هرچند بیشتر کار کشاورزی بر دوش زنان به عنوان کارگران بخش کشاورزی است. در تابستان 98 اشتغال در بخش کشاورزی زنان 22.5 درصد بوده، در حالی که مردان 18.2 درصد بوده است.
راه دوم کسب ثروت و رهایی از فقر خانواده و ازدواج است که از طریق نفقه و مهریه قرار است زنان از فقر برهند و بتوانند زندگی کنند. میزان توفیق زنان در این راه به طبقه اجتماعی آنها بستگی دارد. این راه حل اولاً بستگی به این دارد که زنان از کدام طبقه اجتماعی باشند. ثانیاً همه زنان ممکن است نتوانند یا نخواهند ازدواج کنند، مخصوصاَ که در این سالها میزان ازدواج کاهش یافته و بنابراین راه حل قابل اطمینان و دائمی نیست؛ و مسأله مهمتر این است که چنین راهی، موجب وابستگی و نفض استقلال زنان میشود. سیاست رسمی در ایران، راه حل ارتزاق از طریق خانواده و ازدواج را برای زنان مناسب تشخیص داده به طوری که زن به عنوان یک موجود ناتوان و وابسته به مرد در نظر گرفته میشود که در تمام عمرش باید تحت تکفل پدر، شوهر و فرزند باشد و اینکه خود زن به عنوان وجود مستقلی که بتواند مشارکت اقتصادی داشته باشد در رویکرد رسمی جایی ندارد.
راه سوم کسب ثروت برای زنان، اشتغال است که در این حوزه هم زنان تقریباً بی نصیب هستند، به طوری که مشارکت اقتصادی زنان در تابستان 98 فقط 17.6 درصد بوده و در تمام چهل سال گذشته هیچ گاه به بیست درصد هم نرسیده است. رتبه مشارکت اقتصادی زنان ایران در سال 2018 در رتبه بندی بین المللی در بین 149 کشور، رتبه 143 بوده است. علاوه بر این شکاف جنسیتی دستمزد و درآمد به ویژه در بخش خصوصی، موجب شده که زنان به طور متوسط همواره دستمزد کمتری نسبت به مردان دریافت کنند. شرایط بازار کار ایران به گونهای است که زنان به مشاغل پست، کم اهمیت، با حقوق اندک و ناامن رانده میشوند و زمینه استثمار و بهره کشی از زنان فراهم است. این گونه است که نابرابری جنسیتی، فرصت اشتغال را به عنوان منبع کسب ثروت از زنان سلب یا به شدت دشوار کرده است.
نابرابری جنسیتی که از طریق نظام حقوقی و نظام اجتماعی مرد سالاری و تحت سیطره مناسبات سرمایه داری اعمال میشود، موجب شکل گیری وضعیتی میشود که فرصتهای اشتغال زنان کاهش مییابد و زنان به انتهای سلسله مراتب در این حوزه رانده میشوند.
نابرابری جنسیتی از طرق مختلف که همگی با هم در ارتباط هستند، موجب فقر زنان میشود:
➖ از طریق نظام سیاسی که زن را در خانواده و نه به عنوان انسان مستقل تعریف میکند.
➖از طریق نظام اجتماعی و فرهنگی (که از اشتغال زنان حمایت نمیکند، نقش نان آور را فقط برای مردان به رسمیت میشناسد و با تولید تعارض نقش مادری و نقش اجتماعی زنان امکان اشتغال آنها را کم میکند)؛
➖ از طریق نظام اقتصادی که حداکثر بهره کشی را از زنان شاغل و کارگر رقم میزند.
ابتدا باید به این واقعیت توجه کرد که استقلال اقتصادی و برخوردار بودن از منابع مادی به زنان قدرت تصمیم گیری مستقلانه میدهد، و از وابستگی آنها به مردان میکاهد و آنها را از برخی اجبارها میرهاند. استقلال اقتصادی به زنان به امکان و حق انتخابهای بیشتری میدهد که شرایط ستم و فرودستی را تحمل نکنند و موقعیت بهتری برای خود فراهم کنند. به آنها قدرت میدهد که کمتر تسلیم خواستههای مردان و پذیرش سلطه مردانه شوند. مثلاً در برابر خشونت خانگی به عنوان یکی از مهمترین و شایعترین مشکلات، استقلال اقتصادی این امکان را به زنان میدهد که کمتر مورد خشونت واقع شوند، بتوانند محیط خشونت را ترک یا در برابر آن مقاومت کنند.
فقر، زنان را به مردان وابسته میکند و امکان مقاومت را از آنها سلب میکنند. زنان در شرایط فقر بیشتر مجبور به پذیرش سلطه مردانه میشوند. از همین روست که میبینیم آسیبهایی مانند ازدواج اجباری، کودک همسری، خشونت و تحمل آن، محرومیت از روشهای پیشگیری از بارداری، بازماندگی از تحصیل، روسپیگری و ... در میان زنان فقیر بیشتر است.
هر چه استقلال اقتصادی زنان کمتر باشد، قدرت تصمیم گیری و انتخابهای آنها کمتر و احتمال استمرار موقعیت فرودست بیشتر میشود. هر چه جامعه، منابع کمتری را در اختیار زنان میگذارد، وابستگی مالی و اقتصادی آنها را بیشتر و زنان فقیر را بیشتر قربانی نابرابری جنسیتی میکند.
برای کاهش فقر در میان زنان چه باید کرد؟ زنانه بودن فقر و ضرورت استقلال اقتصادی باید جدی گرفته شود، به عنوان مسأله عمده زنان دیده و به عنوان یک مطالبه مهم پیگیری شود. در نظام حقوقی که زن را تنها در چارچوب خانواده تعریف میکند و به این ترتیب اشتغال زنان را غیر ضروری جلوه میدهد، بازاندیشی شود و به سمت برابری جنسیتی مرد و زن تغییر کند. سیاست دولتی در اشتغال که رسماً زنان را نادیده گرفته و مشارکت اقتصادی آنها را در این سال ها در حد کمتر از 18 درصد حفظ کرده است، تغییر کند و برابری جنسیتی در اشتغال و دستمزد برابر را به رسمیت بشناسد و اجرا کند.
-
پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۶:۳۹
-
۱۳ بازديد
-
-
آریا بانو
لینک کوتاه:
https://www.aryabanoo.ir/Fa/News/237585/